
اول از همه ی کسایی که تا این دو تا تست همراهیم کردن کمال تشکر و دارم و از کسایی هم که نظر دادن خیلی ممنونم ❤❤ چقد کتابی شد 😂😂 خوب دیگه خیلی حرف زدم بریم سراغ داستان 😁
صبح با شوق از خواب بیدار شدم ( حتما می خواید بگید چرا اول هر پارت از خواب بیدار میشید 😂😂 خوب هر وقت از خواب بیدار می شید که یه هفته تموم میشه تو یه برادر دیگه داری .) لباسات و پوشیدی ( تیپ تو : یه لباس و شلوار ست آبی و سیاه راحتی پوشیدی و موهاتم باز ) تو : خب برم ببینم داداش جدیدم چجوریه ...... خوب هنوز که خوابه الهیییییی چه کیوت خوابیده 🤩🤩🤩🤩 ( ببین یادت باشه که باید به چشم برادری ببینیشا شیر فهم شدی 🤨🤨🤨 ) تو : خب برم صبحونه رو درس کنم ( توصیف صبحانه: پنیر 🧀 ، نون 🍞 ، تخم مرغ 🍳 ، شیر 🍶 ، سوپ 🥣، چای سبز 🍵 ، ) خوب دیگه صبحونه هم اماده شد اما هنوز اوپا بیدار نشده مثل این خودم باید دست به کار بشم برم تو اتاقش ____________ تق تق ( در میزنی 🚪) تو : اوپا اوپا اوپاااااااا ( من : نینو ( تو ) پسره مثل برق زده ها بیدار شد و مثل سیخ شد) قیافه ی تو : 🤣😂😆 قیافه ی پسره : 🤬😡😠 و اون پسره کسی نبود جزززززز جززززززز 😂😂😂🤣🤣🤣 حال میده اذیتتون کنم 😂😂 خوب فکر کنم آرمی ها تا الان دیگه فهمیدن خوب اون شوگا بود.
شوگا : مگه بهت نگفتم وقتی من خوابم بیدارم نکن ( با داد ) قیافه ی تو: 😭😢🥺 قیافه ی شوگا : 🤬😡😠 با گریه رفتی تو اتاقت ( تا حالا کسی سر تو داد نکشیده بود ) با گریه رفتی تو اتاقت تو : هق هق عیب نداره هق الان هق هق میاد منت کشی هق نویسنده : زهی خیال باطل 😏 تو : اونوقت چرا ؟🤨 تو : این شوگای ما خاصه نمیاد منت کشی 😏 تو : پس اسمش شوگا هست 🤔 نویسنده : نه تو : وات ؟! نویسنده : اسمش یونگی هست که شوگا صداش می کنن تو : که اینطور 🤔 ( که یهو صدای لگدی که به در خورد اومد) تو : دیدی گفتم میاد منت کشی وایسا یکم بد رفتار کنم باهاش 😏 نویسنده : جرئت داری باهاش بد رفتار کن تا شوگا لاورا بریزن سرت 😠 تو : ها چته درو کندی اومدم ( درو باز کردی ) شوگا : واسه ی منت کشی نیومدما گفتم بیای صبحونه 😒 تو : 😏 شوگا : ولی واسه منت کشی نیومدمااااااا تو : خعله خوب بیا بریم صبحونه
اها راستی ببخشید وسط داستان مزاحم میشم خواستم عذرخواهی کنم که دیر شد 🙏🏻🙏🏻
سر میز صبحونه تو : اه دلمو تنگ کرد اصلا حرف نمیزنه باید یه چیزی بگم خوببب چی بگم اوممم اوممممم اومممممممم اها فهمیدم 🧠💡 تو : میگم اوپا میای امروز بریم بیرون 😊 شوگا : ....... تو : میگم میای بریم بیرون؟ شوگا : ............... تو : میگم میای بیرون 😐 شوگا : ............................ تو : فک کنم لال شده 😑 شوگا : اهم تو : خداروشکر لال نشده تو : اه اعصابمو خورد کردی اصلا خودم میرم ( با صدای کمی بلند ) رفتی تو اتاقت لباس پوشیدی ( تیپ تو: یه لباس سفید آستین کشی با شلوار پیشبندی صورتی و کفش کتونی سفید با رده های صورتی موهاتم دوم گوشی بستی با کش های سفید ساده رژ صورتی هم زدی با یه کوله سفید با رده های صورتی و ادکلن خوش بو هم زدی ) تو : به به چه کیوتی شدم من قربون خودم بشم یه بوس پروازی هم واسه خودت فرستادی تو آینه و زنگ زدی به ریما ( همون دوستت تو پارت اول بود) مکالمه ی تو و ریما ( تو + ریما - ) + الو چطوری - منم خوبم تو چطوری + منم خوبم راستی میای بریم بیرون - کجا ؟ + همون پارک بغل مدرسه - اها اومدم + بای - بای . تو : خوب بزن که رفتیم ( چند دقیقه بعد از رفتن نینو ) شوگا : خب برم ببینم کجا میره ( تیپ شوگا : یه کت چرم مشکی و شلوار مشکی کفشم مشکی موهاشم که مشکی بود با یا ادکلن خوش بو )
تو پارک : ( تو : + ریما _ ) + خوب ببینم این بشر کجاست 👀 اها اونجاست کله پوک بزار دست تکون بدم بفهمه ریمااا 👋🏻👋🏻👋🏻 _ عه اونجاست وایسا منم دست تکون بدم 👋🏻👋🏻 اومدمممم + چطوری اوفففف چه جیگری شدی 🤩🤩🤩🤩 ( تیپ ریما : یه هودی لش قرمز با شلوار تنگ سیاه و کفش کتونی قرمز با رده های سیاه و کوله ی سیاه و رژ قرمز و عطر خوش بو هم زده بود موهاشم سیاه دم اسبی بسته بود ) _ ممنون تو هم خوبیا اما نه به اندازه ی من 😏 + مرگ 😂 بیا بریم کافه _ امدم 😂 ( تو کافه ) از زبون من : نینو ( تو ) و ریما رفتن تو کافه اونجا چند تا پسر کخ هم بود اما توجه نکردن بهشون . از زبون تو : خب چی سفارش میدی ریما _ اوممممم من یه قهوه با کیک شوکولاتی ☕🍩+ خب منم یه یه هات چاکلت با کیک توت فرنگی 🥤🍰 . خب دیگه بگم گارسون بیاد ؛ از زبون من : نینو ( تو ) گفت به گارسون تا بیاره اون پسرا هم هی یه چی می گفتن بهشون تا یکی از اون ها یه حرف بدی در مورد ریما زد که نینو ( تو ) اعصبانی شدی هی یه چی نینو می گفت یه چی پسره تا آخر یه چیز بدی نینو گفت که پسره می خواست نینو ( تو ) رو بزنه تو صورتتو اون ور کردی و از ترس چشاتو بستی اما چند ثانیه گذشت اما چیزی و حس نکردی تا چشماتو باز کردی که دیدی یه دست ، دست پسره رو گرفته سر تو بالا کردی که دیدی اون شوگا بود
شوگا : مگه بهت یاد ندادن نباید دست رو دختر بلند کنی هاااا ( با داد ) هاااا مگه بهت نگفتنننن کرییییییی یا لالییییی گمشو برو گورتو گم کن تا نزدم نا کارت نکردم ( آقامون جلتلمنه جلتلمنه 🤧🤩 ) از زبون نویسنده : شوگا دست نینو ( تو ) رو گرفت و پشت سره خودش می کشید اصلا حواسش به غر غرای نینو ( تو ) نبود . تو : هی تو اینجا چیکار می کنی ، شوگا : ........ تو : ریما چی پس ، شوگا : پسر عموش اومد دنبالش ، تو : اصلا تو اینجا چیکار می کنی ، شوگا : .......... تو : میگم اینجا چیکار می کنی ؟ شوگا : .......... از زبون نویسنده : نینو ( تو ) هی سوال می پرسید و شوگا ( یونگی ) جواب نمیداد ، تو : اهههه ( دستتو از تو دست شوگا کشیدی بیرون ) تو : بس کن دیگه دیوونه ام کردی معلوم نیست چیکار می کنی همش جواب سوالامو نمیدی اصلا من و آدم حساب نمی کنی فقط به خودت فک می کنی پس من اینجا چیم اصلا اهمیتی واست دارم ( اول با داد بود صحبتات که کم کم تبدیل به گریه شد ) شوگا : م..من.. واقعا متاسفم نینو ؛ تو : متاسف بودن تو چه فایده ای واسه من داره هاااا ( رو زمین نشستی و گریه کردی ) شوگا : من متاسفم حالا گریه نکن باشهه اصلا مگه نمی خواستی بری بیرون بیا بریم زمین بسکتبال باشه بگو باشه پا شو بریم باشه ؟ ( چه باشه باشه ای شد 😂😅 ) تو : فین فین باشه فین ( دختره ی لوس 😑 )
تو زمین بسکتبال : شوگا : خوب تا اونجایی کا یادمه اصلا بسکتبال بلد نیستی تو : درسته 😓 شوگا : خوب بیا اینجا ببین اول از همه باید 《مشغول توضیح دادن 》 از زبون نویسنده : شوگا داشت به نینو یاد میداد که باید چطوری بسکتبال و بازی کنه یاد می داد ) شوگا : فهمیدی ؟ تو : اوهوم . شوگا : خوب پرتاب کنم ببینم از زبون نویسنده : نینو پرتاب کرد خوب هم بود برای همین شوگا بهش درخواست مسابقه داد و شرط مسابقه این بود که اگه شوگا ببره باید تا هر وقت بخواد بخوبه و نینو هم اصلا سر و صدا نکنه ، و اگه نینو برد باید شوگا تا خود صبح باهاش بازی کنه . نینو : خوب آماده باش تا خود صبح بازی کنی شوگا خان ، شوگا : زهی خیال باطل نینو : مطمئن باش من میبرم و تو حتی نمیتوتی یک ثانیه هم بخوابی از زبون نویسنده : یهو شوگا توپ بسکتبال و پرتاب کرد تو سر نینو 🏀 نینو : آییییییییی آخخخخخ سرممم واییییی شکستتت سرم واییییی من مردم دیگه آییییییی ، شوگا : پاشو از این بازیا واسه من در نیار یه توپ بود دیگه نگا چه کارایی می کنه . از زبون نویسنده : نینو زود خودشو جمع و جور کرد.
شوگا و نینو مشغول بازی بودن و امتیازات به این ترتیب بود : شوگا ۱۱۲ 😯 ، نینو ۲۵ 🤦🏻♀️😑 بازی و گیم یه نفع شوگا تو : وایییی خدااااا نفسم واییی دیگه نای حرف زدن ندارم شوگا : چه بهتر کمتر صحبت می کنی . تو : خیلی بوقی ( سانسور شد 😁 ) شوگا : آخیش بریم بع سوی قرار تو : با هه ( هه یعنی نفس کشیدن ) کی هه منم هه ببر هه با خوت ههههههه ( دختره نای حرف زدن نداره تازه می خواد بیرون هم بره 😑 ) شوگا : با تختم من که رفتم شب خوش مین نینو 👋🏻 تو : نههههههه صبر کن منم با خودت ببر نهههههه عررررررررررر هقفققققق ( گریه داری می کنی مثلا 🙄 ) شوگا : پاشو خودتو لوس نکن دیگه کاربرد نداره این کارت 😏 تو : 😁😅
تو خانه : از زبون نویسنده : شوگا لم داده بود رو مبل و درحال فیلم دیدن بود که یهو نینو با صورت به شدت اعصبانی جوری که از سرش دود بلند می شد اومد خونه و خودش و پرت کرد رو اون یکی مبل تو : هی مین یونگی میدونستی که بشدت رو مخی 😠😤 شوگا : اختیار دارید شما پیشکسوتید تو : خیلی بوقی ( و همچنان سانسور 😁 ) شوگا : اها یادم اومد امروز نوبت توعه بری ضرف ها رو بشوری تو : واتتتتتتتتتت ؟!!!!🤯🤯 شوگا : اونجوری نکن قیافتو پاشو تو : شما که همیشه خوابی پس کی نوبت شماست . از زبون نویسنده : شوگا با دست به نینو ( تو ) اشاره کرد که بره ضرفارو بشوره . بعد از یک ساعت شوگا و نینو ( تو ) رفتن تو اتاقشون گرفتن خوابیدن .
امیدوارم خوشتون اومده باشه 🤗🤗 اها راستی یادم رفت چالش داریم اگه یه روزی بایست بهت بگه به شدت قدت کوتاه هست واکنشت چیه ؟😜 البته من خودم قد بلندم 😌 لطفاااااا کامنت بزارید 😔🙏🏻🙏🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
صد تا فوش بهش میدم و میرم
من بایسمودوست دارما ولی اگه این حرف رو بزنه با خاک یکسانش میکنم
بایسم خودش قدش کوتاس همچین زری نمیزنه😂
خدایا پارت بعدی کی میاد 🥺 دلم میخواد بدونم کیه 😶
عزیزم من گذاشتم اما پارت بعد از صف بررسی حذف شد 😭😭😭😭 و من دوباره گذاشتم 😭😭😭😭😭 پارت بعد جی هوپ جون هستش 😊🤩😻🥰😽❤😭
چالش:خیلی ناراحت میشم ولی بهش نمیگم وقتی از پیشش میرم گریه میکنم چون واقعا انتظار این حرفا رو ندارم🥺🥺🥺🥺😭😭😭😭😭😭😭مخصوصا از اونا
گریه نکن منم گریم میگیره 🥺🥺😭😭
این فقط یه چالش بود مطمئنن بی تی اس این حرفو نمیزنه 🥰
پارت بعد کی میاد 😭😭😭
باورکنید من گزاشتم اما دیدم دیروز حذف شده از صف بررسی 😭😭😭😭
اما پارت های دیگه درحال بررسی هستن 🥺🥺😭😭
😭😭😭😭😭😭اجی چرا پارت بعدی رو نمیزاری؟😞😞
بوخودا من گذاشتم تا پارت آخرو اما نمیدونم چرا تستچی منتشر نمیکنه 😭😭😭😭
😭😭😭😭😢😞😭
ج چالش: خیلی ناراحت میشدم و فقط نگاش میکردم بعدش گریه میکردم و فرار میکردم😢راستش دلم خیلی نازه🥺
14 سالمه قدم هم فک کنم باید 155 باشه😂بنظر مامانم کوتاه😂🤦 راستی داستانت خییییلی عااالیه😍
آجی شیم؟🥺😊
آجی
🥺🥺🥺🥺اها
ممنون عجیجم ❤😍
آره بشیم من رها ۱۳ و تو 💜؟
دوستان لطفا به اون یکی داستانم هم سر بزنید مطمئنم پشیمون نمیشید 😉❤
عاجی من همه ی داستاناتو خوندم❤و منتظر پارت های بعدیشون هستم😘💜
ممنون عاجی جون ❤❤❤🥰🥰🥰
چالش = تو دلم ناراحت می شدم اما بروز نمی دادم
اها که اینطور 🤔
خوب پس معلومه قلب مهربونی داری 😊