خوش اومدین
_آدرین...!آدرین ماری...😰 +ماری چشه خوابیده بچه. _دزددددد😭بچمو بردنننن +چییییی؟ _تیکی دخترکفشدوزکی آماده.... تیکی:مرینت تو میدونی که نمیتونی تبدیل بشی.مگه نه🤨؟ _وای کلا یادم رفته بود.ولی میرم دنبالشون. تیکی:آفرین مرینت،آفرین دختر. +ماریییی.دخترمو کجا میبرین ..........(حرف های زشت) 🔪:بدو گاز بده فرار کنیم. ♡ما..ما😭. +بچمو بدید بی...... ماریییی! هرچی دویدم و رفتم دنبالشون موفق نشدم بگیرمشون اه.(با گریه به خونه میره) تیکی:آدرین حالت خوبه؟ +چی؟به نظرت الان باید خوب باشم دخترمو بردن!
فردا صبح: آدرین:نگاهم به دوطرف بود یکی اتاق ماری و یکی هم اتاق مرینت.از اتفاق دیشب خیلی ترسیدم.ماری الان کجاست؟واااای آدرین خر بچتو بردن برو اداره پلیس😰داشتم حاضر میشدم برم که یهو یکی به گوشیم زنگ زد شمارش ناشناس بود.خدایا این کیه به گوشیم زنگ زده؟؟؟
؟:دخترت چطوره؟ +شما؟ ؟:اینجا فقط منم که سوال میپرسم.گفتم دخترت چطوره؟ +دزدیدنش ؟:از من به تو نصیحت حواست توی این چند وقته به دخترت باشه. +خب چرا مگه قراره چیزی بشه؟؟؟ ؟:بیشتر از این نمیتونم بهت خبر بدم.شمارمو سیو داشته باش.
+اما وایسا یه دقیقه قطع نکن.نه قطع نکن.ای به خشکی ای شانس قطع کرد... وایسا گوشی مرینت کجاست؟الان به آلیا نیاز دارم.یکی رو میخوام تو پیدا کردن ماری کمکم کنه مجبور شدم برم تو اتاق،دوباره با کلی گریه برم توی اتاق.گوشی مرینت و باز کردم و زنگ زدم به آلیا. آلیا:م..م..مرینت😭مرینت تویی؟؟؟مگه نمردی؟ +آلیا منم آدرین.ای کاش الان مرینت داشت جای من حرف میزد. آلیا:آدرین تویی؟چقدر صدات عوض شده.گوشی مرینت دستت چه کار داره؟میخوای بیای پیشم؟ +آره(با بغض) آلیا:فعلا خدافظ. آدرین:گوشی رو قطع کردم داشتم میرفتم توی راه توی به این فکر بودم که اون مرد ناشناس کی بود؟اصلا منو از کجا میشناخت؟سوار اتوبوس شدم.رسیدیم خونه آلیا.زنگش رو زدم باز نکرد.به گوشیش زنگ زدم جواب نداد نگرانش شدم.هرچقدر زنگ زدم جواب نداد.مرینت ای کاش الان اینجا بودی.میتونستی کمکم کنی همیشه در شرایط غیر ممکن تو همه چیز رو ممکن میکنی.گوشیم زنگ خود.همون مرد ناشناش بود. ؟:در رو بشکون برو تو آلیا حالش بده.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!