
از زبان مرینت : دم در اتاق آقای اگرست بودم که صدای شکستن چیزی اومد سریع وارد دفترشون شدم . یک لیوان جلوی پای آقای اگرست افتاده بود رفتم که جمعش کنم از زبان آدرین : با اومدن مرینت به خودم اومدم و گفتم : نیازی نیست جمعش کنید _ کاری نداره . مرینت مشغول جمع کردن تکه های لیوان شد که یکی از تیکه های لیوان به دستش خورد و دستش را زخمی کرد . خانم استیونز !_ چیزی نیست ای ! بقیه کارکنان وارد اتاق آقای اگرست شدند . آلیا اومد کمک مرینت تا تیکه های لیوان را جمع کنه . بعد از جمع کردن تیکه های لیوان کارکنان بیرون رفتند و مرینت طرح هاشو روی میز آقای اگرست گذاشت _ خیلی طرح های خوبی شدند _ ممنون
مرینت از اتاق آقای اگرست بیرون رفت . ۲ ساعت بعد : از زبان آدرین داشتم وسایل را جمع می کردم که نینو وارد اتاقم شد : سلام آدرین _ سلام نینو _ فکر میکنی نمیدونم از خانم استیونز خوشت اومده _ چی میگی نینو ؟ اون فقط یک همکاره مثل بقیه _ من که اینطور فکر نمی کنم باید برم خانم سزار منتظرمه کاری نداری ؟ _ خانم سزار ؟ _ آره _ ازش خوشت اومده ؟ _ باید برم خداحافظ نمی تونم بیشتر منتظرش بزارم _ باشه برو کیفم را برداشتم مادرم زودتر رفته بود میخواستم سوار ماشین شم که خانم استیونز را دیدم چرا اینجا بود ؟ _ خانم استیونز چرا نرفتید ؟از وقت کاری گذشته _ آخه امروز رانندم مرخصیهای میخواستم ماشین بگیرم _ خودم میرسونمتون _ نه نیازی نیست خودم ماشین می گیرم _ خانم استیونز ! _ باشه ممنون . مرینت سوار ماشین شد .
آدرین : آدرس خونتون کجاست ؟ _ آدرس خونه ************* . آدرین به سمت خونه مرینت حرکت کرد . به خونه مرینت رسید . مرینت تشکر کرد و از ماشین پیاده شد. یکدفعه چیزی دید که باور نمی کرد برادرش بود ( مارتین ) . سلام آبجی _ سلام داداش چند وقت بود ندیده بودمت کی از نیویورک برگشتی؟ _ یک ساعت پیش . مرینت با مارتین وارد عمارت ( خونشون ) شدند . از زبان آدرین : وارد خونه شدم آدرینا دم پنجره وایساده بود . آدرینا : سلام داداش بلاخره اومدی ! _ سلام آدرینا _ چرا دیر کردی ؟ _ هیچی فقط یکم بیشتر موندم _ واقعا ! برام توضیح بده و گرنه به مامان بابا می گم . آدرین ماجرای امروز را به آدرینا گفت . آدرینا : چی گفتی مرینت استیونز ؟! _ آره _ شمارشو میدی ؟
برای چی ؟ _ چون من یک دوست داشتم به نام مرینت استیونز میخوام بدونم خودشه یا نه ؟ _ باشه شمارش اینه ********** _ ممنون داداش . از زبان مرینت : داشتم با مارتین می گفتیم و می خندیدیم که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود جواب دادم : آلو _ سلام مرینت خودتی؟! _ آدرینا تویی ! خوشحالم می بینمت _ منم خوشحالم بعد چند سال صداتو میشنوم _ شماره منو از کجا آوردی ؟ _ از برادرم _ اسم برادرت چیه ؟ _ آدرین اگرست _ چی ؟ آدرین اگرست برادر توعه !_ آره
مرینت _ بله آدرینا _ از مارتین چه خبر ؟ از زبان مارتین : از مرینت پرسیدم داری با کی حرف می زنی ؟ _ آدرینا خواهر آدرین اگرست _ گوشیو یک لحظه بده _ آدرینا گوشی دستت باشه .گوشیو به مارتین دادم . الو _ سلام شما مارتین خواهر مرینت هستید _آره میتونم با برادرتون حرف بزنم _ البته . آدرین و مارتین کلی باهم حرف زدند . بعد از ربع ساعت گوشیو به منو و آدرینا دادند : آدرینا تو کافه لوور می بینمت فردا ساعت ۳ _ باشه مرینت فردا می بینمت . بعد از خداحافظی قط کردیم . فردا : ............ منتظر پارت بعدی باشید . لطفا فالو و لایک کنین تا پارت بعدیش براتون بزارم .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
راستی عالی بود
سلاممم ♥‿♥ یه اطلاعیه ♥‿♥
کاربر نیکا✿◕ ‿ ◕✿ برگشته ✿◕ ‿ ◕✿ میخواد داستان بنویسه✿◕ ‿ ◕✿
حمایت کن
─▄████████▄─▄████████▄
▐█████████████████████▌
██████╔═╦═╦═╦═╦═╗██████
██████║╬║╩╣╬║╠╣╩╣██████
▐█████║╔╩═╩╩╩═╩═╝█████▌
─▀████╚╝█████████████▀
───▀███████████████▀
─────▀███████████▀
──────▀███████▀
───
ســـــلام ✧ღ
کاربر Nika برگشته😃🍭
قراره یه داســـــــــــــتـــــان خفن به اسم 彡彡彡◉༻عــــشــــق بــــــــے نـــــهـــــــایــــــــــــــت༻◉彡彡彡 بنویسه 😃🍭❤🍃
لــــطفا حمـایـــــــت کنید 🙏🏻🙏🏻❤🥰 ══ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ═♬ஜ═ღღ✯✯✯
دنبال شدی دنبال کن
خیلی عوسه تستت ، نامناسبه .
اینجا بچه هایه پایین ۱۰ سال هم هست
فکر نمیکنی عکسه تستت برای بچه ها نامناسبه ، اگه یه بچه اینو ببینه چی !!!
ام اما به نظر من اینا عب نداره ولی خشونت عب داره 😐
من بهت فحش یا توهین نکردم یبار دیگه پیامو بخون اگه نفهمیدیش! 🫴🏻🗿