سلام بچه ها چطورین اینم از پارت جدید و اینکه بچه ها دیگه منشی مهربونه من رو ادامه نمیدم
از زبان جویی: اوکی درسته که فرار کردن کار درستی نبود ولی رفتار هاش یجوری بود که انگار دلش میخواست بیشتر با من آشنا بشه من بهش ف.ش دادم زبون درازی کردم به حال بهم زن ترین روش ممکن شام خوردم و ار اول تا آخر اخم کردم پس طبیعتا به جای این که من فرار کنم اون باید فرار کنه ولی انگار تیرم به سنگ خورده بینمون هیچ حرفی نبود ماشین در سکوت مطلق فکر کردم داره منو خونه میرسونه ولی جلوی یه بیمارستان پارک کرد متعجب برگشتم تو روش =چرا اومدیم بیمارستان _میخوام ببینم پات سالمه...خواستم پامو تکون بدم و لبخند بزنم که ببینه سالمه ولی تا اومدم یکم حرکتش بدم که از درد صورتم تو هم جمع شد ..یه ابروشو بالا داد :حق حرف زدن نداری الانم باهم میریم داخل تا ببینیم پات چطوره =پام عالیه فقط منو برسونید خونه _نه نمیشه میخوای پدر زنم بگه که دخترمو یه روز دستت دادم پاشو شکوندی ...به تته پته افتادم ..=چ.چی ..پ.در..شو.هر _اره...تا اومدم حرفی بزنم از ماشین پیاده شد دور زدو اومد در طرف منو باز کرد یه دستمو دور گردنش حلقه کردم و خواستم خودم بلند بشم که باز دستشو پشت کمرم گذاشت و یهو از رو صندلی بلندم کرد به دستم بهش ضربه میزدم و نق نق میکردم =بابا ولم کن.مگه خودم چلاقم.....نمیخواستم....زیر لب نالیدم: خدا
مگه من چیکار کردم که به این روز و حال افتادم ..همینجور که وارد بیمارستان میشد پوزخند زد:سرقرار اومدی میخواستی نیای...قیافه ناراحتم و جمع کردم و اخم ردم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
78 لایک
سریع میپری از این به اون ولی باز قشنگ بود
اورابونی🥺 واییییییی یاد قیافه بانمک تهیونگ افتادم تو هورآنک وقتی دختره بهش گفت اورابونی🥺🐢💞
عررررررررر
عالییییی ادامه بده تاکومی 💜☺️😍😍🍓🍓🍓
عالییییی
عالییی:)))🫂💞
اوم زود بعدی رو بزار
گودددد:)🤍
خسته نباشی:)🤍🌸
واییییییی خیلی عالیههه پارت بعدیییی🥲
عررر عالییی عاجی🥺🌸
میگم چرا منشی مهربون منو ادامه نمیدی؟
قربونت اجی نمیدونم ایده های زیادی براش تو ذهنم نمیاد ولی به جاش یه داستان دیگه مینویسم از جونگ کوک داستان من دوست ندارم هم که یه پارت مونده تا آخر بعد از اون داستان از کوک مینویسم
باشه عاجی منتظرم:)☺️🌸