اینم از پارت دوازدهم🥺💖
آرامش و حس دلنشینی که اون لحظه دریافت میکردم رو هیچوقت تجربه نکرده بودم.
عشق و مهربونی ای که جونگ کوک ازش حرف میزد بهم منتقل میشد و باعث میشد حس عجیب و قشنگی داشته باشم.
متاسفانه متوجه موقعیت اطرافمون نبودیم، اینکه هزار تا چشم دارن مارو توی نور های رنگی چراغ ها نگاه میکنن!
با صدای یونگی به خودمون اومدیم که گفت:
✓برگشتن دوبارتون مبارک!
و پشت بندش، صدای دست و سوت های پی در پی بقیه بود.
جونگ کوک فوری من رو توی آ*غو*شش گرفت، منم اینقدر تلاجخ کشیده بودم که جرات نداشتم از شلغب بیرون بیام.
همینجور توی شلغب بودم که آروم توی گوشم گفت:
+چرا تلاجخ...میکشی؟
یواش گفتم:
_به نظرت چرا؟
+تا زمانی که...من پیشتم...تلاجخ نکش.
آروم سرم رو بالا آوردم و بهش خیره شدم، گفتم:
_مطمئن؟
لبخندی زد و گفت:
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
مجبور شدم این پارت رو خیلی سانسور کنم چون تستچی ردش میکرد🥲
بد شانس که می گن منم چرا سه رمان می خونم هیچ کدومشونم پارت جدید نداد دارم زابراه می شم بد شانسم دیگه
پارت جدید رو گذاشتم
یسسسسسسسسس
این رمانه خیلی باحاله خیلی خیلی دوسش دارم لطفا زودتر بزارش❤⛓
مرسی عزیزم🥺💕
توی بررسیه
اجی زود بزار دیگ
توی بررسیه
پارت بعد و بزار
امشب میزارم
بزار دیگه نصفه جون شدم رف
گذاشتم تو بررسیه
چرا هنوز نزاشتی؟
منتشر نمیشه
اجی پارت بعدی رو هم بزار لطفاااا
چشمممم
عالییی
💕
عالی بودددد
💖💖
عالی پارت بعد پلیز❤️
مرسی💕