بریم که فصل ۲ رو شروع کنیم😌 ناظر لطفا رد نکن 😁💙
موازنا پیری بود که راز های درون آتش را برای صوفیا و ماریا فاش کرد . او به آنها گفت که هر شعله رازی در خود دارد و اگر در فاصله ی مناسبی از آتش بنشینند ، میتوانند شعله های رقصان آتش را به وضوح ببینند .میتوانند اتفاق هایی را ببینند که در آینده رخ می دهد، همان اتفاق هایی که پیش رو هستند و در حال حاضر چیزی دربارهی آنها نمی دانند.
موازنا با دست های چروکیده و لرزانش به مزرعه ای اشاره کرده بود که گیاهان ردیف به ردیف در آن جا روییده بودند و گفت : زندگی آن شکلی است. هر روز ، مانند گیاهی است که باید از آن مراقبت کنید، آبیاری اش کنید و علف های هرزش را بچینید. بعد، روزی میرسد که زمان برداشت است . هر گیاه به منزلهی روزی از زندگی شماست که هنوز تجربهاش نکردهاید.
خاطرات گذشته هم در آتش دیده میشوند .
زمانی که صوفیا ماریا هنوز خیلی کوچک بودند ، موازنا در این هم به ان ها گفته بو که با نگاه کردن به آتش میتوانید خاطراتی را به یاد بیاورید که فکر میکردید تا ابد فراموش شدهاند .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
خوب بود 🖤
😌❤💜