
عشق بی پایانp4
علامت جیمین+ علامت ا/ت- (صداروی بلندگوعه) +سلام بیبی گرل من -سلامممممم موچییییییییی دلم برات تنگ شدهههههههه +منم همینطور ا/ت میتونم چند روز بیام خونه ی تو بمونم ؟ -معلومه !! جیمینا اتفاقی افتاده ؟ +برات توضیح میدم دارم میام خدافظ خداحافظ جیمینا _•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_• تهیونگ :ا/ت این کی بود ؟چرا بهت میگفت بیبی گرل ؟نکنه منو تنها گذاشتی؟ من کار بدی کر.... ا/ت تهیونگااااا صبر کن من و تو هنوز ده دقیقه نیست با همیم چطور تنهات بزارم ؟بعدم اون برادر ناتنیم جیمینههههههه تهیونگ: عع خب باشه(خودشو کیوت کرده) ا/ت:گوگولییییییی تهیونگ:چاگیااااا مگه اون پسره نگفت داره میاد خب پس بیا بریم (خنده شیطانی)😂😂 ا/ت :یاااااا راست میگی بریم وایسااااا ببینم بهم گفتی چاگیا این زیاده روی نیست؟ تهیونگ:حرف نباشه بدو بریم از زبان شخص سوم ا/ت و تهیونگ سوار ماشین شدن داخل ماشین ا/ت گفت:تهیونگا جیمین نباید بدونه تو هستی پس ...تهیونگ:میدونم غیبم کن ا/ت تهیونگ رو ب.غ.ل کرد و گفت گوگولییییی و غیبش کرد اونا ماشینو. دور تر پارک کردن و وقتی رسیدن جیمین اومده بود +سلام ا/ت (با بغض ) -سلام جیمینا چرا بغض کردی از چیزی ناراحتی چی شدهههههههههه +ا/ت وایسا برات میگم اما بغض جیمین ترکید و زد زیر گریه ا/ت رفت و جیمین رو ب.غ.ل کرد جیمین گریه نکن بیا بریم خونه بعد ماجرا رو تعریف کن ....
از زبان تهیونگ : ا/ت بهم علامت داد بیام تو از یک طرف به جیمین حسودیم میشد از یک طرف ناراحت بودم رفتم توی اتاق ا/ت سر تخت منتظرش موندم ولی نمیدونم چی شد که خوابم برد.... ::!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:!:! از زبان جیمین نمیتونستم خودمو نگه دارم چون قرار بود بدترین اتفاق رو به ا/ت خبر بدم و واقعا ناراحت بودم روی مبل نشستم و ا/ت هم کنارم نشست ا/ت داشت موهامو نوازش میکرد بهش گفتم : ا/ت میخوام ی چیزی رو بهت بگم قول بده به خودت مسلط باشی و قوی باشی ا/ت ؛ اتفاقی افتاده؟ جیمین:میچل (دوست صمیمی ا/ت) در اثرتصادف فوت کرده اززبان ا/ت اصلا نمیتونستم باور کنم میچل مرده اولش خندم گرفت چون حتما جیمین داشت بام شوخی میکرد جیمین: ا/ت میدونم کنترلی روی اعصابت نداری ولی شوخی نمیکنم ا/ت نمیدونم چی شد که همه چیزی تاریک شد اولش صدای داد و میشنیدم بعدش میجل رو دیدم داشت اروم قدم برمیداشت و ازم دور میشد روشو برگردوند تا خواستم چیزی بگم من از خواب بیدار شدم
از زبان جیمین ا/تتتتتتت بیدار شووووو خواهش میکنم نباید میگفتمممممممم زنگ زدم دکتر بیاد و معاینش کردو گفت : حالشون خوب هست باید استراحت کنن فشار زیادی به قلبشون اومده ولی تا فردا بیدار میشن +ممنونم دکتر رفتم و ا/ت رو روی تختش دراز کردم و پتو رو روش کشیدم خیلی کیوت خوابیده بود کنارش نشستم میدونستم احساسی که بهش دارم بیشتر از برادره ولی باید خودمو کنترل میکردم برای همین اونجارو ترک کردم چون اگر بیشتر می موندم نمی تونستم تحمل کنم از زبان شخص سوم جیمین اونجارو ترک کرد ولی اون نمیدونست تمام مدت تهیونگ توی اتاق سر تخت خواب بود و چون پتو رو بالا کشیده بود روی ا/ت پتو رو روی تهیونگ هم کشیده بود (😂😂با دستای خودش ا/ت رو بردی هاجیمین خان بعدن غر نزنی چون خودت شروعش کردی جیمین.... نویسنده:عع وا جواب نمیده چون خوابه )😐💔 ..؟.؟.؟.؟.؟.؟..؟.؟.؟.؟.؟.؟.؟.؟.؟.؟.؟.؟. از زبان ا/ت با سر درد شدیدی بیدار شدم دیدم روی تختم چشمامو مالیدم بهم و ....
پایان تا پارت بعدی ♥️♥️♥️♥️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه زود تر بزاری
اره عزیزم پارتارو گذاشتم 💐🎄
عهههه چرا جای حساس کات کردیییییی
محشر بود 🥺 خسته نباشی :)
مرسی کیوتم💖💖💖
حرف نداشت عالی بود💜
ممنونم کیوت💝💝💝💝
عالی
♥️♥️♥️♥️
عالییییی
♥️♥️♥️