
ناظررررررر منتشررررررر😐😐
مالیرا: خ..خب راستش من خیلی ناراحت بودم برای همین اومدم اینجا _خب دیگه ناراحتی بسه...زود باش باید برگردیم خونه _من نمیام _باید بیای! خاله امیلی خیلی نگرانت بود لطفا برگرد....مالیرا: ب..باشه _بیا بریم... *تو خونه* (اتاق) ادرین: ماریانااا! م...ماریانا؟😑 اینا دیگه چیه؟ چیه؟ ماریانا: لباس😐 _تو واقعا نمیفهمی یا سعی داری منو دیوونه کنی؟😐🤝🏻 _یعنی چی؟ _یعنی چی؟ اروم دستش رو کشیدم و گفتم: چرا بدون اجازه من لباساتو گذاشتی تو کمد؟ یعنی چرا گذاشتی تو کمد من؟ همه کشو هم همه قفسه ها همش لباسای توعن چرا؟ یعنی این الان از هیچ زاویه ای شبیه کمد من نیست😐ببین خوب نگاه کن! شبیهشه؟ _خب من عمدا این کار رو کردم 😐 _چرا؟ _من گفتم اگه یکدفعه عمو گابریل بیا توی این اتاقو ببینه که فقط لباسای تو توی این کمد هست...شک میکنه که بین ما یه مشکلی هست...ما فقط برای خوب شدن عمو گابریل داریم نقش یه ز.و.ج رو بازی میکنیم _ببینم! تو به البوم من دست زدی؟ نه یعنی تو دوباره ...دوباره دست زدی؟ _من به البوم تو دستم نزدم🤨 _واقعا؟ کجاست؟ اینجا نیست _همینجا گذاشتم🧐 _کجاست؟ نشون بده _بزار دستم رو گذاشتم تو کمد که د.س.ت.ش افتاد رو دستم😥 با علامت سوال نگاش کردم که گفت: کجاست؟ البوم کجاست؟ببین! اگه به لباسامم دست میزنی به البومم دست نزن😑 _چرا مثل بچه ها رفتار میکنی ادرین؟
نمیخوای به البومت دست بزنم بعد الان دس.ت منو گر.فتی؟🤨😐 _تو گفتی البوم اینجاست خب بگو کجاگذاشتیش من که چیزی نمیبینم _الان نشونت میدم _ها نشون بوده دیگه _دستم رو کردم زیر لباسا و البوم رو کشیدم بیرون و گفتم: اینجاس😐 _سریع البوم رو گرفتم و دستم رو کشیدم...ببخشید! _نه راستش معذرت میخوام که... _نه اشکال نداره _ببخشید؟ من به خاطر البوم ازت معذرت نمیخوام من به خاطر این ازت معذرت خواستم چون البوم اتفاقی بهت خورد😐 _چی؟😹 _به هر حال البوم همونجایی بود که قایم کرده بودی😂 _😐😐من قایم کردم!؟من چرا باید البومم رو قایم کنم؟ من میخواستم مراقبش باشم...باشه!؟ _امم منظور منم همون بود ....خب بده بزارم سر جاش... _نه خودم میزارم سر جاش _خب بده من بزارم که خوردم بهش نزدیک بود بیوفتم که منو گر.فت😮 _فوری به خودم اومدم و گفتم: همش اینور و اونور میوفتی درست وایسا دیگه😐 .................. ببین ..من میخوام یه چیزی بهت بگم _میشه لطفا بشینیم صحبت کنیم؟ _نه _باشه! پس همینطوری حرف میزنیم بگو! _ببین! اگه میخوای تو این خونه بمونی اگه میخوای با من توی این اتاق بمونی باید .... به بعضی قوانین عمل کنی _قانون؟ _بله! _چه قانونی؟
_ قانون اول: اینه که ... در اینده به البوم من دست نمیزنی البوم که هیچ...تو به کتابای من لباسای من گوشی من این چیزا یعنی تو به چیزای من هیچ وقت دس.ت نمیزنی قانون دوم: اینکه تا وقتی ما با هم توی این اتاق هستیم...مثل یه غریبه هستیم فهمیدی! _این غیره ممکنه ما همدیگه رو میشناسیم پس چجوری.... _وای خدا جونم منو بک.ش یعنی ...م..ما مثل هم اتاقی هستیم....قرار نیست برای هم کاری کنیم..حتی اتفاقی! _اما ادرین اگه ما _شششش من دارم حرف میزنم ... قانون سوم: این قانون از همه مهم تره...اینکه تو هیچ وقت و هیچ جا....به من دس.ت نمیز.نی و سعی نمیکنی بهمم نزدیک بشی فهمیدی؟ _با سر علامت *اره* دادم و خواستم برم که محکم دس.ت.م رو گرفت که برگشتم سر جام _فهمیدی یا نه!؟ این یعنی چی؟ _این قوانین فقط برای منه یا برای تو هم هست؟ 😐 یعنی این قانون میگه هر وقت بخوای میتونی بهم د.س.ت بزنی و دس.تم رو ب.گیر.ی؟ _فوری دست.ش رو ول کردم و گفتم: خ..خب من منظورم اینه که منظورمو فهمیدی دیگه؟ _به خاله امیلی قول دادی برای همین اینطوری میگی؟ _نخیر فقط ساکت شو! و انگشت اشارمو گرفتم جلوش و گفتم: من میدونم تو چه قصدی داری برای همین! مالیرا: ااااا ادرین؟ _مالیرا؟ _اممم ادرین...این گذارشات مالی و مدارک هتل جدید ماست یه بار اینا رو بخون ... فردا صبح صحبت میکنیم🙂 شب بخیر😄 _ب..باشه شب بخیر _شب بخیر ماریانا! _شب بخیر! مالیرا: با خوشحالی از پله ها رفتم پایین که خاله امیلی رو دیدم😄😄 امیلی: چیشده دخترم؟ امروز خیلی خوشحال به نظر میرسی🙂😄 _اره خاله! چون من امروز مطمئن شدم که ادرین یه روز بالاخره م.ا.ل م.ن میشه🥳 _مطمئنی؟ _اره چون من رفته بودم اتاق ادرینو حرفای ادرین و ماریانا رو شنیدم...ادرین خیلی واضح بهش گفت درسته که اوتا با هم توی یه اتاقن اما مثل دوتا غریبن...ماریانا بعد شنیدنش خیلی ناراحت شد اما برای ادرین اصلا مهم نبود😄😄😂 _دختر جون! اینکه معلوم بود...ادرین هیچوقت قولی که به من میده رو نمیشکنه
*اتاق* ماریانا: پنجره رو بستم که ادرین: نبندش! بزار باز باشه _هیچ فایده ای نداره ..اگه باز باشه تو نمیتونی خوب بخوابی من دیشب دیدم نور ماه خیلی تو رو از خواب بیدار میکرد پس امشب ماه کامله پس... _من همشو میدونم ... لطفا بازش کن _خب چرا؟ _خب من دلم میخواد دیگه😐 بازش کن! _با حرص رفتم طرفش و گفتم: من به همه قانون های تو احترام میزارم اما به این معنی نیست که نمیتونم حرف بزنم😐🙍🏻♀️ یعنی...یعنی لطفا مثل این ادمای بداخلاق رفتار نکن _وایسا وایسا وایسا وایسا😐 تو بهم گفتی بد اخلاق؟😐🤨 _اره! چون تو بداخلاقی 😐🤝🏻 _تو و مشتم رو گرفتم جلوش بعد سریع دستم رو اوردم پایین و گفتم: وقت تلف کردنه...تو لطفا کاری که میگمو انجام بده برو و پنجره رو باز کن...لطفا! به من اینطوری جدی نگاه نکن😐 برو پنجره رو باز کن! _باشه🙍🏻♀️ بیا اینم پنجره _خیلی عالیه😄 _اااااااااا خفااااش😨😨😨 _خ..خفاااش برو کناررر من از خفاش میتررررسم لطفا نجاتم بدددددده (ادرین😐 از تو بعیده😐 ارش گنده ای😐) _واااااایییییی _خواهش میکنم خواهش میکنممم نجاتم بددده😭😭 ا..اونجاس اااااا (ادرین😐داد نزن زشته! دختره از تو شجاع تره😐😹 ) _یه کارییی کن باید هر چی سریع تر یه جایی قایم بشیممم ا..اووون خ.و.ن ما رو میخوره....چشمای ما رو در میارهه😐😨😥😭 اییییی اونجاااس _سریع ملافه رو تخت رو برداشتم رفتیم زیرش 😨😥 .......چسبیده بودیم ب.ه ه.م جای تکون خوردن نبود _اااااااا (😹😹😹😹😹😹😹) *محض اطلاع این ااااااااا ها داد میزننن😹😹* ادرین: میدونی چیهء این خفاش به خاطر تو اومد تو! _به خاطر من اومد تو؟😐 تو گفتی بزار پنجره باز باشه😐 من پنجره رو بسته بودم بازش کردم خفاش اومد تو😐🙍🏻♀️چقدر دورغ میگی...تقصیر تو بود _نه بابا...من داشتم ازت ا.ن.ت.ق.ا.م میگرفتم _ا.ن.ت.ق.ا.م؟ _اره _بعدا .ن.ت.ق.ا.م چه چیزیو؟ _چون تو همش منو ا.ذ.یت میکنی منم داشتم انتق.ا.م میگرفتم _تو منو ا.ذ.ی.ت میکردی! راستش ادرین.....تو راست میگفتی! من خیلی خیلی سادهام _اره میدونم😹😐 ..... چیشده؟ چرا اینطوری نگام میکنی؟ و.،وایسا من نگاه کنم ببینم هنوز هست یا نه... _اره تو ببین _کلم رو کردم بیرون که دیدم هنوز اونجااااس اااااااا خفاش _ااااااا (بابا گوشمون ک.ر شد😹😐) _اون خفاشه هنوز بیرونه😥😨 _ه..هنوز؟ _حالا چیکار کنیم؟ _ن..نترس نترس من اینجام _اره تو هستی خفاشم اینجاس😐 _از من دور شو دور شو تو یادت رفته به خاله امیلی چه قولی دادی!؟ _من قولم رو یادم نرفته اما این خفاشه از کجا میدونه من به مامانم قول دادم که هی میاد دور سر من میچرخه😐بعدشم من فکرمیکنم شما دوتا با هم نقشه کشیدین ...که منو ا.ذ.ی.ت کنین...تو خیلی بد.ی _یعنی....منو خفاش؟😐 _اره _ وای خدای من _چیه! _ت..تو که همه چیو فهمیدی😐 تو خیلی باهوشی😐همه چیو فهمیدی😐منو خفاش دوستای صمیمی بودیم😐 بچه بودیم با هم میرفتیم مدرسه😐 (😂😂😂) _نه بابا دیدی! من داشتم راست میگفتم! اون خ.و.ن میخوره و همه میگن تو خُره پولی😐 که فهمیدم چه گندی زدم و سرم برگردوندم و گفتم: امممم....اِاِاِ را..راستش ...اممم.معذرت میخوام _راستش من هیچ علاقه ای به اینجا موندن ندارم من میرم بیرون _فوری دستش رو گرفتم و گفتم: نهههه تروخداا نرووو😥😥😨 _دستم رو ول کن😐 پانیا: بخواب پانیا! فردا هم کلاس داری خواستم برم تو اتاقم که یه صدا هایی از اتاق عمو میومد😹😹... (تمومید😁لایک و کامنت فراموش نشه😁 عکس این پارت خیلی کیووووته😍🥺 وای خوداااا🥺😍 تا پارت بعدی بای😁 ناظر عزیزم لطفا زود منتشرش کنید ممنون میشم تروخدا 🥺 بعدی شرایطه)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستای گلم...
من تعطیلات رو اومدم شهرستان خونه پدربزرگ و مادربزرگم. دخترداییم و پسرداییم و خواهرم عین کنه چسبیدن بهم هر جا میرم دنبالم میان😐💚 خواهرمم باهاشون دست به یکی کرده به خاطر همین نتونستم بزارم ولی فردا دیگه میزارم😅 شرمنده ببخشید😅
سلام من مینا همچنین که بهت پیام داد
😊
بخدا دارم دق می کنم کی بعدیو میدی پس
میزارم به زودی...
آجی شرایط انجام شده نمیزاری پارت بعدو
گلم یه مشکلی پیش اومده نمیتونم بزارم
خبر فوری
همین حالا به ما خبر فوت نازنین یکی از کاربران تستچی به ما رسید 🎴🎴🎴
دلیل مرگ ایشون دیر پارت دادن کاربرEylool هستش 😢😢😢
نادیا شاماک🤣
اجی😐
نمیدونم چرا اما از نادیا شاماک خیلی بدم میاد همه جا هست😐😹🤝🏻
یعنی فضول تر از نادیا هیشکی نیست
پارت بعد کی میدی؟🤔🤔
نمیدونم وقت ندارم
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
ممنونم
اینم بگم تو واقعا جرمی دومی😐😐
تو اخر منو دق میدی😬😬
😁😁
فوق العاده بود بی صبرانه منتظر پارت بعدم😍😍😍
ج چ:خوراکی لوازم آرایشی آجیل و.......
ممنون خوشگلم
عالی بود آجیییییییییییییییییییییییییببببببب
مرسی عزیزم😍
راستی چالش:لوازم کامپیوتر_خوراکی و گوشی😅
🤝🏻😹