سلام...پارت نهم...❤
##....روی تختم لم دادم..همش به پنی فکر میکردم...دیگه قرار بود باهاش همکار بشم :) همش فکرم درگیر بود که چرا باهام اونطوری کرد؟....رفتم که حاضر بشم...یه تیپ خیلی باحال زدم و کمی ادکلن به خودم زدم....یهو یک فکر خیلی خوب به سرم زد.....رز بهترین گزینه بود برای دروردن حرص پنی...اینطوری حسودیش میشه و برمیگرده....خلاصه رفتم دم اتاق رز و در زدم.....رز در و باز کرد و با تعجب گفت عهه تالون توییی! گفتم آره حاضر شو باهم بریم سازمان اچ کیو....واقعا ازش بدم میومد....اه...
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
تو رو خدا ادامشو بزار یا تو اینستاگرام پیج بزنی بزاری خیلی راحت تر از اینجاست
سلام عزیزم حالت خوبه چرا بقیه داستانتو نمیزاری😭😭😭
:)) عزیزمم اصلا حالم خوب نیست و دیگه انگیزه ای برای نوشتن رمان تستچیم ندارم :))
سلام ب فالورررای آجی آوا
سه تا پارت از عکس های تالون و پنی رو درستش کردم
برین عکساشو رو ببینید
♥️🙂😌
پارت بعدکي ميادش؟😥
اگه نظر منو میخای خیلیییییییییی عالیه داستانات
همینجوری ادامه بده
و زود ب زود داستان بذار
ن دیر ب دیر ماهم از دلشوره داشتیم میمیردیم
😬😟😬😬😬🥺
ممنونم عزیزم من زود به زود میزارم ولی متاسفانه یه آدم مریض رد میکنه در صورتی که تست من هیچی مشکلی ندارهههه و همه قوانین رو رعایت کردم
سلام ب فالوررای آجی آدرینا
هرکی خواست میتونه ب تست آخرم سر بزنه
و منم میرم بقیه داستاناش رو تو تستاش میخونم
💜❤
👱♀️🙎🏻♂️اینم ایموجی بخاطر فالورررای آجی آدرینا جونم
💜❤
عالییییییی بود
مرسی قشنگم 💖💖🌹
فالویی میشه فالوم کنی 🥲💕