_ اگه میخواید زنده بمونید ات و پسر عموش رو تحویل بدید.
سنگینی نگاه همهی کلاس رو روی خودم احساس میکردم از یهطرف ترس و دلشوره بدی داشتم و از یه طرف داشتم از خجالت اب میشدم. یکدفعه جین از کنار دیوار اومد یمتم و جلوم وایساد جوری که من تقریبا پشتش بودم اما بچه هارو میدیدم. _ حتی فکرشم به سرتون نزنه که مارو تحویل بدید وگرنه براتون بد میشه، نیروی پلیس تو راهه، صدای همهمه بلند شد چند نفر از میون جمعیت شروع کردن به داد زدن
_ از کجا معلوم راس میگی؟
_ اگه تحویلشون بدین بیخیال ما میشه!
_ باید تحویلشون بدیم
جین دستشو کرد تو جیبش و کارت شناساییش و جلوی چند نفری که داشتن به ما نزدیک میشدن گرفت _ سرهنگ اول جین یانگ، حالا جرعت داری یه قدم دیگه بردار. همه سرجاشون خوش شدن، کم کم با عصبانیت و دخترا هم با ترس به یه گوشه رفتن و هرکی شروع به صحبت کردن با یه نفر دیگه کرد،جین رفت سمت در کلاس و دستگیرشو کشید _ لعنتی. گوشیشو از جیبش در اورد و یه شماره رو گرفت _ سلام قربان، یه مشکلی هس تو مدرسه، بله زیر سر تهیونگه، دانش اموزا تو خطرن یه ماشبن اتش نشانی میخوایم فقط از پنجره غربی وارد شن لطفا چون درها همه قفله........چشم رییس. اروم و با احطیات رفتم طرفش و صداش زدم _جین برگشت طرفم و یه لبخند خسته ای زد _ بله _ میخوای چی کار کنی؟ باید تسلیم شیم؟ _ فکرشم نکن تورو تحویل اون قاتل بدم. با این حرفش یه قندی تو دلن اب شد و یه لبخندی لز سر ذوق رو لبام نقش بست
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
پارت بعدی کجاست؟
نمیذاری؟
لطفا میشه پارت بعدی و بزاری؟
😐
هستی نیستی ؟😐
میای میری ؟ 😐
وات د فاز ؟😐
جچ= من عاشق این خصوصیات و ویژگیهای خاص خود استم 😐💔 نمخخخ بی تی اس هفت نفره 🥺 و هفت نفر میمونههههه 🥺:)
پ.ن:اصن انقد اینو گفتم کیبوردمم یاد گرفت :))
و کیبورد مودبیه:)😂
پ.ن:هعییی من انقد اعتماد ب سقفم بالاعه؟😐😂
خیلاصه بعدیو بزار بدووو
بنظرم ب کسایی ک میخوندن پیام بده بیان بخونن
من خودم هعی داشتم دنبال این میگشتم اسم اکت نویسنده این داستان چی بید://😐
بدو بدووو
بعدیو میخوامممم