
بلاخره تنبلی رو شکستتت دادمممگ
توی کافه میشینیم . خلوته و تقریبا هیچ کس نیست. ایکونو میاد پیشمون:" چی میل دارید؟" درحالی که سی..ارمو روشن میکنم میگم:" همیشگی ." _پس یه ردولوت و ماکیاتو. دیگه چی میکو میگه:" وافل بستنی." گورو چای دارچین و میتسورو هم یه اسپرسو سفارش میده . میپرسم:" کوکورو سان ، شما چی؟" _ اوممم یه بستنی سه اسکوپ شکلات و وانیل و نوتلا. ایکونو با خنده میپرسه:" برای کوچولو چی بیارم؟؟" _ باهم میخوریم . " نمیشه دیگه . برای کوچولو هم یه اسکوپ بستی رنگین کمونی خوبه؟" _لازم نیست. میگم:" اتفاقا لازمه . مهمون منن . " کارتو بهش میدم:"میشه خودت رمزو بزنی؟؟ اینقد من اینجا اومدم فک کنم حفظی." گورو میگه:" کی گفته مهمون توایم؟"میگم:" به حساب اون شبی که تو بردیمون فست فودی." میتسورو میگه:" بگذریم . میشه بگی برای چی
مجبورمون کردی امروزو مرخصی بگیریم؟" بای حسی مخلوط از تعجب نیشخند و خستگی بهش میگم:" جناب عالی نبودی داشتی میشکتیمون که چرا یادتون نیست؟ اومدیم اینجا راجبش حرف بزنیم ." ایکونو منو صدا میزنه . باهم خوراکیارو میذاریم . بعدش یه صندلی کنار خودم براش بیرون میکشم :" بشین ایکونو سان ."کنارم میشنه . میگم :" میتسورو شروع کن . نه اول خودم میگم . با توجه به شواهد من، ایکونو و میتسورو خوابای تقریبا شبیه به همی میبینیم . حالا بیاید هرکدومتون نوبتی بگید چی به چیه." ایکونو میگه:" چیز زیادی از خوابا یادم نیست . بیشتر اسم و یسری افرادن. ایچیگو ، کوکورو، زیروتو، هیرو ، زورومه." هممون برای یه لحظه جیغ خفیفی توی ذهنمون میشنویم. میستورو میشه :" پس توهم زورومه و هیرو و ایچیگورو یادته. نانا رو چی؟"
میکو با تعجب میگه:" هی هی هی شما چرا اینقد با دوست من صمیمی حرف میزنید؟؟" ایکونو و میتسورو میزنن زیر خنده . میتسورو میگه:" هاهاهاها تا دیروز که اون بدبدختد سایشو باتیر میزدی...هاهاها حالاهاها چیشده میگی دوستته (دوست نه هااااینا دوست نیستن)؟ یکی وارد میشه . یه پسر موزرد با قد نسبتا کوتاه . حداقلش از میکو بلند تره:" فک کنم اسممو شنیدم." میتسورو میگه:" عه زورومه." میکو بلند میشه :" سلام زورومه." زورومه میگه:" فکر کردم سرکاری." _ سر کار بودم ولی دوتا تیمارستانی دیشب شام زیاد خوردن زده به سرشون خواب عجق وجق دیدن. زورومه برای خودش یه صندلی بیرون میکشه:" خب اگه مسابقه ی تعریف خوابای عحق وجقه منم این چند وقته زیاد میبینم." گورو حرفای زورومه رو نشنیده میگیره و میگه:" منم ایچیگورو دیدم . قد کوتاه موی سورمه ای و ..." کوکورو میگه:" اهل رئیس بازی ." با بیحوصلگی میگم:" اینجا فقط منم که هیی راجب ایچیگو و زورومه و نانا نمیدونم؟؟" زورومه میگه:" هیییی زورومه منم." _ کی با توبود؟؟ میتسورو میگه:" افتاقا با خودشیم." ایکونومیگه:" میتسورو تو خیلی جدی گرفتی . ما هممون داریم میگیم خواب دیدیم." _خوابایی کهدیدی واقعی بوده میفهمید؟؟ هممون با یه نگاه فازت چیه داداش بهش زل میزنیم. میتسورو میگه:" باید هیرو و ایچیگو رو پیدا کنیم." گورو میگه:" میتسورو از وقتی کوکورو رو دید اینجوری شد . میخواید ماهم یکم به کوکورو نگا کنیم یا دست بدیم باش شاید اینجوری شدیم:" کوکورو سرخ میشه . گورو میگه:" من یچی گفتم تو چرا جو میگیری؟" میتسورو میگه:" جرعت داری به کوکورو دس بزن." میگم:" تموم کنید این مسخره بازیا رو . میتسورو مث ادم حرف بزن ببینیم چته."
میتسورو نفس عمیق میکشه:" اینایی که شما میگین خواب نیستن خاطراتن ." میکو با تعجب میگه:" مثل تناسخ؟؟" گورو میگه:" واووو . منتها دوست دارم بدونم از چه داستانی." یه لحظه چشمامو میبندم .کلمه ی داستان جرقه ی یسری خاطرات رو توی ذهنم میزنه . میگم:" مامان بزرگ همیشه میگفت: عاشق ترین زوجی که میتونی توی دنیا پیدا کنی دنیامونو از دست هیولا هایی به نام ویرم نجات دادن و زندگی روبه بشریت هدیه دادن . اونا یه گروه بودن . ولی عاشق و معشوقه دلباخته ی ما خیلی کله شق و تک روبودن . اونا بهم قول دادن همیشه هم رو پیدا کنن؟" زورومه مگیه:" این چه ربطی به نانا و هیرو و ایچیگو داشت؟" میگم:" چمیدونم . ولی مطمئنا از داستانای الکی خوش دیزنی بیرون نیومدیم." میکو میگه:" هری پاتر چی؟"
_ دانش اموزای هاگوارتز فقط مال امریکا و اسکاتلند و بیشتر مال اروپان. مگه اینکه دیگه خیلی خاص باشی . میتسورو میگه:" بچه ها زیروتو راستش میگه اون داستانای که مادر بزرگش میگفت زندگیماست." میگم:" واقعا حس میکنی من اینقد ابر قهرمانم که برم دنیا رو نجات بدم؟؟ اصلا این وسط اون زوج عاشق چیمیگه؟؟ من تاحالا با یه پسر تو رابطه نبودم." میتسورو با اعصاب خوردی میگه:" چرا بودی . واقعا هیچی از هیرو یادت نیست؟" _ اگه منظورت همون پسر مو ابی و لاغر و خوشتیپه که تو خواب میبینم . نه یادم نیست. ولی تا دلت بخواد راجب اونجرز و قهرمانای دی سی از جمله واندر وومن سوپرمن و.... اطلاعات دارم(بازی با کلمات چون کلمه ی هیرو توی انگلیسی به معنی قهرمانه ) میکو میگه:" الان باید دنبال فردی به نام هیرو باشیم؟" به لیوان ماکیاتوم نگاه میکنم . سرد شده . میخورمش و می افتم به جون رد ولوتم. ایکونو میگه:" اگه نانامی همون زیروتو یا به اصطلاح ایوتا باشه... موهاش الان باید صورتی باشه نه؟؟" با دستمال خامه ی صورتی دور لب هام رو پاک میکنم :" به اونجاش هم میرسیم .
انچه خواهید دید: جدا موهاتو رنگ کردی؟؟ ....... خیلی بهت میاد نانامی چان ..... زورو مه میتونی بانک اطلاعاتی رو هک کنی؟........ایچیگو ؟؟.....ایکونو دارم بهت هشدار میدم....این به تو هیچ ربطی نداره گورو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام
نیکی گفت بهت بگم این اکانت نشده بیای توش داداش به من
بله خیلی هم عالی نیکی چرا خودش نگفت اونوقت؟؟؟
چون توی شاد آنلاین نبودی
بدبخت کپک زده
عه تو خواهرشی.....
جدا گومن انتظار نداشتم.....
نه اشکالی نداره
عالی بود عزیزم 😘
منتظر پارت بعدیم
عالی بود ❤❤❤
پارت بعددددددددد
حالا من کامنت های پارت قبلی رو که می خوندم کاملا حق میدم من خودم داستان می نویسم بعد میام می بینم اومده تبلیغ کرده و تازه انتظار پین داره ، چقدر میخوره تو ذوق آدم که فقط بخاطر تبلیغ کامنت داده و حتی داستانت رو نخونده....
فالویی بک😀