از زبان مرینت: توی کافه با آدرینا قرار داشتم یک لباس خوشگل پوشیدم و رفتم کافه . قرار ساعت ۶ بود دقیقه شش رسیدم ۵ دقیقه ی بعد آدرینا اومد . سلام مرینت _ سلام آدرینا خوبی ؟ _ آره _ چرا دیر کردی ؟ _ دیگه نتونستم زودتر بیام ._ اون نقشه ای که گفتی جی بود ؟ _ کدوم نقشه؟! _ همونی که گفتی ! خودت رو به گیجی نزن _ خب نقشه ( بعدا میفمید ) _ مطمئنی _ آره چه جورم . _ یک سری وسایل تو خونه ی ماست میرم برشدارم _ اوکی _ راستی تو نمی خوای یک سر تو پاساژ خرید کنیم آخه من میخوام لباس بگیرم _ منم میام .
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالی
داستانت عالیه
خیلی ممنون گلم 😘
وای وای وای دارم دیونه میشم بعدی
حتما 😘😘😘🌷
وای خیلی از داستانت خوشم امده تورو خدا بعدی
عالیییییی بعدی
ممنونم 😘