تاریکی با سفیدی🤍🖤p2

برگشتم دیدم که پدرمه. پدر:همیشه تو بچگیت بامن میبریدی پس باهم ببریم نیفو می خنده بعد کیک رو میبرن که همه دست میزنن همه داشتن کادو میدادن که جین برام یه لباس مجلسی خریده بود کادو دومیم از بابام بود بازش کردم دیدم برام پیژما خریده😐 نیفو:مرسی بابا پدر:خواهش میکنم (به گوش نیفو پدرش میگه که:از ابریشمه ها)نیفو هم سرش و بالا پایین میکنه یعنی فهمیدم . بعد ده و فلان دقیقه اخرین کادوم رسید روی کادو از طرف پارک نوشته بود وقتی کادو رو باز کردم یه نوع ساعت بود ولی نفهمیم عجیب بود از همه تشکر کردم بعد رفتم اتاقم

تو اتاقم بودم که در رو زدن گفتم بیا که مامانم اومد مامان:نیفو من الان میخوام کادوت رو بدم نیفو:عه بعد سال هامیخوای بهم کادو بدی خورشید از کجا طلوع کرد (😂😂😂😂😂😂😂)مامان :من چند سال بود که میخواستم این کادوت رو درست کنم‌ بعد یه کلید میده نیفو:خونه خریدی مامانن مامان :اره و یه کلیدم از پشتش در میاره نیفو:این دیگه چیه مامان:هم خونه و هم بیمارستان برات باز کردم نیفو :ممنونننننننن بعد میخوابه و فردا:نیفو به بیمارستان خودش میره و وقتی برمیگرده صدای آخ ایخ اوخ میشنوه میره به طرف صدا میبینه چندتا مرد یه پسر رو ک.ت.ک میز.نن

میره جلوتر و جیغ م.ی.ز.ن.ه که همه اون مردا فرار میکنن نیفو:به اون مردی که اوفتاده بود نگا کردم که کمی هم دفت کردم دیدم همونی هس که جین تو حیاط باهاش میحرفید به تاکسی زنگ زدم و با کمک تاکسی بردم خونه خودم که مامانم خریده بود تو اتاقم گذاشتمش و پانسمانش کردم رفتم تو اتاق دیگه هم خودم خوابیدم فردا صبح رفتم اتاقش که نبود هر کجا رو نگا کردم نبود منم گفتم حتما رفته بعد رفتم صبحانم رو خوردم بعد تلفنم زنگید جین بود چواب دادم که گف حال مامانم خراب شده منم مثل جت رفتم به طرف خونه مامانم وقتی میخواستم از در برم تو یکی به سرم ز.د که دیگه هچی نفهمیدم وقتی بیدار شدم‌تو یه اتاق بودم پاشدم همه جای اتاق رو میدیدم که یکی وارد اتاق شد همون مردی بود که پانسمانش کرده بودم نیفو:شما کی هستین اسمتون چیه مرده:من یه م‌.ا.ف.ی.ا هستم و اسمم جیمینه پارک جیمین نیفو:ازم چی میخوای جیمین:خودت رو نیفو:یعنی اونقدر خوشگلم😌 جیمین :خیر چون تو معروف ترین

دکتر ژاپن و کره هستی پس برا اینکه بعد ماموریت اومدم باید پانسومانم و بکی از ما باشی نیفو:من نمتونم یکی از شماها باشم و میخوام الان برم خونم جیمین:جوجو دست خودت نیست جیننننن بیا داخللللللل جین: اومدم چرا جیغ م.ی.ز.ن.ی بعد جین میاد داخل نیفو:جین تو تو تو اینجا چه کار میکنی جین نیفو رو میگیره جین:هیچی نگو فقط راهتو برو .میرن‌ به یه اتاق از زبان نیفو: اونجا پنج تا مردبود جیمین رف روی یه صندلی نشست جیمین:ببین نیفو تو باید باما همکار بشی وگرنه به حق رحمت میری خو این جینه جاسوسمون این نمجونه کارهای اداره رو میکنه این تهیونگه راننده و رزمی کارمونه اینم هوپه هکرمونه اینم کوکه رزمی کار و ق. ا.ت.ل.ه مایه منم پارک جیمین رئیسم و از این به بعد تو امارت من میمونی و دکتر گروه مایی الان برو اتاقت (ادامه تونتیجه)