بادیگارد پدرم عشقم شد"p2

هچی برو بخون

اقای:تو ابنجا چه کار میکنی؟ جین:عمو چرا دوس نداری منو ببینی اقای:من😑پسر بیا ب غ ل م (همدبگه رو ب غ ل میکنن) جین:عمو جان شنیدم امروز میری گالری اقای:اره میرم جین:کوک کجاس؟ اقای:رفته بیرون جین:اهان فقط (که یه چیزی میشکنه)جی: دوتاشون همزمان نگام کردن فلش بگ :جی:اونا داشتن حرف میزدن منم خواستم به اتاق نگاهی بندازم که ندونسته زدم گلدون رو ش.ک.س‌ت.م 😐 پایان فلش بگ:جی:معذرت میخوام اقای:مشکلی نیس جین:عمو این کیه اقای:بادیگاردمه جین:عه خبه جین:امم مادمازل( اوووووو نووووو نووووو😑😂)جی:(یعنی منظوری داره ب.ز.ن.م.ش ؟جواب بدم؟ )(با خودش میحرفه) جین:امممم جی:ها اها من جییامو هستم لی جییامو جین:اهان منم جئون سوک جینم(😂😂😑با افتخار ) جی:اوک😐 جین:😐

جی:رفتم به اشپزخانه یه خانمی دیدم داره چیزی میپزه یعنی اشپزه😂👍 جی:امممم پیرزن (فازم رو نمدونم😂) زنه:😐من ۵۵ سالمه جی:پس میانسال بگم😐 زنه: خدا شفات بده جی:نمده 😢 زنه:بی نمک جی:باش باش اجوما زنه:بفرما جی:میشه برام چای بدی زنه:تو کی هستی؟ جی:من بادیگلرد جدیدم زنه:اسمت چیه جی:چرا همه اسمم رو میپرسه😐 زنه:خب جی:لی جییامو زنه:باش دخترم میتونی قاشق رو بدی جی:کجاس زنه:اون بالاس جی:بیا زنه:این چنگاله جی:این؟ زنه:این کفگیرهههههههه جی:این؟زنع:😐این چاقوعه جی:این؟ زنع:اره😐

بعد ۱۰ دقیقه جی: اجوماااااا زنه:هعییییی دختر ۲ ساعته فقط حرف زدی😐 جی:مشکلی نیس .امممم میشه برام اش بپزی اجوما:😐امممم چرا که نع جی:مرسییییییییی جی:بعد از اینکه اجوما رو ب غ ل کردم رفتم پیش بادیگاردا جی:یااااا خدااااا اینا چیین دیگه پهلوانن یا اژدها

رفتم زدم به به یکی از اون بادیگاردا برگشت سمتم: ب/د: هممممم جی:چند ساله بادیگاردی ب/د: دو جی: کمه 😐 بادیگارد :خب جی: اممم میشه یه سوالم بپرسم بادیگارد:نع جی:😐👍 بعد ۱ ساعت اجوما:دخترم اشت رو پختم بیا جی: اومدم پیرزن منظور اجوما (بعد خوردن اش) جی:عالی بود ممنون اجوما:خواهش دخترم (بعد کمی صحبت با اجوما جییامو میره پیش بابای جی کی ) اقای:خب وقتشه بریم (بعد ۱ ساعت میرسن گالری) (بچه ها اینم بگما گالری همون جاییکه نقاش هه نقاشیشون رو اونجا میزارن و مردم دیدش میزنن😐👍) جی:وقتی رفتم توش خیلییییی بزرگ و سفید بود کلا نقاشی بود رفتم جلوتر دیدم یه بچه اونجا نشسته داره گریه میکنه

رفتم پیشش جی:چرا گریه میکنی بچه: خاله جی: اممم من هنوز ۱۹ سالمه پس خاله نگو یاع یاع بچه:😭😭😭😭 جی: امم باش حالا گریه نکن چیزی شده بچه: خاله(😐😐😐👍) من مامانم رو گم کردم جی: اهان امم اسمت چیه بچه: شین آ جی: مادر شین آ کیههههههه یه اقایی میاد پیشش اقاعه: اون بچه منه بچه: اخه تو اقاعه: بیا دخترم جی: باش بای بچه: اخه😭😭😭اقاعه:بیا دیگه عه (بعد که کمی دور شدن) جی: بچه چرا گریه کرد مطمئنم پدرش نبود (رفتم تعقیبشون بعد اینکه دور شدن از دهن بچه گرف که (ادامه تو نتیجه)