سلام بچه ها اینم پارت ۴ برین بخونین❤❤😘😘😘😍😍😍❤❤❤💛💛💚💚💙💙
از زبون ا/ت: صبح از خواب بلند شدم تو یه اتاق بودم که برام ناآشنا بود. یکم که فکر کردم یادم اومد که دیشب تو خونه اعضا خوابم برده.
از پله ها اومدم پایین اعضا داشتن
با هم صحبت میکردن و جین داشت صبحانه آماده میکرد. منم خواستم با جین کمک کنم به اعضا صبح به خیر گفتم و رفت تو آشپزخونه تا با جین کمک کنم.
ا/ت: جین کمک میخوای
جین: ا/ت میشه تا من بقیه چیز ها رو اماده میکنم تو املت سبزیجات درست کنی
ا/ت:البته
جین: ممنون.
ا/ت تابه رو داغ کرد روغن هم ریخت داخل تابه روغن حسابی داغ شد ا/ت اومد تخم مرغ ها رو بشکنه که دست جین میخوره به تابه و روغن داغ چپ میشه رو دست ا/ت.
ا/ت: اههههه سوختم
جین: ا/ت ببخشید معذرت میخوام.
اعضا همه میرن سمت ا/ت
تهیونگ: ا/ت باید بری لیمارستان.
جیمین بی توجه به حرفای اعضا ل/ت رو بغل کرد و دوید سمت ماشین و به سمت بیمارستان حرکت کرد.
ا/ت: اییییی جیمین میسوزه
جیمین: تحمل کن ا/ت الان میرسیم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
عالی بود❤
بدوووووو پارت بدیییی
فالو:بک
سووووووووو کیوتتتتتت. وریییییییییییی گود
عالی بود💛