سلااااام.. بعد از چندماه با پارت جدید برگشتم ازتون عذر میخوام بابت این تعلیق چندماهه... چیزیم از داستان یادتون هست یا فراموشش کردین؟ 😂 خب دیگه... بریم واسه ادامه...
یونا از خوشحالی جیغ کشید: "قرار گذاشتی باهاش؟.. فردا؟". - "آره.. قرار پیکنیک". یونا گفت: "اگه قبول نکنی من میدونم و تو.. خیلی آدم خونگرمیه. انگار صدساله باهامون دوسته.". گفتم: "بچهها یکم منطقی باشین.. کوک خبرنگاره.. بلده چجوری نظر مردم رو جلب کنه.". یونا گفت: "تارا تا حالا هیچکس نتونسته مثل کوک به جمع ما نزدیک بشه.. یعنی ما اجازه ندادیم... شرط میبندم اون عاشقته.". یولی گفت: "تارا.. باید میدیدی چجور نگاهت میکرد.. انگار یه هدیهی خدادادی چیزی هستی. هربار نگاهش کردم بهت زل زده بود.". لیلی گفت: "باهوشه، بانمکه، محتاطه.. بماند که چقدرم خوشتیپه..." دخترا یه جوری قضیه رو جدی گرفته بودن که انگار همین فردا مراسم عروسیمون بود.. باباجان این فقط یه پیکنیک سادهس... همینجور که گرم حرف زدن بودیم، قضیه بارداری یولی هم لو رفت.. بعد چهارتایی همدیگه رو بغل کردیم.. خداروشکر به حدی گرم حرف زدن شدیم که قضیه من و کوک به کل فراموش شد.. منم این وسط فرصت کردم تا یکم به قرار فردا فکر کنم. تا این فکرا اومد توی ذهنم یهو همه حرفا قطع شد و نگاهها اومدن سمت من... یونا گفت: "فکر نکن میتونی در بری.. تا همهچیزو کامل نگی، دست از سرت برنمیداریم.". هرچی تلاش کردم تا دست به سرشون کنم نشد.. گفتم: "باشه بابا.. فردا وقتی مغازه رو بستم کوک میاد تا با هم بریم جنگل.. فقط امیدوارم ماجرا عاشقانه باشه، نه جنایی...". بعد همگی خندیدیم.. کلمههایی که تکتکمون میگفتیم، مثل نور ماه شناور میشد و توی دل آسمون مینشست...
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
خیلی خوشحالم پارت جدید رو گذاشتی🦋💚
واو چقد خوشحال شدم داستانتو دیدم
هعی من الان دیدمش ولی ۳هفته پیش گذاشته بودیش...مثل همیشه منتظر پارتای بعدی ایم😊
Thanks for support honey 🍯💛
You're welcom ♡
چرا پارت بعدو نمیزاری خب؟ 😐❤
۴ روزه گذاشتمش، توی بررسیه...
میگم من تازه شروع کردم داستانت رو خوندم و عاشق این داستان شدم
خیلی تفصیر های قشنگی به کار بردی
میخوای پارت بعدی رو کی بزاری؟ یهو نزاری یک سال دیگه هااا
ممنون عزیزم
باشه باشه.. دیگه تا تموم نشه داستان نمیرم 😂💙
خوده تو که بعد چند ماه پارت گذاشتی༼;´༎ຶ ༎ຶ༽
من چندماه کلا نبودم 🚶🏿♂️
به من چه︵‿︵(´ ͡༎ຶ ͜ʖ ͡༎ຶ `)︵‿︵
الان تو چجوری میخوای عمر تلف شده منو پای رمانت بدی༼;´༎ຶ ༎ຶ༽
تازه بیشترم تلف خواهد شد 😂
از جواب معلومه میخوای بازم بزاریمون تو ماستಠ_ಠ
آی باریکالله 😂
نکنه میخوای تحریممون کنی ༼;´༎ຶ ༎ຶ༽
ببینیم چی میشه 😂
❤❤❤
سلام چخبر چطور مطوری🤚😂
منو هنوز یادت هست😂
سلااااام.. مرسی تو چطوریایی؟
مگه میشه نمک پاشیاتو زیر تستام فراموش کنم اصلا؟! 😂♥️
سلامتی❤🌿
یه اکانت دیگه زدم اونجا الان دارم فعالیت میکنم اینجا هم داستانامو میزارم😂«نگا چه زرنگم😂»
معلومه ساقیت حلال خوره😂
چه کاربر فعالی... ممد و کاربراش باید مدیونت باشن 😂
خیلی ممنون 😂❤
نه دیگه دستام پرشده هندونه زیر بغلم نزار😂
راستی تو درخواست ناظر شدن دادی؟؟؟
چشم 😂
نه ندادم
پس میشه لطفا یه تست دیگه بسازی و درخواست بدی بعدم پست منو تایید کنی الان 4 روزه تو صف برسیم༼;´༎ຶ ༎ຶ༽
من ناظر بشم خیلی فحش میخورم 😂
اشکال نداره❤🌿
فدای سرم❤🌿
😂😂
پس هرموقع درخواست دادی و درخواست تو تایید کردم میشه بهم بگی❤🌿
😂 باشه بهت میگم
مرسی^^❤🌿
راستی میشه بری رمانمو بخونی❤🌿
مطمعنم ازش خوشت میاد❤🌿
باشه فقط الان دارم پارت جدید مینویسم.. یه داستان دیگه بخونم قاطی میکنم... پارت جدید که تموم شه میخونمش 💙
مرسی❤🌿
موفق باشی❤🌿
اوه آجی انگاری باهم کامبک دادیم.. منم بعده صد سال پارت جدید داستانمو گذاشتم😂😂🤚
یعنی من موندم چرا تستچی بیدلیل کامنتا رو رد میکنه... 😑😑😑
دقیقا
ج چ: همشون باحالن
من تا حالا به عکس تست دقت نکرده بودم.. الان دختره رو دیدم توی پس زمینه😂😂
منم از همهشون بدم میاد 😂
و من هدف خودمو از این ادیت ناشیانه درک نمیکنم 😐😂
قشنگه ادیتت
آره اصلا درجه یک 😐😂
هیم، عالیی بید🌛☁
ج. چ: نمد والا
تنکس هانی 🍯💛
عالی بود ✨💚🤎
ممنون عزیزم 🙂💙
💚🤎