10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Jungseok انتشار: 4 سال پیش 399 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
😁😁😁😁😂😂 این پارت قراره خیلی ابکی باشه😂😅. همگی احساساتتونو کنترل کنین!!😘💖😍
من: ا/ت نهههه!!!😲😲😦 ا/ت داشت با سرعت زیادی سمت آبشار می دوید و مشخص بود که میخواد از اونجا بپره. سریع سمتش دویدم و قبل اینکه بپره بقلش کردم و کشیدمش عقب و جلوش ایستادم و از بازو هاش گرفتم. من: ا/ت دیوونه شدی؟؟ این چه کاریه که میخوای کنی؟ عقلتو از دست دادی؟؟😬😬😬 به من نگاه کن. سرشو آورد بالا. چشماش خیس اشک شده بود. تمام تنم لرزید با دیدن چشماش😟😢😭 ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی؟ برای چی جلومو گرفتی؟ اصلا به تو ربطی داره که میخوام چیکار کنم؟برو کنار. ا/ت سعی میکرد منو پس بزنه و بره جلو. دستشو گرفتم و گفتم: ا/ت این کار درستی نیست. این راه حل مشکلاتت نیست. ا/ت: تو اصلا از زندگی من خبر نداری پس چرا داری الکی حرف میزنی؟ برو کنار😭😭😭😭 ا/ت سعی میکرد خودشو ازم رها کنه. از کمرش گرفتم و روش و برگردوندم و محکم از پشت بقلش کردم. توی بقلم تقلا میکرد و سعی میکرد فرار کنه. ا/ت:ولم کن تهیونگ. بهت گفتم ولم کن.😭😭😭🙏🏻 میخوام برم ولم کن تهیونگ چیکار داری تو.
ا/ت همینطور تو بقلم تقلا میکرد و میخواست بره. ولی محکم بقلش کردم و فقط ایستادم. که دیگه حرکتی نکرد و ایستاد. یکم دستامو شل کردم. ا/ت نشست روی زمین و شروع کرد به بلند بلند گریه کردن. 😭😭😭😭 با بغض عمیقی ولی بدون فریاد و داد زدن همینطور که اشکاش میریخت حرف میزد. ا/ت: اصلا تو مگه میدونی درد من چیه. تو هیچ وقت نمیتونی منو درک کنی. هیچ کس نمیتونه بفهمه من چه احساسی دارم. همیشه فقط، بهم میگن فراموش کن؛ ولی هیچ کس نمیگه چطوری. اخه چطور، چطور من باید، فراموششون کنم 😢😭😭😥😥😫 ...... نمیدونستم باید چیکار کنم یا چی بگم. فقط میدونستم باید یجوری ارومش کنم ولی نمیدونستم چطوری. جلوش نشستم و از چونش گرفتم و سرشو اوردم بالا و به چشماش خیره شدم. 😢😊 با اینکه دلم خون بود سعی کردم ی لبخند نشونش بدم. صورتش بقدری کوچولو بود که توی دستم جا میشد. با دستم صورتشو نوازش کردم و بقلش کردم و گذاشتم به گریه هاش ادامه بده. اروم به پشتش ضربه زدم و فقط گذاشتم گریه کنه. هرچقدر که میخواد.....
از زبان جیمین..... نامجون: جواب نمیده. هرچی زن میزنم جواب نمیده. اخه این پسر این موقع شب کجا گذاشته رفته؟؟ «یاداوری برای جیمین (تهیونگ: جیمین نذار بقیه بفهمن. رو تو حساب میکنم). » جین: ممکنه گوشیش خاموش شده باشه. نامجون: 😕😡😣 امککااان نداره!! خودم صبح گوشیشو از شارژ کندم دادم بهش!! مگه چقد کار کرده باشه که خاموش شه!!😒😒🙍. جیهوپ: خب حالا انقدر اینور اونور نرو سرمون گیج رفت. 😓😓😓 باید چیکار میکردم؟؟ چی بگم اخه بگم کجاست؟؟ تهیونگ روم حساب کرده نمیتونم لوش بدم. ولی اگه چیزیش شده باشه چی.... جی کی: هیونگ چرا به خواهرش زنگ نمیزنی؟ نامجون: من که شماره خواهر تهیونگو ندارم. بچه ها کسی شماره خواهر تهیونگو داره؟ یونگی: 😑😑 اره من دارم شماره ابجی تهیونگو!! گفتم باهم رل بزنیم!! اعضا:😐😮😯😓. . . . یونگی: چیه خب یچیزی میگی ما شماره خواهر تهیونگو چیکار داشته باشیم😒😒😛. 😣😑😣😑 عجب داداشی بود این یونگی خان!! . نامجون: از شب گذشته. حداقل باید یچیزی میگفت بعد میرفت. من:😳 ینی ین هم شبه الان؟؟ جیهوپ : تو چیزی گفتی؟؟ من: 😱😨 ها؟؟ عه نه من چیزی نگفتم 😄 جیهوپ: خب ینی شماره هیچ کدوم از اطرافیای تهیونگو ندارین هیچ کدومتون؟؟ جی کی: اها. ا/ت. ممکنه اون از تهیونگ خبر داشته باشه. من: ای وای 😲😲. جین: اخه اون از کجا بدونه؟؟ جی کی: خب پرسیدن ازش که اشکالی نداره. اگرم نمیدونست شماره خواهر تهیونگو ازش میگیریم. من شماره جدیدشو دارم صب کنید بهش زنگ بزنم. نامجون: اره زودباش همینکارو کن تا از استرس نمردم.. ای بابا حالا چیکار کنم؟ نباید بزارم ب ا/ت زنگ بزنه..😦😧😰. جی کی: داره بوق میخوره... من: صب کن!!
در کانادا.... تا مدت خیلی طولانی ای فقط همونجا نشسته بودیم و ا/ت تو بقلم گریه میکرد. هوا خیلی سرد بود و احساس کردم ا/ت داره میلرزه. اروم موهاشو نوازش کردم و بدون اینکه از خودم جداش کنم گفتم... من: ا/ت؟ بدون اینکه جوابمو بده فقط به گریه هاش ادامه داد. من: ا/ت جان هوا سرده. میترسم مریض بشی.. ولی بازم ا/ت فقط گریه میکرد. . . از زبان ا/ت..... بعد از مدتها یهو اشکام سرازیر شد و بغض چند ساله ای که تو گلوم گیر کرده بود یهو ترکید و من، نتونستم جلوشو بگیرم. . . همینطور فقط گریه کردم و به اشکام اجازه دادم سرازیر بشن و صورتمو خیس کنن. تهیونگ محکم بقلم کرده بود. میخواستم از بقلش بیام بیرون و خودمو راحت کنم ولی نتونستم خودمو ازش جدا کنم. یهو پاهام سست شدن و افتادم زمین. دیگه نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم. دیگه فقط میخواستم گریه کنم. حتی هیچی، سرمای هوا روهم نمیفهمیدم. تهیونگ نشست جلوم و بهم نگاه کرد. یه لبخندی زد و بقلم کرد. بقلش جای خوبی برای گریه کردن بود. منم به گریه هام ادامه دادم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
همینطور گریه میکردم.مطمئنم زمان زیادی گریه کردم با اینکه چیزی از این زمان نفهمیدم. صدای کلفت تهیونگ که بعد از اون همه مدت اسممو میکفت گوشمو نوازش داد. تهیونگ: ا/ت. . . ا/ت جان هوا سرده. میترسم مریض بشی. . . متوجه شدم تهیونگ هم لباس گرم تنش نیست و هوا مثل یخ سرده ❄❄🔵 اما هنوز زبونم تکون نمیخورد و فقط گریه میکردم. چشمام درد گرفته بودن ولی بازم میخواستم گریه کنم. 😭😭😭. همینطور چیزی نگفتم که یهو سردم شد. تهیونگ بلند شد و بقلم کرد. یکم گریه ام ساکت تر شد ولی بازم چشمام پر اشک بود. سرمو به تهیونگ تکیه دادم نمیدونم چرا ولی الان یه حس سبک تری داشتم. . . باقی داستا از زبان تهیونگ..... دیگه کم کم منم داشتم احساس سرما میکردم. من خیلی گرمایی ام ولی باز یخورده سردم شده بود( بن وویاجی فصل چهار یادتونه؟ تهیونگ تو برف کاپشنشو در اورد ی تیشرت تنش بود!! 😱😟😟) اگه الان من سردم شد پس ا/ت باید بیشتر سردش شده باشه. بلند شدم و بقلش کردم و راه افتادم که برم. از روی دیوار رد شدم و رفتم. ا/ت سرشو بهم تکیه داد و کم کم متوجه شدم که خوابش برد....
بعد از اینکه تو یه هتل یه اتاق گرفتم و واردش شدم، ا/ت رو روی تختش خوابوندم و با پتو پوشوندمش که بدنش گرم شه. چهره اش هنوز پر از غم بود و انگار هنوز داشت گریه میکرد. نشستم کنارش و به چهره اش خیره شدم. خیلی ناراحتم که هیچ کاری نمیتونستم براش انجام بدم 😔😞😞. دستمو روی صورتش کشیدم و با شست دستم صورت کوچولوی خیسشو پاک کردم. ✋😖. همینطور صورتشو نوازش میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد. از جیبم در اوردم ولی صفحه اش خاموش بود 😶😶😐. وایسا ببینم من الان کانادام اصن ب طور طبیعی گوشیم ک زنگ نمیخوره!! متوجه شدم گوشی ا/ت است. توی جیب شلوارش بود. 👖. اخخخ شرمنده ا/ت!!🔪🔪🔫. گوشیشو اروم در اوردم. نوشته بود 7. هفت دیگه کیه؟؟ جواب دادم. من: بله؟ جی کی: هیونگ؟؟!! 😲😲😲😲. جونگ کوکه که!!
از زبان جونگ کوک.... 😕😕😕 ینی چی صب کنین؟؟ نامجون: چرا چیه مگه؟؟ جیمین: خب. . . خب. . . ببینین الان تو کانادا هام شبه. اگه ا/ت خواب باشه چی؟؟ جیهوپ: خو خواب باشه. بیدار میشه!! 😑😐. جیمین: خب. . . بچها ما نباید ا/ت رو اذیت کنیم. . . اصلا چرا باید از ا/ت شماره هنر رو بگیریم؟؟ اگه تهیونگ اونجا نباشه مامان بابای تهیونگ هم نگرانش میشن. . . یونگی: خب جیمین باید بفهمیم کجاست که. جیمین: آخه....😥😩. چرا جیمین اینجوری میکنه؟ حتما یچیزی هست. درحالی که بقیه اعضا داشتن با جیمین حرف میزدن من به ا/ت زنگ زدم. یکم بوق خورد بعد برداشت. تهیونگ پشت خط بود. تهیونگ: بله؟ با شنیدم صداش تعجب کردم😓😓😮😮. من: هیونگ؟؟؟ اعضا همع برگشتن سمتم و نگام کردن. نامجون: تهیونگه؟ من: عا. . . اره. هیونگ؟ تو کجایی؟؟ میدونی چقدر نگرانت شدیم؟ حالت خوبه یهو بیخبر کجا رفتی؟ الو هیونگ. تهیونگ: عا. . . من خوبم. چیزیم نیست. نامجون فرتی گوشی رو از دستم کشید!!😐😐😐 هوم چیشد؟!؟! نامجون: الو تهیونگ؟؟ 😬😬😠 تو کجایی پسر نصف جونم کردی؟؟ برا چی بدون اینکه چیزی بگی پاشدی رفتی غیبت زد. لااقل تلفنتو جواب میدادی میدونی چقد نگران شدم؟ هزار تا فکر به سرم زد!!😠😠😠 . . . . خب الان کجایی؟ . . . ینی چی کار دارم خب میگم بگو کجایی؟؟ . . . زود میام جواب نمیشه. دقیقا بگو کجایی بیام پیشت. . . . چرا ؟؟ . . . جااهااان؟؟؟😮😲😮😲😮😲😲. اونجا چیکار میکنی؟؟ . . . . ینی ینی الان گوشی ا/ت اس تو جواب دادی؟؟ . . . چرا؟؟. . . . وا!! 😐😐😐 قضیه چیه؟؟ نامجون: باشه. خب، نمیشه که فردا کلی کار داریم. . . . باشه پس، فردا زود بیای ها. . . . . باشه اشکالی نداره. . . . باشه خب فقط مراقب خودت باشی ها. خیله خب، بهم زنگ بزن. . . . باشه خدافظ. می ببنمت💖💖
من: چیگفت؟ نامجون: گفت پیش ا/ت اس. جیهوپ: چی؟؟ پیش ا/ت چیکار میکنه اخه؟؟😕😮😯😐 نامجون: نمیدونم چیز زیادی نگفت. فقط گفت ا/ت حالش خوب نیست و فردا میاد اینجا. یونگی: وایسا ببینم، 😕 ینی الان تهیونگ رفته کانادا پیش ا/ت که حالش بد شده؟؟ جین: بچم عاشق شده!!! من: 😒😒😒😒 کتک میخواد!! جیهوپ یه خنده ی ازاردهنده کرد وگفت: چیه غیرتی شدی؟!😁😁😊☺. موجود مسخره😒😒😒😛. نامجون: خب حالا که فهمیدم کجاس یخورده خیالم راحت شد. بریم دیگه ب کارامون برسیم. . . . از زبان تهیونگ.... گوشی رو قط کردم و گذاشتم کنار. چرا اسم جونگ کوکو. هفت. سیو کرده؟😐👦. ینی منو چی سیو کرده؟؟ گوشیش با اثر انگشت باز میشد. میدونم کار درستی نبود ولی. . . . 😶😶😶😶. منو ۶. سیو کرده. 😶😶. جیمین با اسمش بقیه هم به ترتیب نامجون و جین و یونگی و جیهوپ. ۱. ۲. ۳. ۴. 😶😶. انگار به ترتیب صدا زدنمون شماره گذاشته. حالا هرچی.. گوشیشو خاموش کردم و گذاشتم کنار. نشستم کنارش پایین تخت و دوباره پتو رو بیشتر کشیدم روش. یاد گریه ها و حرفاش افتادم... ا/ت : تو اخه از من چی میدونی؟؟😭😭😥😩 من دیگه نمیخوام نمیتونم تحمل کنم. ولم کن تهیونگ، ولم من میخوام برم 😭😭😭. ه😢😢😢. چرا اون انقدر خودشو اذیت میکنه.. . ولی بهش حق میدم. وقتی مامان بزرگمو از دست دادم خیلی صدمه دیدم. حتما ا/ت که مامان باباشو تو تصادف از دست داده بیشتر اذیت میشه. مخصوصا که اون خیلی بچه بود و تک فرزندم هست... 😶. یه لحظه بهش خیره شدم. چه صورت قشنگی داره. . . . . . . . . . . . . . ناخداگاه سمتش کشیده شدم. و......
خب بچها اینم پایان پارت هفت 😁😁😁😁. چیه انتظار داشتید ببوستش؟؟
خب بهم پیشنهاد بدید تا این پارت ب انتشار برسه دیگه نوشتن داستان تموم شده. داستان بعدی رو تو یه پارت طولانی می نویسم اگه ی ماه بعد هم منتشر بشه کلا ی پارت طولانیه که شمتم اذیت نشین. دوست دارین از کی بنویسم؟؟ 😘😘😘😘💖💖💖
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
40 لایک
بدبخت شدیم بچها😱😱😱😱
تستچی خیلی شلوغ شده تستاشو بسته نمیتونم پارت نه رو بنویسم 😱😱
البته پارت هشت توراهه وامیدوارم زودتر ببینیدش
ب محض اینکه سایت باز شد پارت های بعد رو هم میذارم.
نوشتمشون فقط کپی پیست میشن
و داستان بعدی رو درباره جیهوپ و مکنه لاین نوشتم و خیلی قشنگه بنظرم.
اونو. تو سه چهار تا پارت واقعا طولانی میزارمش لاوا
بچها یکم داستان طولانی شد خواستم تمومش کنم ولی جور.در نیومد
بالاخره فهمیدم چرا دیر در میاد
اگر تستای زیادی تو صف داشته باشی میزارنش واسه اخر و از دو هفته بیشتر طول میکشه
برای همین من داستان رو تو گوشیم نوشتم و هر وقت ک ی پارت در اومد میزارمش تو اینترنت اینجوری.زودتر در میاد
عالی بود عزیزم🤩😊
بی صبرانه منتظر پارت بعدم🤩😍
برای داستان بعدت
از هر کدوم از اعضا بنویسی من دنبال می کنم🥰
چقد شادم خوشت اومده ثمین جونم
منم منتظر داستانت هستم و واقعا قشنگ و جالبه.
پارت بعدی رو از جیهوپ و مکنه لاین نوشتم
عالییییییی بواز یکهیون بنویس
عالیییییییییی
بعدی رو از جین بنویس
قربونت برم
از جین خوب بلد نیستم چیزی.بنویسم چون ی ذره اینکه تو عشق قراربدمش سخته برام.
ولی سعی میکنم در.مورد اونم بنویسم
پارت بعد کی میاد؟
با پارت هفت باهم نوشتمش نمیدونم انشالله زودتر بیاد
خیلی خوب بود عالییییییی بود 🥰🥰🥰🥰 یعنی پارت بعد اخریشه ؟؟!!!
یزره خیلی زیاد رمانتیک و عاشقانه تر ش کن ،و +م ن ح ر ف ا ن ه 😂😂🤣🤣🤣
سلام
ن پارت بعد اخریش نیستش
یکم طولانی شدش
از پارت بعد خیلی احساسی میشه و فک کنم اشکاتون در بیادش
و اون چیزی ک بخش بخش نوشتیش..
هییییی :-)
میترسم تستچی رد کنه
وگرنه خود خیلی بد م ن ح ر ف م !!!!
اخجون اومددد
انقدر دیر اومد پارت قبلی رو یادم رفته بود
معرکه بود
بازم تست بنویس
خیلی ناراحت شدم ک انقد طول کشید متاسفم
تموم شد؟😐
همین بود؟😐
عه😐💔
وات؟😐
شی شد؟😐
هنگ کردم من😐
این خو اخر نداشت😐
از وسط زارت تموم؟😐
ادامشو بذار و فرد بعدی هم از یونگی یا هوپی باشه☁️✨