محافظت از بی تی اس 21

دا یون : بچه ها پاشین صبحونه بخورین جین : سلام دا یون : بقیه خوابن؟ جین : اره دا یون : برو بیدارشون کن تا زود بریم به سمت کنسرت جین : اوک من رفتم نامجون : دا یون دستت درد نکنه خیلی زحمت کشیدی دا یون :کاری نکردم جیمین: وایی چه صبحونه ای همه اعضا نشستن سر صبحونه جیهوپ : اوم چه خوشمزه س جین : اره خیلی خوبه تهیونگ : اگه جین از غذات تعریف کنه یعنی واقعا دست پخت خوبی داری دا یون : بسه دیگه خجالت زده میگه نکنین °بعد از صبحونه ° دا یون میره توی اتاقش و از توی کشو میز یه جعبه قرص برمیداره و یکی از قرص هاشو میخوره این قرصا انرژی زا هست و برای کسایی مثل دا یون کسایی که قدرت دارن دا یون کاراشو میکنه ... بلاخره از خونه میان بیرون دا یون : نامجون شما با یه ماشین برین منم با یه ماشین دیگه میام نامجون : باش اعضا و دا یون راه میوفتن به سمت سالن کنسرت

مدیر برنامه : سلام بچه ها اعضا : سلام مدیر برنامه : برین پیش گیریموراتون ( همه کسایی که توی کمپانی کار میکنن میدونن که دا یون خواهر نامجونه) همه اعضا گریم میشن و الان دارن لباساشون رو عوض میکنن اعضا اهنگ فایر، جامپ و... اجرا میکنن قرار بود 20 دقیقه اخر کنسرت به ارمیا بگن که دا یون خواهر نامجونه 20 دقیقه اخر کنسرت : نامجون: ارمی میخواستم.. یه چیزی بگم یهو همه ارمی ها جیغ میزنن یهو روی صفحه نمایش کنسرت یک تصویر میاد نوشته ی روی تصویر : نامجونی که خواهرشو پیدا کرده ارمیا دو باره جیغ میزنن یهو دا یون میاد روی صحنه( تیپ اعضا و دا یون ) از زبون دا یون : بلاخره موقعش رسید با استرس اروم اروم رفتم روی صحنه خیلی استرس داشتم اروم اروم رفتم پیش نامجون و خودمو یه جوری قایم کردم پشتش نامجون : خب.. معرفی میکنم.. خواهرم 😁 نامجون میکروفنش رو میده به دا یون دا یون میکروفن رو میگیره دا یون : س.. سلام من کیم دا یون.. هستم خواهر نامجون نامجون دست دا یون رو میگیره که یکم از استرسش کم تر بشه که نامجون متوجه میشه حال دا یون زیاد خوب نیست پس زود برای استراحت میرن پشت صحنه نامجون : یکی یه چیز شیرین بیاره یکی از کار کنان : بفرمایید نامجون : دا یون بشین اینجا اینو بخور نامجون شکلات رو میده به دا یون تا حالش بهتر بشه دا یون : ممنون نامجون : الان بهتری دا یون : اره اون موقع فشارم افتاد خیلی استرس داشتم بعد دو یا سه دقیقه دوباره اعضا میرن روی صحنه و یه اهنگ دیگه اجرا میکنن و بعد خداحافظی میکنن و میان پشت صحنه دا یون : جیمین خوبی جیمین: ههه( صدای نفس نفس زدن) ههه ... نمی... دو.. نم دا یون : جیمینا بشین تا من بیام دا یون میره سریع یکم اب با یک شکلات میاره میده به جیمین دا یون : بیا اینا رو بخور جیمین سرش رو به علامت منفی نشون میده نامجون : دا یون برو یه کیسه یخ بیار دا یون سریع میره یه کیسه یخ میاره دا یون : نامجون بیا کیسه یخو بگیر نامجون سریع کیسه یخ رو میذاره روی بدن جیمین نامجون : گرما زده شده بدنشم ضعیفه دا یون : جیمین دهنتو باز کن شکلاتو بهت بدم میخوای بلایی سرت بیاد؟ جیمین دهنشو باز میکنه و دا یون شکلات رو میذاره توی دهن جیمین جیهوپ : جیمینا بهتری جیمین سرش رو به علامت اره بالا و پایین میکنه کوک : اخرش حالت بد شد دا یون: بچه ها شما برین لباس هاتونو عوض کنید اماده بشید تا بریم من پیش جیمینم جیمین بعد چند دقیقه حالش خوب میشه دا یون : جیمین من میرم بیرون تو لباساتو عوض کن جیمین : اوکی جیمین لباساش رو عوض میکنه و میاد بیرون جین : جیمین بهتری جیمین : اره ممنون

اعضا سوار ماشین میشن دا یون : بچه ها رسیدیم خونه براتون غذا درست میکنم اما جیمین باید خوب غذا بخوره که فردا که کنسرت دارین دوباره حالت بد نشه جیمین : باش اعضا رسیدن خونه دا یون سریع میره غذا درست میکنه دا یون : بچه ها بیاین غذا تهیونگ : دا یون دستت درد نکنه دا یون : خواهش میکنم دا یون : خسته شدینا جین : اره جنازه شدیم بعد غذا دا یون : بچه ها شما برین بخوابید من جمع میکنم شوگا : اخه نمیشه که هم غذا درست کنی هم میز رو جمع کنی دا یون : اما و اگر نگو برین بخوابین که برای فردا سر حال باشید همه اعضا رفتن بخوابن جز نامجون نامجون: دا یون فردا قشنگ باید خودتو معرفی کنی بیگ هیت بیانه منتشر کرده که ما دو تا خواهر برادر هستیم اما فردا بازم بیا روی صحنه دا یون : باشه حالا برو بخواب که فردا سر حال باشی نامجون : باش شب خوش دا یون : شب خوش 🙂❤️ دا یون بلاخره اشپزخونه رو مرتب میکنه و میره میخوابه فردا صبح : دا یون ساعت 8 بیدار میشه یه دوش میگیره و صبحونه رو اماده میکنه دا یون : بسه دیگه هر چی خوابیدین بلند شید ( با داد) کوک : اومدم جین : سلام دا یون : سلام نامجون : باز که زحمت کشیدی دا یون : این چه حرفیه جیمین : من حالا میام صورتمو بشورم و میام دا یون : باش جیهوپ : دا یون اون هودی سبز منو ندیدی دا یون : کثیف بود انداختم تو لباس شویی جیهوپ : اها شوگا : سلام ای صحر خیزان دا یون : صحر خیر!!! ساعت 10 صبحه بلاخره همه اعضا میشینن دور میز جیهوپ : دا یون خیلی زحمت کشیدی دا یون: نه بابا .. فقط زود بخورید که بریم امروز ساعت 1 ظهر کنسرتتون شروع میشه اما باید ساعت 11 توی محل کنسرت باشین یعنی یک ساعت فرصت دارین تا برسیم به اونجا دا یون : بچه ها برین کاراتونو بکنید من میزو جمع میکنم جین : اخه دا یون : جین وقت نداریم تا نیم ساعت دیگه باید برسیم به محل کنسرت جین : خب باشه همه اعضا میرن لباساشون رو میپوشن دا یون هم میره یکی از اون قرص انرژی زا ها میخوره و کاراشو میکنه و راه میوفتن به سمت کنسرت استف : بچه ها شما برین سر جاتون بشینید تا گیریم بشید اعضا میرن روی صحنه و قرار بود دوباره 20 دقیقه اخر دا یون بیاد روی صحنه تا خودشو بهتر معرفی کنه ° پرش زمانی به 20 دقیقه اخر کنسرت ° نامجون : خب.. انگار دیروز نشد درست خواهرمو معرفی کنم دا یون اروم اروم از پشت صحنه میاد بیرون و میره پیش نامجون و نامجون میکروفنش رو میده به دا یون دا یون : ببخشید دیروز حالم زیاد خوب نبود الان خودمو معرفی میکنم... من کیم دا یون هستم که اتفاقی بی تی اس رو دیدم و باهاشون اشنا شدم که بعد یه مدت فهمیدم نامجون برادرمه و رفتیم ازمایش دی ان ای دادیم و مطمعن شدم که نامجون برادرمه یهو همه ارمیا جیغ زدن اعضا داشتن خداحافظی میکردم که دا یون اسلحه دست یکی از افرادی که ردیف اول نشته برای همین سریع به اعضا گفت که برن پشت صحنه دا یون : بدویین بیاین بیرون از محل کنسرت نامجون : بدویین شوگا بدو بیا. دا یون : صدا پا میاد بیاین توی این کوچه ... دستاتونو بذارید توی دستم تا نا مرعی بشیم نامجون : دیوونه شدی میخوای دوباره حالت بد بشه دا یون : نامجون ترو خدا لج بازی نکن ادم ها ی مُصلح نزدیک کوچه ای که دا یون و اعضا بودن میشد که دا یون رفت و دست نامجون رو گرفت وو همه شون رو نا مرعی کرد

( اسم فردی که مصلحه رو میذارم جمیز) جمیز : اخی گناه داری یهو یکی از بالای پشت بام خونه بغلی یه تیر پرتاپ میکنه یهو همه اعضا مرعی میشن نامجون : دا.. دا یون دا یون : ههه هه( صدای نفس نفس زدن ) جمیز :دا یون یادت رفت پری های دریایی میتونن حتی وقتی خودشونو نا مرعی کنن همو ببینن من دیگه کارم تموم شد بای نامجون : دا یون .. دا یون یکی زنگ بزنه ارژانس جیهوپ : الو ارژانس... میشه بیاین به این ادرس&&&&( ادامه نتیجه)