
پارت جذاب رمان گلوله عشق 🤩

پایین اورد که مین هو دستش رو گرفت سریع از ماشین پیاده شدم و دویدم سمتش و با یک لگد پرتش کردم عقب افتاد روی زمین یقش رو گرفتم و با مشت زدم توی صورتش. با چاقوش زد توی شکمم از درد صورتم جمع شد خودش رو کشید عقب و فرار کرد مین هو دوید دنبالش وقتی بهش نرسید برگشت نگرانی رو توی چشماش میدیدم دستم رو گرفت و انداخت روی دوشش بلندم کرد و گذاشتم صندلی عقب و به سرعت ماشین رو روشن کرد چشمام تار میدید و دردم زیاد شده بود. (مین هو) میخواستم گریه کنم ولی باید قوی میبودم و اونو میرسوندم بیمارستان، دیوانه وار میروندم. از نگرانی لرزش دستام رو روی فرمون حس میکردم. صدای ناله ی جونگ کوک باعث شد

پام رو تا ته روی پدال گاز فشردم بالاخره رسیدم به بیمارستان سریع ماشین رو توی حیاط بیمارستان نگه داشتم و دویدم توی سالن +پرستار لطفا بیاید دوستم چاقو خورده. سه تا پرستار با یه برانکارد دویدن سمت ماشین روی برانکارد هنوز نیمه هوشیار بود و زیر لب ناله میکرد. سریع بردنش سمت اتاق عمل همونجا کف سالن روی زانو هام نشستم سد اشکام شکست هیچکاری از دستم برنمیومد توی تصميم ناگهانی زنگ زدم به آقای کیم +الو... هق هق _ الو چی شده مین هو +ج.. جونگ کوک چ..چ چاقو خورده لطفا بیا بيمارستان... _اومدم اومدم. خودم رو کشیدم کنار دیوار و نشستم روی صندلی چشمام رو بستم و سرم

خودم رو کشیدم کنار دیوار و نشستم روی صندلی چشمام رو بستم و سرم رو تکيه دادم به دیوار چند دقیقه بعد صدای قدم های تهیونگ تو سالن پیچید. (تهیونگ) دوان دوان رفتم سمت پذیرش @اقای جئون جونگ کوک :توی اتاق عمل هستند @ممنون. قدم هام رو تند به سمت اتاق عمل برداشتم توی راهرو پیچیدم که مینو هو چشماش رو بسته بود و سرش رو به دیوار تکیه داده بود. چشماش رو باز کرد و بلند شد به سمتم حرکت کرد. +آقای کیم @چی شده مین؟بغض کرد +منو رسوندن خونه یکی به من حمله کرد... اشک هاش شروع به ریختن روی گونه هاش کرد. @خب +اومدن که بهم کمک کن

چاقو خوردن. @خیله خب اروم باشین خانم یانگ چیزی نیست. بهتره برید خونه و استراحت کنید. +نه نه من خوبم من همینجا میمونم. باشه پس چند دقیقه صبر کنید من برمیگردم. رفتم به کافه بیمارستان. و یک کیک و قهوه گرفتم و برگشتم سالن بیمارستان. @خانم یانگ+بله @بفرمایید +ممنون من نمیخورم @من این همه راه رو نرفتم که شما نخورید. لطفایکم، رنگتون پریده. با دست های لرزون ازم گرفت و یکم از قهوه رو خورد. (مین هو) آقای کیم توی راهرو قدم میزد کلافوی و اظطراب از چهره و طرز رفتارش مشخص بود. حتی یک ثانیه هم ننشست. مطمئن بودم حالش از من هم بدتره ولی به روی خودش نمیاره اون نزدیکترین فرد به جونگ کوک بود. در اتاق باز شد و دکتر اومد بیرون شتاب زده به سمتش دویدم. +چطوره آقای دکتر؟ $متاسفانه....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام💗🖤
ما گروه بلک پینک هستیم🎀🖤
ولی دو عضو کم داریم🦕🍥
جیسو و رزی 😵🍥
اگه میخواید عضو شید به نطر سنجی بیاید 🥵🤯
------------------------------------------------🐈💗
ساری بابت تبلیغ 💞🥺 خیلی خیلی ممنون میشم
عالی
سلام واقعا زحمت کشیدی بابتش منم نویسندم برای همین لایک کردم اما داستانتو نخوندم متاسفانه چون من جیکوک شیپرم و خوب جونکوکو یطور دیگه میبینم میدونی جرررررررررر
ممنون