خواهر عجیبم °•°p4

خب😐

شی وو میاد تو شوگا:آه بزنم لهش کنم کوک:کی رو؟ شوگا:به تو چهههه کوک:اوا بش وا بعد کوک میره بیرون و هوپ میاد پیش شوگا هوپ:هی بیا بریم‌با دوستام اشنات کنم شوگا:من از دوستی‌خوشم نمیاد هوپ:تو حالا بیا شوگا رو کشون کشون میبره بریم پیش اِما سونا:بسا بریم حیاط اِما:باش میرن حیاط اِما:دیدم شوگا داره با پسرا حرف میزنه ک دیدم شی وو لا دوستاش به سمت شوگا میره میدونستم برا د.ع.و.ا میره بدو رفتم پیش شوگا اِما:شوگا با هچکی د.ع‌.و.ا نکن لطفااااا بعد بدو به سمت سونا میره سونا:چیشد الان؟ شوگا:ها؟ جین:چیشد کی بود شوگا:خواهر دوقلوم جین:اوهوم

که شی وو به پیش شوگا میره شی وو:میبینم دوست پیدا کردی شوگا شوگا:اره به ته چه شی وو:اوه اوه نشد منم برم پیش وواِما بای که شوگا شونش رو میگیره شوگا:اگه بیش از ۱متر باهاش فاصله نداشته باشی منم و تو شی وو:اوهوم پس د.ع.و.ا میخوای شوگا:دلت‌میخواد شی وو:اره که شی وو میخواست به شوگا مش.ت بزنه که یکی دستش رو میگیره از زبان شوگا:خواست منو ب.ز.ن.ه که یکی جلوش رو گرف وقتی برگشتم دیدم اِما هس شوگا:اِماااا اِما:تو با کدوم حقت میخواستی برادر منو ب.ز.ن.ی ا.ح.م.ق شی وو:ها‌من من نه اون خواست منو که وواِما ه.و.ل.ش میده اِما:خ.ف.ه شو اگه یبارم ببینم میخوای به شوگا اس.یب بزنی من بهت اس.یب میرسونم بعد وواِما میره به کلاس شی وو:وای هوپ:خ.ش.م اِما 😐 کوک:خواهرت خیلی خفنه خوشم اومد شوگا:چییییی کوک:هچی هچی داداش 😶 بعد ایناهم میرن کلاس و بعد زنگ اخر میخوره و میرن بیرون از حیاط

از زبان کوک :داشتم به خونه میرفتم که صحبت دوتا دختر رو شنیدم که میگفتن که شوگا و خواهرش خونه و فلان ندارن ناراحت شدم . از زبان وواِما :باشوگا میرفتیم خونه ک یادم اوفتاد پسفردا تولدمونه به شوگا هچی نگفتم و خواستم سپرایزش کنم پرش زمانی به یک روز بعدش :اززبان شوگا: میخوام به اِماسوپرایز کنم براهمین به پسرا گفتم که تو خونه هوپ یه پ.ا.ر.ت.ی کوچولو بگیریم و کیک بخریم اززبان اِما:امروز میرم برا شوگا کیک بخرم و با سونا رفتن براش کادو بخرم پرش زمانی به شب:از زبان شوگا :با کوک و هوپ‌و نامجون نشسته بودیم که دیدم اِما:بادو میره بیرون شوگا:کجااااااا اِما:بدون جواب میره شوگا:هِ دیدین اصلا نگامم نکرد انگار برادرش نیستم هیچ اصلا میدونه امروز تولدمونه نامجون:هرچی شوگا پاشین حاضرشیم

اِما:رفتم براش ساعت مورد علاقش رو خریدم‌و کیکش رو هم خریدم و رفتم خونه وقتی درو باز کردم و دیدم همه جا تاریکه اِما:شوگاااااا کجایی داداشی بعد صدای جیغ اومد که چراغو باز کردم و یه کیک روی صورتم اومد شوگا:یا ابلفض ایوای کوک:خبی وواِما اِما:اره (فلش بگ به چند مین قبل) هوپ:اومد اومد شوگا: فهمیدیم دا کوک:چراغارو باز کنین نامجون برو کیک رو بیار نامجون: بچه ها چراغو باز که پاش گیر مبکنه به شوگا و شوگا میوفته وشوگاهم رویه هوپ‌میوفته هوپم رویه کوک میوفته (پایان فلش بگ)شوگا:فک کنم بهتره صورتت رو بشوری اِما:عاه اره😑بعد صورتش رو میخوره و لباساش رو عوض میکنه(لباسش )و کیک و برمیداره میره پایین (ادامه تو نتیجه)