
خب زیادی کخ ریختم بسه دیگه الان بهترش میکنم
«1 ماه بعد»از دید ا/ت: من ا/ت هستم.دکتر بهم گفته فراموشی دارم.توی این 1 ماه پیش 7 تا پسرم که یکیشون همش میگه دوسم داره. اسمش کوکیه. ولی من لقب بانی رو بهش دادم چون خیلی شبیه خرگوشه و خیلی کیوت و دوس داشتنی.ته قلبم یه حسی بهش دارم اما.... شاید اون از من خوشش نیاد.پس همش سر کوبش کردم. یه پسری به اسم نامجون که من لقب مونی رو بهش دادم همش ازم عذر خواهی میکنه 🤔 موضوع چیه؟ من واقعا گیجم
از دید کوک:دیگه دارم خسته میشم.نه دیگه نمیتونم دوسش نداشته باشم نه میتونم تحملش کنم نه میتونم نبینمش😣. دیگه اون ا.ت یه قبلی نیست😣قبلا میگفت دوسم داره و... اما الان... 😖دارم دیوونه میشم. ای کاش عاشقش نمیشدم.ای کاش فراموشش میکردم ای کاش ای کاش ای کاش😖اون فقط میدونه یه گروهی بود به اسم بی تی اس. حتی اعضا رو هم یادش نیست😖هعی خدایا دقیقا الان همونیه که ازش میترسیدم😖همونی که نمیخواستم فراموشم کنه😖من این همه دست و پا زدم حیفه ببازم😖😭هیچکی منو نمیفهممه من مث یه رازم😖😭
از دید نویسنده:آره کوک خیی داغون شده بود. حق داشت. کسی که عاشقش بود بعد از اینکه از کما در اومد الان حتی کوک رو نمیشناسه ا.ت هم حق داشت. کسی که اسم خودشم یادش نمیومد چطوری میخواست کوک رو به یاد بیاره. اون فقط میدونه بی تی اس وجود داشته اما حتی اعضا رو هم نمیشناخت.سخت بود. اذیت شدن. درسته. عشق سختیای خودشو داره. عشق درد خودشو داره. جز کوک بقیه ی اعضا هم اذیت شدن. اونا ناراحت بودن که یه آرمی دیگه نمیشناستشون.برای بی تی اسی که برای فنا ارزش قاعل بودن سخت بود.
نامجون خودشو مقصر میدونست. فکر میکند اگه به ا.ت زنگ نمیرد هیچکدوم از این اتفاقا نمی اوفتاد.آره نامجون به ا.د خودش نرسید. میترسید کوک هم به ا.ت نرسه و ضربه بخوره. هعی.... نامجون ترسش این بود که کوک نابود بشه. اما الان کوک داره دیوونه میشه.خیلی عجیب و غریبانه تمام پست هاشو پاک کرد. دیگه آهنگ ننوشت. البته چندتا آهنگ ساخت. اما هیچوقت گوش آرمیا به اون آهنگ نخورد. اره اون آهنگ مخصوص ا.ت بود تا شاید کوک رو به یاد بیاره. اما نشد. نشد. نشد.
جیمین نگران حال دوسونگش بود. همچنین بقیه ی اعضا. هعی.... بی تی اس روحیه ی خوبی نداشت. بد بود. ارمیا توی این 1 ماه کنسرتی از بی تی اس ندیدن حتی کنسرتای آن لاین هم همینطور. دیوونه کننده بود. آرمیا ناراحت بودن. نگران حال 7 تا فرشته اشون بودن.دیوونه کننده بود. این حال کوک. این حال ا.ت و کلی این های دیگه. ا.ت تغییر کرده بود. دیگه اون فرشته کوچولوی کوک نبود.کوک تحمل نداشت. هنوزم تل ا. ت رو داشت.
اما!؟ اسم این حسی که داشت واقعا عشق بود؟! اره اسمش عشق بود.کوکی کوچولو عاشق شده بود. بانی ارمیا عاشق شده بود. اما؟! ارمیا میتونن اینو قبول کنن؟؟ کوک لاورا چی؟اونا عاشق کوکی بودن.نمیتونن قبول کنن. اما شاید به خاطر کوک قبول کنن.نه؟! فعلا این تکلیف ا.ت اس که باید معلوم بشه.
اگر بخواهیم کامل تر بگیم😔میشه گفت هیچی معلوم نیست. میشه گفت کم کم دیگه هیچکدوم از 7 فرشته دیگه امیدی ندارن. فردا محاسبه دارن. کوک گفته میخوام فردا همه چیزو از 0 تا 100 تو محاسبه بگه. این دفعه نامجون هیچ حرفی نزد و کارش رو تایید کرد.😔
روز محاسبه برای فرداس. کوک رفت پیش ا.ت. کوک:ا.ت میشه باهات حرف بزنم؟ ا.ت:حتما بانی😊 کوک قلبش با حرف ا.ت ریخت. اون واقعا عاشقه. کوک:من واقعا دوست دارم تو هم همین... بقیه ی حرف کوک با صحبت ا.ت خورده شد. ا.ت:کوک ما قبلا در این مورد حرف زدیم. باید صبر کنی من هیچی یادم نیست لطفا یکم بهم حق بده منم دارم اذیت میشم. ولی دیشب داشتم اون آهنگ به اسم تل تو رو گوش میدادم. یه صحنه هایی از وقتی که یه تل خرگوشی رو روی سر یه پسر گذاشتم اومد جلوی چشمم تو میدونی اون پسر کی بود؟ کوک خیلی خوشحال شده بود که تونست با اهنگش یه قسمت از حافظه ی ا.ت رو برگردونه. کوک تل رو از پشت سرش به ا.ت داد و گفت:این تل بود نه؟ ا.ت:دقیقا همین بود تو اینو از کجا اوردی!؟ کوک:اون پسر من بودم.
از اون روز به بعد کوکی اشتیاقش برای آهنگ نوشتن بیشتر شد. مصاحبه عقب افتاد.چند وقتی بود که نامجون مشکوک بود و هیچکس از کارهاش سر در نمیاورد. خیلی با ا.ت حرف میزد و هر وقت کوک رو میدیدن ساکت میشدن و هیچی به هیچکی نمیگفتن. نامجون مصاحبه رو برای 2 هفته عقب انداخت. کوک این تایم رو فرصت خوبی برای نوشتن آهنگ و به یاد آودن حافظه ی ا.ت دید.آرع کوکی عاشق شده و به قول خودش:هر کاری رو برای عشقش میکنه❤
آقا تموم شد دیگه برید پدرم در اومد 😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑 ایندفعه خوب شدم جای بد تموم نکردما😄 بچه ها این 2 تا پارتی مونده یعنی کلا 7 تا پارت بود که پارت 7 پارت اخره😄دوستون دارم بابای❤😄
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
توروخدا بدهههه پارت جدید رو
من اگ تند تند پارت بزارم کی شما رو دق مرگ کنه پس؟😂
😑😑😐😐
الان ۴هفته هست
توروخدااااا
فردا منتشر میشه💜😚
من خیلی وقته کلا تو تستچی کم میام چون امتحانام فشار اورده منم وقت نمیکنم داستان میتسوها رو بخونم از سمت من ازش عذر خواهی کن
خیی سخته درکت میکنم
منم ایشالله فردا منتشر بشه
تولد منم هست😝
😂😂😂
ب نتیجه رسیدم خلی کرم دری بدبخت کوک:|🔪
دقیقا😂
بذار بذار لطفا پلیززززززززززززززززززززز
لطفااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مبذاری دیگهِ؟
میسی
ارع حتما میزارم💜
عاجــی میشی؟😻💜 Meدینا 14 میرم 15🍒💕 لقبام جِی اِل ~ لیصا ~ دینا مانوبان:)🐾🖇 اند یو?¿🍓🍭
سلام
حتما
هانا 12 میرم 13
لقبام
کوک(به دلیل شباهت زیاد)،هونگی،هونی
کی گفته دوست داشتم 😠😡🤬👿
عاشقش بودمممم😇🥰😍😂😝🤗☺😚
ادامه بده لاوم 😉
چشم💜
نگاه کن... چجوری توصیف کنم.... اها اینجوری میگم که:من مردممممممممم😍😂
خیلی قشنگ بود زودتر ادامه شو بزار😊💜
تنکیو
💜💙💜
میشه داستان بعدی از جیمین باشه خاهش میکنم🥺🙂
چشم حتما😘
پس بعدی از جیمی نه😘❤
یاااااااا ،اینقدر کوک رو آزار نده دیگه😑به خوبی و خوشی برسونشون به هم😻
فکرامو میکنم🤣
لطفا هرچه زود تر پارت بعدی رو بذار تا سکته نکردم😵
اوکی بیب❤
تورو خدا زودتر بذار دهنمون سرویس شد این چند وقت😭🤧
اوکی عزیزم دهن خودمم سرویس شد این چن وقته مهمون داشتیم