
همین الان متوجهشدم اسمم بجای اینکه (. Nora_potter باشه شده nora potte) این چه وضعشه اخه؟؟
اسونا شروع میکنه سرم غر غر کردن که چرا اینقد دیر اومدی . با عجله میگم:" ینی جی دیر اومدم ؟؟ حتی وقت نکردم صبحانه بخورم!" پاکت صبحانمو که ایکونو هرچند سریع ولی با سلیقه درست کرده بود جلوش میگیرم. اسونا فقط آه میکشه و میگه:" برو بشین سر جان . حداقل شاید به معرفی کارمند جدید برسی."
چشم میگم و میرم سر جام . توی اینه به خودم نگاه میکنم. زیر چشمام گود افتاده و سیاه شده . این چند روزه واقعا درست حشابی نخوابیدم . پاکت خوراکیامو باز میکنمو شروع به خوردن میکنم . گورو به کیکم ناخنک میزنه:" اوممم خوشمزست . از کجا میگیریشون؟"میزنم پشت دستش:" نکن پسره چندش ." قیافشو اویزون میکنه:" خب بگو از کجا میگیری!"
_از کافه ! "خو کدوم کافه؟" _کافه دارلینگ . نزدیک اینجاست . تازه پیشخدمتشم خیلی مهربونه امروز باهم حرف زدم . _پس بیاید یبار باهم بریم . ببینم اگه خوبه تولد میتسورو رو اونجا بگیریم . همون لحظه یه دختر با بدن ظریف و موهای طلایی مجعد با یه بچه بغلش وارد میشه. میگم:" تو همون کارمند جدیدی هستی که اسونا سان گفت؟؟
هاجیمه ماشته!" دختر خیلی اروم میگه :" های . کوکورو ام . از اشنایی باهاتون خوشبختم ." منو و گورو و میکو خودمونو معرفی میکنیم . پسر کوچولوش رو بغل میکنم . جدا خیلی ناز و گوگولیه . تا کوکورو بیاد سرجاش مستقر بشه میتسورو میاد تو و با دیدن کوکور سریع روی زمین میافته . سریع به سمتش میدوییم:" هییی میتسورو . میتسورو چت شد یهو؟"
کوکورو دستش رو میگیره تا ببینه نبضش عادیه ولی من معتقدم شاید فقط غش کرده کوکورو زیادی بهش اهمیت میده . پسر کوچولوی کوکور میادو رو شکم میتسورو میشینه . کوکو با حالت تذکر مانندی میگه:" هیی ازومی از روی شکمش بیا پایین." ولی اون فسقل حرف کوکورو رو نشنیده گرفتو دستای کوچیک شو روی صورت میتسورو کشید .
میتسورو بلافاصله به هوش اومد و بچه رو نگاه کرد:" کوکور...دلم برات تنگ شده بود ." میخواست کوکور رو بغل کنه که گورو دستشو گرفت:" هی این روش اشنایی درست با یه خانوم متاهل نیست بعدم تو مگه ایشونو میشناسی؟" کوکورو ازومی رو از روی شکم میتسورو بر میداره. میتسورو با تعجب میگه:" بچه ها ینی هیچی یادتون نیست؟" _ از چی خب؟ میتسورو با تعجب به من نگاه میکنه :" هی زیرتو تو دیگه باید یادت باشه." عصبی میگم:" منو قاطی توهم بازیت نکن . بعوم چرا از صب هرکی منو میبینه بم میگه زیروتو ؟؟ اول ایکونو الانم تو." _ هی هی هی امکان نداره یادت نباشه !! جدی نمیفهمی چیمیگیم؟؟ دارلینگت ، هیرو ، پاراسایت، کیرویو ها ، مزرعه. ینی هیچی یادت نیست؟
" میتسورو توهم زدی نه؟" اره شاید میتسورو توهم زده بود ولی منم یه دروغگوی تمام عیار بودم . اره من افراید به نام پاراسایت، هیرو و کیرویو هارو یادمه . همشونو توی خواب دیدم . _ زیروتو فک کن !! یا شایدم ایوتا! با چهره ی خنثی بهش نگاه میکنم . خواب مشترک بین سه نفر همزمان؟؟ " میتسورو برو وسایلتو جمع کن . گورو و میکو شما ام بیاید ." گورو براچهره ی بهت زده بهم نگاه میکنه:" معملومه چیمیگی؟؟" بی توجه به اونا کتمو میپوشمو....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالی بود
منتظر پارت بعدیم
تست لایک شد کامنت گذاشته شد بازدید ثبت شد^^🌸
عالی بود خسته نباشی^^🌸
#حمایتازکاربرا🌸⛓️
ممنون میشم فالوم کنی و به ۳ تست آخرم سر بزنی•-•🌸
ببین میدونم شاید اینکار به جذب فالوور کمک کنه ولی میدونی وقتی یه کاربر مخصوصا یه نویسنده با ذوق و شوق میاد کاننتا رو چک کنه و با این مواجه میشه چقد میخوره تو ذوقش؟؟ من مینویسم تا اناقاد و پیشنهاد بگیرم نه کامنتایی مثل این
ببخشید من درکتون می کنم ولی من یا یکی مسابقه گذاشتیم و اون حدودا ۱۰۰ تا بیشتر از منه و من باید با این کار ازش جلو بزنم بازم ببخشید 😔🙏🏻
کمبودمسابقه میدا کردید؟.
اوهوم چرا می پرسی