
اومدم با داستانم امیدورام خوشتون بیاد نظر فراموش نشه کپی ممنوع
سلام من مرینت کافن هستم یه خواهر به نام ماریانا دارم و دو برادر به نام های مارتین و متیو دارم من سنم ۱۹ هس مارتین ۲۰ متیو ۲۱ ماریانا هم ۱۹ هست دو قلو هستیم ولی اون ۱۵ دقیقه بزرگتره ما فرزندان پادشاه و ملکه هستیم پدرم کای هست اسمش و مادرم ماریا هست ما اهل نیویورک هستیم همه ی ما دورگه هستیم از نیویورک و آلمان هستیم آخه پدرم شاهزاده نیویورک بود و مادرم پرنسس آلمان بود تعجب کردین نه. (مشخصات مارتین: موهای زرد چشمای آبی قد ۱.۷۳ همیشه یه سوییشرت آبی پر رنگ و مشکی میپوشه متیو: موهای قهوه ای کمرنگ یه سوییشرت زرد و نارنجی تنشه همیشه مرینت: موهای یخی چشمای آبی کمرنگ لباسش مدل بالاست و خوشگل ماریانا: موهای آبی پر رنگ و چشمای بنفش لباسش هم رنگ صورتیه خوجمله)(عکس این پارت)
(از زبان خودم: متیو ترم پنجم هست مارتین ترم چهارم مرینت و ماریانا ترم دوم هستن متیو رشته ورزشی میره و بکس و تکواندو کار میکنه بکس ساعت ۸:۴۵ و تکواندو ۹:۴۵ مارتین رشته ورزشی هست اونم ولی مسابقات دو و میدانی میره همراهش هم کلاس شنا مرینت رشته طراحی و موسیقی ویالون رو برداشته و ماریانا هم رشته موسیقی پیانو و اونم کلاس شنا رفته این بدونین استخرشون انقدر بزرگه که دو قسمت کردن یکی آقایون یکی بانوان)
از زبان مرینت: رفتیم پایین و صبحونه خوردیم و رفتیم سمت ماشین ماشین یک بی ام و خوشگل بود رفتیم سوار ماشین شدیم متیو رانندگی میکرد مارتین کنارش بود و من و ماریانا هم پشت میشینیم از زبان متیو: گاز دادم و تا سرعت ۱۶۰ رفتم در عرض ۳ دقیقه رسیدیم هر کی رفت سره کلاسش
از زبان کاملیا ( دوست مرینت) سلام مری حالت خوبه مری: مرسی کامی خانم رینا ( معلمشون): خوب بچه ها دفتر طراحیتونو بردارید و این طرحی که میدم رو بکشین و تا هفته ی آینده میخوام برام بیارین همه: چشم خانوم رینا از زبان مرینت: دو ساعت بعد کشیدنمون تموم شد رفتیم زنگ تفریح من رفتم پیش مارتین ماریانا هم پیش متیو متیو: خوب کلاس چطور بود من: عالی بود ماله تو چی متیو: ماله منم عالی بود
زینگ زینگ زینگ زینگ زینگ زینگ زینگ ( زنگ مدرسه) از زبان خودم: همه رفتن سر کلاسشون خانوم رینا گفت این زنگ خودتون باید طراحی کنین ولی از هفته ی آینده که این لباس تموم شد شروع میکنین حالاهم طراحی کنین ببینم چجوری میکشین
همه تو یه ساعت نوشتیم خانوم تو یه ساعت دیگه داشت برگه هارو میدید که گفت خوب بچه ها ماله همتون عالی بود ناظم: زنگ خونه شد بچه ها بیان پایین با نظم ( یاد مدرسه افتادم زنگ آخر 😅😅) همه با همهمه رفتن پایین ولی مرینت داشت میرفت پاشو گیر داد به پای ناظم و ناظم افتاد ( تصور اون صحنه رو بکنین خودتون) و سریع در رفت
همشون رفتن خونه و وقت ناهار بود استیک و پیتزا و همبرگر با سس آمریکاییه تند بعد از خوردن ناهار مری و متیو رفتن بخوابن ولی قبلش دست همو گرفتن و رفتن رو تخت باهم خوابیدن( چه کیوت.ولی حیف اگه نامزد بودین چی میشد)
۴ ساعت بعد از زبان متیو: بیدار شدم و کفتم مری جونم بیدار شو دیر وقته هاا مری: مگه ساعت چنده هاوووووو ( خمیازه) من: با اجازه ی شما هفت و نیم مری: چیییییییییی چرا زودتر بیدارم نکردی! من: خودمم تازه بیدار شدم اونوقت تو رو بیدار کنم بیا بریم عصرونه داریمااا مری: نقطه ضعف منو کشف کردی بریم
بعد از خوردن عصرونه از زبان مارتین: بابا من میرم بیرون پاساژ مری: وایسا منم میام من: پس برو حاضر شو و بریم مری: باشه حالا بعد از یه ربع مری اومد و گفت بریم گفتم کم نذاشتی بیشتر میموندی فردا بریم مری: با کیف زدم تو سرش گفتم خاک بر سرت بیا بریم رفتیم و ساعت ۹ شب برگشتیم و شام خوردیم و همگی شب بخیر کردیم و رفتیم خوابیدیم........ پایان قسمت اول
وقتی این پارت منتشر شد قسمت بعدیو میزارم و قول میدم طولانی باشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییییییییییییییی بود خیلی قشنگ بود این قسمت فوق العاده بود🤩🤩🤩🤩
ممنون آجی جونم ♥♥♥♥♥♥
خوب بود❤️برای شروع خوب بود ، کمک خواستی بگو
باشه حتما
فعلا وقت ندارم بخونمش بعدا می خونم😂😂🤣🤣