
خب بالاخره طلسم خود را شکستم😁ادمین هانا چی اورده؟ پارت 6 من و کوکی🤣خب زیاد کخ ریختم دیگه برید بخونین حال کنید😁
همچنان از دید نویسنده:کوک اهنگای زیادی در وصف خودش و ا/ت نوشت ا/ت کم کم یه چیزایی داش بیادش میومد اما.... هنوز کسی از بگو مگو های نام جون و ا/ت چیزی نمیدونست. الان حدودا روز سومه و 2 روز دیگع بی تی اس مصاحبه داره.اخ اخ اخ چی میشه؟ ارمیا احساس کوک رو قبول میکنن؟ای کاش قبول کنن چون معلومه ک کوک خیلی دوسش داره. خب مث اینکه کارا خوب پیش میره. امروز ا/ت یه نقشه ای دارع قراره با نامجون هماهنگ کنن تا ا/ت نقشه اشو عملی کنه.
از دید ا/ت: گفت و گو با نامجون:(ا/ت: + نامجون: -) +به نظرت نقشه ام چطوره؟ -عالیه کوک حتما خوشش میاد +خودم اینجوری فک نمیکنما -نه بابا خیلی خوبه منم کمکت میکنم +مرسی نامجون تو خیلی مهربونی -این برای جبران اشتباهه +آها ولی خب خودتم دوس داری کمک کنی ن؟ -اره من هر کاری برای خوشحالی کوک و اعضا میکنم +او راستی ممنون مصاحبه رو عقب انداختی -خواهش میکنم +راستی من حافظه ام...... کوک داخل اتاق اومد و ما ساکت شدیم کوک:چی میگفتید؟! 😊 نامجون:هیچی کوک:نامجوننننننننننن😑 دروغ نگو اصلا حالا ک اینطور شد ا/ت جانم تو بگو؟! ا/ت:ما میخوایم ته ته برای تولدش سوپرایز کنیم موضوع همینه(نویسنده: خاک تو سرت ا/ت اینم فکره؟ ا/ت:این فقط زندگیه ماست در واقع تولد ته ته الان نی تو واقعیت شما و اینکه یه چی همینجوری گفتم دیگع نویسنده:هعی....باشه ادامه بدیم😑) کوک:واو چ خوب میشه منم باشم؟ 😊 ا/ت:البته
بعد از رفتن کوک: - ا/ت دیوونه شدی؟ +اینجوری شک نمیکنه بهمون چاره ی دیگه ای نداشتم خب -ولی الان نمیتونیم کارمونو عملی کنیم +نگران نباش باید از اعضا کمک بخوایم البته جز ته ته چون اینجوری.... -میدونم ته ته خیلی دهن لقه +اره دیگه خودت بدون😑 -الان باید چیکا کنیم؟ +باید بریم برنامه رو برای اعضا تعریف کنیم و کارای تولد و نقشه ی منو انجام بدیم افتاد؟ 😑 -بله بله کاملا😊🤣 و زدیم زیر خنده
بعد از توضیح برای اعضا: خوشبختانه اعضا قبول کردن. جیهوپ خیلی خوشحال شد ک باید با شوگا خونه رو جمع کنه ولی فک کنم شوگا نمیخواد🤣 هوپی به زور شوگا رو بلند کرد و از اتاقا شروع کردن خداروشکر کوک و ته ته بیرون بودن جین:ا/ت ته ته و کوک کجان؟ ا/ت:رفتن خرید برای چی؟ جین:ورشکست مون میکنن ا/ت:اینم جک بابا بزرگی بود؟ جین:نه واقعیت بود همه خندیدیم
یکم منتظر موندیم همه چی اماده بود برای تولد ته ته تا وارد خونه شدن با برف شادی روی سر و صورت ته ته و کوک برف شادی ریختیم🤣 ته خیلی غافلگیر شد و از همه تشکر کرد. تک به تک بهش کادو هامونو دادیم. نام جون راس میگفت ک 2 تا کیک بگیریم چون کیک روی میز رو روی کله ی ته خالی کردن بیچاره سر و صورتش کاملا کیکی شده بود. اون شب به خوبی گذشت و کوک هم به نقشه ی ما شک نکرد
فردا روز مصاحبه بود و نام جون همه چیو بهم گفت در مورد کاری ک کوک میخواد بکنه و من واقعا استرس داشتم ک نکنه ارمیا قبول نکنن خیلی بد بود و شبش رو من با سختی خوابیدم واقعا عذاب دهنده بود برام. ولی امید وارم اتفاق بدی نیوفته. اتفاقی نمیوفته نه؟! من ک امیدوارم نیوفته یعنی چی میشه؟ اهنگ مورد علاقم یعنی اهنگ من و توی کوکی رو پلی کردم تا اروم شم هنوز یه چیزایی رو از حافظم یادم نمیومد. این اهنگا هیچوقت به گوش ارمیا نخورد و به قول کوک فقط مال منه تا بهم کمک کنه همه چیو یادم بیاد.
اون شبو با هزاران هزاران بدبختی گذروندم واقعا حس بدی بود. ولی خب یه چنتا چیزمیز یادم اومد با اهنگ کوک نمیدونم چرا ولی همینجوری تو فکر ک بودم کم کم پلکام بسته شد و خوابم برد فک کنم امروز خیلی خیلی خسته شدم. به امید فردایی بهتر برای خودم و اعضا امیدوارم اتفاق بدی برای کوک نیوفته.
فردا از دید نام جون:خدایا خودت امروزو بخیر کن. من ک میدونم اگه ارمیا قبول نکنن شهرامون ب باد میره و پی دی نیم ما رو میکشه ولی خودت رحم کن. تو ک ا/ت رو برگردوندی اینبارم رحم کن ات فا قی نیوفته. هعی خدایا امروزم به امید تو دارم سر میکنم. به امید رفتن سختیا و روزای بهتر برای کل مردم این سرزمین❤
از دید کوک:خدایا به امید تو دارم این حرفو جلو دوربین میزنم امیدوارم اتفاق بدی نیوفته چون تو پشتمی دارم این کارو میکنم پشتمی نه؟! اره قطعا پشتمی اگه پشتم نبودی من الان اینجا نبودم خدایا به امد خودت. ❤
خب تموم شد و اینکه اون قلب سفید رو برای من قرمز کن و ممنونت میشم اگه خوشت اومد نظر بدی و منو فالو کنی و بچه ها پارت بعدی پارت اخره دوستون دارم❤خودم میدونم این پارت بد شد ولی قول میدم پارت بعدی رو بهتر بنویسم❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یک سال بعد
کو پارت بعدی
تهش بازه عزیزم
هیی
چرا پارت بعد را نمی گذاری میخواهی مرا دق بدی خواهر😐💔
این داستان آخرش بازه
عاجو دلم میخواد بزنم بشت خاک بره چشت😐😐😹😹😹😹
خیلی دوس دارم بنویسم ولی.....
اخه هیچکی نمیخونه
الان یه ماهه که داره میگذره،پارت بعدی رو بزار دیه😐🗡
اگه تست بعدی من یعنی تصور کن بی تی اس وفتی سرت زیاد تو گوشیه رو بخونی میفهمی اخر داستان بازه
چه عججججججججججب... ولی شاید باورت نشه وقتی از یکی از عاجی ها خبر داستانتو گرفتم و فهمیدم که پارت جدید اومده از خوشحالی ان چنان دادی کشیدم که مامانم از تو اشپزخونه واسم در قابلمه پرت کرد😅😂😂😂😂😂😂😂
اولا ماندم که چرا آن عاجی شما که میدونسته من پارت جدید دادم همینجوری خیلی راحت فقط خونده رد شده😐
دوما امیدوارم سالم مونده باشی😂😂
سوما معذرت میخوام این چن وقت اصلان نمیت نم بیام تو تستچی از داستانات عقب موندم همین الان میشیم همه رو میخونم امیدوارم تموم کرده باشیش😐😑
خب کرم داشتم حالا به خودت نگیر عزیزم
امیدوارم مامانت سالم نگه داشته باشتت😂
😂😂😂