10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ساینا انتشار: 4 سال پیش 11 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام. مرسی که داستانمو میخونین.❤❤❤
روز اول وقتی برای سومین بار اومدم انرژی بدم. وقتی دادم تازه فهمیدم که ظرفیتمو رد کردمو بیشتر از ظرفیتم انرژی دادم. قبلش اصلا خسته نبودم ولی بعدش خیلی خسته و کسل شدم و ساعت چهار و پنج بعد از ظهر خوابیدم تا هفت و هشت که خانواده ی ترنج واسه شام بیدارم کردن. فرداش وقتی از کارمن پرسیدم چه خبر؟ گفت دیشب ادوارد یهو دستشو گرفته و دیگه ول نکرده. کلی هم سر من غر زد که دیشب نتونستم بخوابم و گفت بخاطر ابنکه تو بهش انرژی دادی تونسته این کارو بکنه و یعنی اثر داشته. من هم خیلی خوشحال شدم که اثر داشته و از نتیجه ی کارم راضی بودم.
بعد به کارمن گفتم که از ظرفیتم بیشتر دادم و تا یکی دو روز آینده دیگه نمیتونم انرژی بدم و باید صبر کنم روحم خودشو بازسازی کنه و دیشب هم سردرد گرفتم و تا پنج صبح خوابم نبرد و نزدیک بود واسه امتحان میان ترم خواب بمونم. و کارمن هم کلی سرم غر زد که من که گفتم نکن. این از انرژی که بهش دادی سوء استفاده کرده و ببین برای کی داری کار میکنی و به نظرم دیگه این کارو نکن. ساریتا: من از قبل ریسکشو قبول کرده بودم و خودم از نتیجه ی کارم راضیم. کارمن: تو به من چه. اون به من چه. من دیشب اصلا درست نخوابیدم. ساریتا: من هم همینطور. من سر درد هم داشتم. کارمن: کاری که کردی هم به خودت آسیبب زدی. هم به من. برای این که سود داشت. ولی به من الآن آسیب زدی. ساریتا: من خودم بیشتر آسیب دیدم. انقدر غر نزن. شاید مفید بوده باشه. ما از کجا بدونیم. کارمن: بستگی داره برای کی مفید باشه. میدونی که من خیلی رو خوابم حساسم. یعنی خوابم خوب نباشه خیلی بی اعصاب میشم و الآن هم همینم و به نظرم باید بخوابم. شاید اگه من میخوابیدم، یه از خوابی از اون سمت میدیدم. و حتما هم میدیدم. و خب تو گرفتی این کارو. البته تو که نه تو فقط اومدی لطف کنی. این بد ازش استفاده کرد.
ساریتا: منظورم اینه که ممکنه برای اونوریا مفید بوده باشه. ولی به نظر من لیاقتشو نداره. من هم یه هفته یه بار در حدی که نمیره این کارو ادامه میدم. کارمن: من که از اول همینو گفتم. ولی حالا شاید نیاز داشته. ولی به نظرم دیگه این کارو ادامه نده. ساریتا: من امروز و فردا که نمیتونم. از پس فردا شروع میکنم چون حالش خوب نیست و به تو هم هیچ ربطی نداره. کارمن: چرا منو حرس میدی نکن. نکنن. هفته ی دیگه چون الآن نمیتونی. ساریتا: به تو ربطی نداره. هر وقت بتونم شروع میکنم. روزی یه بار هم هیچ ضرری نداره. اصلا من چرا دارم سر اینا با تو بحث میکنم. قبلا اصلا این چیزا برات مهم نبود میگفتی برو بمیر. کارمن: الآن هم میگم برو بمیر ولی گوش کن ساریتا. تو قبلا ترنج بودی ولی الآن داری ساریتا میشی پس وقتی انقدر دارم به کارمن بودنم و گرفتن قدرت هام نزدیک میشم. چرا باید تو رو از دست بدم چون این که من و تو و الهه تا آخرش زنده بمونیم برای برگشتن حیاتیه. پس باید زنده بمونی. ولی خب ادوارد نیازی نیست پس اون میتونه بمیره ولی تو باید زنده بمونی چون نیازت دارم.
ساریتا: 😤 اصلا زنده موندن و نموندن من به تو ربطی نداره. بعدش هم زنده موندن و نموندن ادوارد هم به تو ربطی نداره چون تو اصلا اونور اونو نمیشناسی. ولی برای من مهمه. تو نمیتونی بفهمی و حتما برای خودش هم مهمه. و خودت که داری میبینی چقدر داره اذیت میشه. اصلا تو چیکار داری؟ کارمن: نه درست متوجه نشدی. ببین من خب آره با ادوارد خیلی خاطره دارم تو این یه سال آره ولی میدونی چیه. واقعا برام مهم نیست. میتونم اینطوری بگم و اینکه من، تو، لیسا، هر سه تامون برای برگردوندن یعنی وقتی که میخواد برگرده چیزامون باید پیش هم باشیم یعنی هر سه باید باشیم. اگه نباشیم نمیشه. پس نمیتونم الآن که انقدر به این نزدیک شدم، این رو از دست بدم. فهمیدی؟ حالا هی میخوام اینو نگم نمیزاری که. بعدش هم هر کاری میخوای بکن ولی نمیر. خسته شدی ول کن فقط نمیر. ساریتا: 😠 نگران نباش. زنده میمونم و تو رو از قدرتات دور نمیکنم. نگران این نباش. تو بالاخره به قدرت هات خواهی رسید. حتی اگه بمیرم هم قدرت هات به تو خواهد رسید. پس اصلا نگران این نباش. بعدش هم چه تو بگی چه نگی من کار خودمو میکنم. سعی نکن جلومو بگیری با این حرفات. کارمن: ببین من و تو و لیسا سه تا هسته می اصلی ایم یعنی نمیشه نباشیم اینو بفهم. به هر حالتی به هر صورتی نباشیم نمیشه. میفهمی منظورمو؟ میدونی من چرا انقدر برام مهمه؟ چون وقتی یکی میزنه مثلا منو خب من کاریش ندارم ولی بعدا قراره بیچارش کنم و واقعا ذوق دارم برای این اتفاقا چون خیلی کار جذابیه. البته اولش ممکنه کنترلش سخت باشه ولی بهش عادت میکنم. و به نظرم کشتن کار جالبی نیست ولی لذت بخشه. ساریتا: 😏 از نگاه ابزاریت به آدما خسته نشدی؟ تو و هانا یه شباهت اساسی که به هم دارین اینه که آدما رو مثل وسیله و ابزار نگاه میکنید.
تا وقتی به دردتون میخورن ازشون استفاده میکنید ولی وقتی که به دردتون نخورن. به محض اینکه دیگه نتونستین استفاده ای ازشون بکنید. مثل آشغال میندازینشون اونور. این شباهت اساسی تو و هاناست. اون هم همینجوریه. هر دوتون هم نگاهتون به من همینه و از این خوشم نمیاد.
فردای اون روز کارمن اینا رفتن خونه ی مادر بزرگش و تا دو روز بعدش هم برنگشتن. و من هم روحم خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکردم آسیب دیده بود و تا سه روز بعدش هم هنوز نمیتونستم دوباره انرژی بدم. بعد از دو روز کارمن برای برداشتن وسایلاش رفته بود خونه و دیده بود که ادوارد بیداره و بغلش کرده و گریه کرده و گفته چرا تنهام گزاشتی. من بهت نیاز دارم. کمکم کن. نجاتم بده. و کارمن هم بهش هیچی نگفته. و بعد دوباره از حال رفته و کارمن هم همینجوری گزاشتش و برگشته.
روز بعدش کارمن گفت که تو خواب ادوارد همه ی انرژیشو ازش گرفته و گفت مثل اینکه تو خواب دیده که ادوارد افتاده تو یه چاله و کلی شمشیر تو بدنش فرو رفته بوده و کارمن اونا رو کشیده بیرون و میگفت کلی انرژی ازش رفته و ماهیت هانا رو از دست داده و بیشتر تبدیل شده به کارمن. من هم بعد از چهار پنج روز تازه روحم ترمیم شد و تونستم دوباره انرژی براش بفرستم.
کارمن هم برگشت خونشون و میگفت که ادوارد بیدار شده و حالش خیلی بهتره و از من تشکر کرده که نگرانش بودم. ما بهش نگفته بودیم که من بهش انرژی دادم. ولی واقعا حتی با این که روحم آسیب دیده بود و اون روزا خیلی خسته و کسل بودم، خیلی از نتیجه ی کارم راضی بودم و دوباره ادامش دادم.
ادوارد برای کارمن داستانشو تعریف کرده و گفته که وقتی رفته بوده، اول خودشو به شکل آدمای عادی در آورده ولی میگفت مثل اینکه خیلی هم شبیه آدمای اینجا نبودم چون یکی بهم گفت چرا ماسک نداری😂 بعد رفته و به چند نفر خبر داده و وقتی پیش یکی دیگه رفته اونا بهشون حمله میکنن و مجبور میشن باهاشون مبارزه کنن.
بعد صبر میکنه تا انرژیش یکم برگرده و بعد دوباره راه میوفته ولی دوباره اونا بهش حمله میکنن و این دفعه تا مرز تسخیر شدن پیش میره و بعد با آخرین نیرویی که داشته برمیگرده. من در تعجب بودم که یعنی ادوارد با این همه از اونا مبارزه کرده. میدونستم واقعا آتش افزار خوبیه ولی نه دیگه انقدر. ادوارد به کارمن گفته بوده که انرژیم برگشته ولی انرژیه من جوری نبود که با خوابیدن برگرده و این عجیبه. 😉 ولی کارمن بهش چیزی نگفته بود.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
وااااااااای آجی چرا من خبر ندارم که پارت 10و11اومده😐😐😐
عااااااالی بود😍😙
ممنون آجی جون😘❤❤
عالی آفرین . میشه اسم و فامیلت رو بگی و بگی چند سالته؟
ممنون عزیزم
من ساینا فلاحی هستم و 14 سالمه
سلام
ببخشید تستسو گم کرده بودم
وای ایول داره پیش میره همینجور
موندم چی میشه
ایول بعدی رو بذار لطفا
ممنون عزیزم❤
تا پارت 14 رو گذاشتم تو بررسی
عالیییییییییییی
بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی
😘😘❤
آووو خیلی باحال بود این پارت خوبه بچه ادوارد اوکیه اونجا کارمن خیلی باحال بود
من ۱ ساله می شناسمش و باهاش کلی خاطره دارم ولی برام مهم نیی😂
خیلی جالب بود مرسی بعدی.
ممنون عزیزم.
بله کارمنه دیگه😁