
ناظر جونم منتشر کن😭💔😭😭😭😭😭😭😭
{🖤سه روز بعد🖤}از زبان مرینت:صبح پاشدم همه کار ها رو انجام دادم ❤️مامان بابا ی دقیقه بیاید ، 💚بله دخترم چیزی شده؟❤️من امروز میرم به ی دنیای دیگه برای جنگ 🌹مرینت کی میخواد تموم بشه؟❤️آدرین هم می برم الان قراره بیاد 💚یعنی بهت کمک میکنه؟❤️نه نمیتونه این جنگ برای منه و اگر شکست بخورم باید اونجا بود بمونم آدرین اومد بگید بیاد پیشم بعد اگر میشه چند تا از شیرین تازه ها بهم بدید نیاز میشه😊 💚باشه عزیزم چندتا؟ ❤️14 تا 💚باشه اینم برای شما ❤️مرسی ، رفتم لباس پوشیدم «عکس اسلاید»که در اتاقم رو زدن ❤️ بفرمایید 🖤سلام به بانو خوشگله😘 ❤️سلام پیشی😍 🖤وقتشه؟❤️آره وقتشه «💕حالا فهمیدید کفشدوزک به گربه رو برج ایفل چی گفت؟؟؟» ❤️ولی برای اینکه بریم اونجا پری بهم گفت باید بریم جایی که پاتوق مونه😅ولی کجا؟🖤برج ایفل 😎 ❤️آفرین بدو بریم ، رفتیم پایین با مامان و بابام خداحافظی کردیم رفتیم زیره برج ایفل نشستیم جعبه ی مادر رو گذاشتیم وسط🙃 🤍سلام مرینت ❤️سلام 🤍مرینت برای رفتن باید شعر همیشگی تون رو بخونید❤️شعر؟🤨😳 وایسا منظورت شعری که گربه سیاه میخونده؟🤍آفرین ❤️پیشی بخون🖤آخه فقط اولش هست مادرم تاحالا کاملش رو برام نخونده بود😅❤️تا جایی که هست بخون 🖤 باشه 🤍وایسا چینی بخونش 🖤باوشه🤨 ، چینی شعر رو خوند برج کامل رو هوا بود خونه ها داشتم میلرزیدن ما هم بعد ی نور عظیم سفید
ما هم بعد از ی نور عظیم سفید تو دنیای موازی یا بهتر بگم دنیای گم شده ها ظاهر شدیم ❤️چرا اینجا اینطوری شده همه جا نابود سیاه شده 🖤چرا شبیه وقتیه که با پنجه ی برنده وسیله رو نابود میکنم؟؟؟❤️وای نه تیکی آماده باش ، ی دونه از شیرینی هایی استاد فو داده بود رو برداشتم ❤️🐞تیکی افزایش قدرت🐞 «💕بزار کفشدوزک آتیشی ببینیم😉»⭐🐞تیکی آتشین🐞 «💕چیزی به ذهنم رسید»❤️🐞«دختر کفشدوزکی آماده🐞»🖤😨😨😨😨 ❤️پیشی تبدیل شود😉😜 🖤وسط جنگ بین دو تا دنیا چشمک میزنی بانو؟؟؟😐 ❤️نه که خودت هیچ وقت دست از مسخره بازی هات بر نمی داری😝😑 🖤باشه «🐾پلگ تبدیل گربه ای🐾»
❤️بریم؟🖤بله بریم بانو آتشین😂 ❤️خیلی بدی😐 ،یکدفعه....
❤️پیشی سرت رو بدزد😨 ، افتادیم زمین«💕سه ترکیب شیطان،روح،جن رو یادته؟»🖤یا خدا این چیه؟😨«علامت سه ترکیب مون😜=👿» 👿به به وقتش رسید؟❤️آره رسید بیا شروع کنیم
👿خب کفشدوزک کوچولو که داره کباب میشه من کباب کفشدوزکی دوست ندارم ترجیح میدم کفشدوزک رو خورد کنم و یعنی تو رو خورد میکنم کفشدوزک خان😈 ❤️تو خواب ببینی ، به حمله کردیم {2ساعت بعد}یار هایش بهش اضافه شد گربه سیاه هم نمیتونست کاری کنه هر دفعه خواست بیاد پشم ی چیزی مانع میشد همه شون دورم حلقه زدن که یکدفعه......
تموم شد🖤انتقام چطور بود داداش امیرحسین؟😉چالش:دلم میخواد.......«بقیش با کیبوردت😉»
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام خوبید؟
من شاید چند وقت نباشم 2 ماه یا شاید 1 سال💔
ولی برمیگردم و بدونید مرگ غم ادامه داره❤️
پارت 1 فصل دو تولد مرینت بود
عالی بود آجی فوق العاده مهتا جون
داستانت عالیه
عالیییییی بود عاجو♥♥🤌🏻
مرسی عزیزم 💓
خب همین دیگه..
نخواستم بزنم زیر قولم
قول داده بودم بعد امتحانام تستهات رو پیام بارون کنم🙂
راستی..
عالی بود.. (داستان)
عالی عالی به توان ده هزار..
خب دیگه..
من برم..
۵۰