
سلام به همگی 👋 بخاطر وقفه طولانی متاسفم 🙏 متاسفانه به خاطر دانشگاه روند نوشتن داستان خیلی کند پیش میره ، درواقع نه خودم آزادم و نه ذهنم 😔
ـ لونا برات یک ماموریت ویژه درنظر گرفتم 😒 ـ خب چی هست ؟ 😕 خطرناکه ؟ 😏 ـ امروز با نخست وزیر ماگل ها صحبت میکنم وارد یک آزمایشگاه پیشرفته تحقیقاتی اون ها میشی و رو قربانی ها جدید تحقیق میکنی 😒 ـ یعنی با ماگل ها کار کنم 😕 ـ مشکلی که ماگل ها نداری ؟ 😒 ـ خب نه من مشکلی ندارم ولی ممکنه خطرناک باشه ها 😕 ـ چطور مگه 🙄 ـ خب در اینصورت نخست وزیر ماگل ها من رو خواهد شناخت و اگر من رو تعقیب کنند متوجه میشند چطور وارد دنیا جادویی بشند 😕 ـ چاره ای نداریم 😔 من میرم پیش نخست وزیر ماگل ها 😓 ایکاش زودتر بازنشسته میشدم واقعا سختم 😔 ورود من رو اعلام کن 😒 (نویسنده : در دفتر نخست وزیر ماگل ها و جادوگر ها یک تابلو وجود داره ، وزیر جادوگر ها هروقت میخواد پیش نخست وزیر ماگل ها بره پیام ورود خودش رو از طریق تابلو اعلام میکنه)
ـ سلام جناب وزیر 😒 ـ سلام 😒 ... خب خانم گرنجر 😤 ... چی باعث شده به اینجا بیاید 😏 ـ یک درخواست 😒 ـ خب اینطور که به نظر میاد موفقیت هایی داشتید 😏 لازمه بخاطر اون پادزهر ها تشکر کنم 🙂 ـ آها اون ؟ 🙄خب آره موفقیت بود ، درضمن شخصی که اون روستا رو نابود کرده بود هم نابود شده 😒 ـ خبر فوق العاده ای بود 😃 ـ ولی الان مشکل جدید به وجود اومده ، دشمن اصلی هنوز دستگیر نشده 😒 ـ چی یعنی اون تنها دشمن نبود 😐 ـ نه اون فقط یک مرده متحرک از قرن ۱۴ بود که با طلسم دشمن اصلی زنده شده بود 😩
ـ 😳😳😳 پس هنوز ادامه داره 😭😭😭 ـ دیروز کاراگاه هام یک مورد عجیب پیدا کردن احتمالا بازی جدید اون جادوگره 😒 ـ ادامه بدید 🙄 ـ گوشت و اسکلت آدم ها کاملا آب شده بود 🤢 آزمایشگاه ما برای برسی این طلسم به اندازه کافی قوی نیست 😩 ـ منظورتون اینه که ... 😶 ـ درسته ما میخوایم یکی از دانشمندان ما رو وارد یکی از تیم های تحقیقاتی کنید تا بتونیم معما جدید رو حل کنیم 😔 ـ ولی این تصمیم واقعا سخته شما دارید به آزمایشگاه های ما نفوذ میکنید 😐 ـ ما دنبال جنجال نیستیم الان وضع برای دنیا جادویی بحرانی هست لازمه که سریعا مشکلات حل بشه 😒 ـ برای شما کجاش مشکل داره تلفات از ما معمولی ها هست وضع شما کجاش بحرانی هست 😠 ـ جامعه ما در خطر افشا هست و اگر افشا بشه قطعا جنگ بپا میشه و این دقیقا همون چیزی هست که دشمن میخواد 😒
ـ دشمن شما میخواد ما با شما بجنگیم 😏 ـ دقیقا همین رو میخواد اون به تنهایی توان نابودی شما رو داره ولی طبق نظریه ما اون منتظره که شما حمله کنید 🤔 ـ که چی بشه ؟ 😐 ـ اگر جادوگرا و شما ماگل ها با هم بجنگید ، ما چاره ایی جز مقابله با شما نداریم و اونجاست اون دشمن ، شما رو نابود میکنه و قهرمان جادوگرا میشه 😒 ـ یعنی دشمنتون اینقدر قوی هست 😳 ـ بله اونقدر قوی هست که الان حدود ۹۵۰ ساله که زنده هست 😤 ـ شما میتونید شبیه سازی هایی انجام بدید که انگار کار فضایی هاست 🙄 ـ ها ؟ 😶😶 درسته اینم میشه 😃در مورد او پژوهشگر هم سعی میکنم در اسرع وقت انجامش بدم از طریق او تابلو بهتون اطلاع میدم 🙄 ـ از لطفت ممنونم 😌
هرمیون به دفترش برگشت و بر روی صندلی اش نشست و مشغول فکر کردن بود . که ناگهان در باز شد . ـ هرمیون ... خبرای بدی دارم 😐 ـ بگو رون 😒 دلم برای خبرای خوب تنگ شده 😔 ـ اون خانواده که نابود شده بود رو یادته 😐 ـ خب 😒 ـ اون وزیر جنگ بود 😶 ـ 😱😱😱😱 شوخی میکنی درسته؟ 😶 ـ نه اون خونه ایی که توش بودن یک خونه امن قدیمی بود 😐 سه روز پیش یک نامه تهدید به دستش رسید و به هراه خانوادش به اونجا رفتند 😔 ـ وحشتناکه 😓 احتمالا کار سالازار بوده 😔 ــ خانم ، نخست وزیر ماگل ها میخوان شما رو ببینند 🙂 ـ باشه 😓 الان چی باید بهش بگم 😨
ـ گفته بودید به اینجا بیام 😐 ـ به نظر میاد بازم خبر بدی داری خانم گرنجر 😑 ـ 🤢 خب اون خانواده که نابود شدن رو به یاد دارید ؟ همین چند لحظه پیش بهم خبر دادن اون وزیر جنگ بوده 😓 من نمیدونم چی باید بگم 😩 ـ از من خواسته ای که داشتید رو بر آورده کردم 😑 محقق شما باید به شهر منچستر بره و در آدرس سری ای که در پایین این نامه ضمیمه شده بره و اونجا فعالیت کنه 😒 ـ واقعا ممنونم 🙂 ـ فقط هرچه سریعتر ماجرا رو تموم کنید 😒 میخوام تنها باشم 😓 ـ بخاطر این اتفاق واقعا متاسفم ، سالازار خیلی غیرقابل پیشبینی هست 😔 من متاسفم 😣
ـ لوئیس ... ـ بله خانم 🙂 ـ برید دنبال لونا لاوگورد 😒 میخوام هرچی سریعتر بیاد اینجا 🙂 ٕـ بله خانم الان میرم دنبالشون 🙂 ـ اوه سلام لوئیس 🙂 ... سلام خانم وزیر 🙂 ـ اوه آلبوس اینجایی 🙂 ـ تو این دو روزه تیم من ۱۶۹ نفر از فراری ها رو از پا در آوردیم 😌 ـ کارت عالی بود 🙂 تقریبا یک پنجم کار رو تموم کردی 🤩 ـ اومدم اجازه بگیرم 😏 ـ اجازه چی ؟ 😐 ـ تیم هفت نفره من محل تقریبی دلفی رو پیدا کرد ، ما میخوایم کار رو تموم کنیم 😏 ـ این بچه بازی نیست آلبوس 😠 ـ من و دلفی کمی خورده حساب باهم داریم 😌 میخوام تسویه کنیم همین 🙂
ـ به پدرت گفتی ؟ 😒 ـ خب ترجیح میدم ندونه 🙁 ـ ولی من ترجیح میدم پدرت این ماموریت رو انجام بده 🙄 این مامورت برات خیلی سنگینه 😒 ـ سلام هرمین گفتی بیام اینجا 😤 ـ سلام لونا ، بیا این کاغذ رو بگیر ماموریت جدید داری 😒 آلبوس یکم صبر کن اول کار لونا تموم شه 😏 ـ ماموریت چیه ؟🙄 ـ تو به عنوان یک پژوهشگر ماگل وارد یک تیم متخصص ماگل میشی و رو اسلحه جدید سالازار تحقیق میکنی 😒 اسم جدیدت و موقعیت آزمایشگاه تو اون برگه نوشته شده 😒 ـ بله متوجه شدم امروز هم گفته بودی 😏 ـ از فردا کارت رو اونجا شروع کن 😌 ـ باشه پس فعلا میرم 😏 خداحافظ آلبوس 👋
ـ خب ، پس تو میخوای با دلفی مبارزه کنی ؟ 🙄 ـ آره خیلی دلم میخواد اینکار رو بکنم 😌 از طرفی مجال دادن به دلفی خیلی خطرناکه ، اون احتمالا سعی میکنه که هورکراکس بسازه و خطرناک تر بشه 🙄 ـ یعنی هرچی دیر تر حریفش رو بفرستیم اون خطرناکتر میشه 🤔 ـ دقیقا منظور منم همینه 😌 ـ به هری بگو بیاد اینجا 😏 ـ چی ؟ 😳 نه داری چیکار میکنی این همه دارم میگم میخوام باهاش بجنگم 😠 ـ گفتم به هری بگو بیاد اینجا 😠
خب قبلا به یکی از دوستان گفتم که بخش کاراگاهی نیست 😅 الان چون فاصله زمانی گذاشتن یکمی زیاد میشه یکمی از ادامه رو توضیح میدم که قراره چی بشه 😎 مختصر و مفید بگم دوتا جنگ در پیش داریم یکی دست گرمی یکی هم ... 😂 .... خب خب خب بخاطر اینکه تا اینجا اومدید و وقت گذاشتید و داستانم رو خوندید واقعا ممنونم 😊 میدونم این قسمت از نظر محتوا زیاد هیجان انگیز یا جالب نبود میشه گفت کاملا خنثی بود 😅
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
امتحان فیزیک ترم دوم رو که دادم مطمئن شدم از بقیه درسا بیشتر دوستش دارم مخصوصا پیچه و مدار ها رو ممنون اوجی سان بابت راهنمایی هات
عالیه 😊 پس تو هم لذت فیزیک خوندن رو درک کردی 😌
فیزیک یازدهم کلا در مورد برق و الکتریسیته بود حتی همون مغناطیس هم ارتباط زیادی با برق داشت 😅
اگه از فیزیک یازدهم خوشت میاد پیشنهاد میکنم بری رشته برق 😌
کامپیوتر اینا رو زیاد نداره .
پیشنهاد میکنم به سمت علایقت بری چیزی که دوست نداری بری برات عذاب میشه 😐
ممنون آره واقعا دوست دارم رشته برق الکترونیک رو میدونم عذاب الهیه چیزی که دوست نداری رو بخونی
منم احتمالا الکترونیک برم شایدم کنترل ولی الکترونیک رو بیشتر دوست دارم 🙂
تو اوقات فراغت حال حوصله داشتی کتاب فیزیک هالیدی جلد دوم رو مطالعه کن 🙂
البته بعضی جاها انتگرال داره نخوندید ولی بطور کلی مباحث جالبی داره 🙂
فکر خوبیه تعریفش رو زیاد شنیده ام ولی هنوز نخونده ام
بسی زیباااااااا
ممنونم 😊
خیلی قشنگ بود 3>
ممنونم 🙂
عالی مثل همیشه
خسته نباشی✋🏻
ممنونم 😊
دیشب حدودا ساعت ۱۲ بررسیش کردم
ولی چون اولین بار بود ک بهم ی فرصت طلایی داده شد تا تس***تاتو بررسی کنم عجله ای ۶ ستاره رو دادم تا بیام از پروفایلت بخونم.بعدش تااازه متوجه شدم چ غل***طی کردم و باید منتظر میموندم دو بار دیگه هم بررسی شه😐💔💔و خب متسفانه خابم برد.😐💔💔💔نتیجه اخلاقی:هرگز عجله نکنید😐
ممنونم 😊 آره متاسفانه چندین بار برای خودمم پیش اومد 😅 و کاملا درک میکنم چی میگی 😐
و البته دستت درد نکنه 🙂 ممنونم ☺️
عالی بود 😊
ممنونم 🙂