
و پارت پنجم فقط ی توضیح بدم ی هو هنگ نکنید 😂💔 آنچه گذشت : کلاه گروهبندی حرف های رکیکی میزد و خب قبلش هم در تلاش بود منو خفه کنه دامبلدور با افسون سیلیسو کلاه رو ساکت کرد و گفت :
خب آلفا اینطور که معلومه کلاه قصد گروهبندی تو رو نداره میتونی بیای و روی میز معلم ها بشینی . پفف حداقل خوبه که به گذشتم اشاره ای نکرد وگرنه از از این به بعد توهین ها بیشتر هم میشد چون دامبلدور واقعی بودنش رو تایید کرده البته خب خودم هم نمیگم دوباره نوزاد نشدم ولی خب اونا به خاطر این گوش ها دم نازنینم میگن که هاری دارم ، آخه من و هاری ؟ به هر حال به طرف میز معلم ها به راه افتادم احساس میکردم که ۱۰۰ تا چشم دارن قدم به قدمم رو دنبال میکنن که البته حسم هم درست بود زود تر خودم رو به میز معلم ها رسوندم و روی ی صندلی بین خانم هوچ و پرفسور اسنیپ نشستم پرفسور اسنیپ با چشم های ورقلمبیده بهم نگاه میکرد انگار وحشت کرده بود ، البته نه از گوش ها و دم هام بلکه از وجود خودم در کنارش ،
خب البته فکر کنم حق هم داره به هر حال بذارید روشنتون کنم ، ماجرا به ۱۸ سال پیش بر میگرده من اون موقع ۱۴ سالم بود و با غارتگران قهر کرده بودم چون موقعی که ریموس تبدیل شد من هم انیماگوس گرگ بودم و برای اینکه معجونش طول میکشید آماده بشه من تازه سال چهارم تونستم هنگام تبدیلش کنارش باشم به هر حال من کنترلم از دستم خارج شد چون فکر کنم فراموش کرده بودم به معجون شپش هیپوگریف اضافه کنم به هر حال که من و ریموس همو تیکه پاره کردیم و از قضا منم ی گرگینه شدم ریموس مدام تشنژ میکرد جیمز و پیتر هم دروغ های استادانه ای سر هم کردن تا دامبلدور رو بپیچونن که اونا انیماگوس نیستن و من هم چطور گرگینه شدم به هر حال من زود تر از ریموس حالم خوب شد و وقتی حالم خوب شد با سیریوس دعوای وحشتناکی کردم چون اون میگفت ریموس اصلا حالش خوب نیست و همه ی اینا تقصیر منه برای همین منم چنگش زدم و تا ی سال با هم قهر بودیم برای همینه که لقب من روی نقشه ی غاترگران نیست و خلاصه بعد از اون چون هاگرید از مدرسه اخراج شده بود من با سوروس دوست شدم و البته هنوز با تانکس و لیلی دوست بودم از اون به بعد من و سوروس مدام با هم بودیم بازی میکردیم معجون میساختیم و . . .
به هر حال وقتی بعد مدت ها دوست صمیمیت رو وقتی خودت ۳۰ سالت شده و اون ۱۱ سالشه تو نقش شاگردتت ببینی وحشت میکنی نه ؟ به هر حال اولین قاشق غذا رو توی دهنم گذاشتم دلم میخواستم بالا بیارم و تفش کنم به این ور اون ورم نگاه کردم ی دستمال برداشتم و همشو تف کردم توی اون این چه کوفتی بود ؟ مزه ی مدفوع قازگلنگ میداد🤢 از ی غذای دیگه امتحان کردم دوباره تفش کردم توی دستمال 🥴 از ۵ تا غذای دیگه هم امتحان کردم ولی همشون یکی از یکی بدتر بودن اصلا نمیتونستی چیزی بخوری به هر حال ناچارشدم گرسنه از سالن بیرون برم ولی تازه یادم افتاد که من گروهبندی نشدم !! حالا کجا شب بخوابم ؟
رفتم و از پرفسور مک گنگال پرسیدم: ببخشید پروفسور ، من گروهبندی نشدم پس امشب کجا بخوابم ؟ پروفسور گفت : دنبال من بیا . بعد هم به سمت دفتر دامبلدور به راه افتادیم . به دفتر دامبلدور رسیدیم پروفسور گفت : آبنبات لیمویی بعد هم جغد سنگی بزرگی پدیدار شد و مثل آسانسور ما رو به دفتر دامبلدور برد . مک گنگال : سلام پروفسور آلفا باید شب کجا بخوابه ؟ دامبلدور : اوه ، سلام مینورا و سلام آلفا ، آلفا دوست داری امشب رو توی کلبه ی هاگرید بخوابی ؟ چون تا افسون رو از روی کلاه بر میدارم حرف های رکیکی میزنه . آلفا : اوه ، واقعا ؟ چرا که نه خیلی هم خوشحال میشم 🤩
با خوشحالی چمدون هام رو به همراه قفس الفی به کلبه ی هاگرید بردم و با خوشحالی گفتم : هاگرید! هاگرید با وحشت و خوشحالی گفت : اوه ، اوه خدای من ، آلفا حالت خوبه ؟ کلاه بهت آسیبی که نزد؟ امشب قراره کجا بخوابی ؟ من هم در جوابش با هیجان گفتم : هاگرید من حالم عالیه و بهتر از این نمیشم دامبلدور گفت امشب رو توی کلبه ی تو بخوابم 🤩 _ اوه واقعا ؟ عالیهه پس ی لحظه صبر کن تا برات ی دشک بیارم هاگرید رفت و ی دشک آورد و من من هم با خوشحالی روی دشک بالا و پایین پریدم بعد هم گفتم : آرزو میکنم که هیچوت گروهبندی نشم تا بتونم هر شب رو اینجا بخوابم کی به اون احمق ها که فکر میکنن هاری دارم اهمیّت میده ؟ فقط امیدوارم غذای روی میز معلم ها رو عوض کنن خیلی بد مزس . هاگرید با مهربانی گفت : آلفا درکت میکنم که بقیه آزارت میدن ولی تو هم باید شجاع باشی شجاع باش ، و دوست های جدید پیدا کن تو دیگه توی گذشته نیستی و باید آیندتو فوق العاده بسازی تو این فرصت رو داری که ی بار دیگه در هاگوارتز باشی و درس بخونی من این فرصت رو توی سال سوم از دست دادم و حالا تو داری دوبار تجربش میکنی پس ازش استفاده کن 🙃
از داستان خوشت اومد ؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود💙💙💙💙💙
خیلیی ممنون 💙💙💙
عالی بود❤❤❤❤ چرا کلاه گروهبندیش نمی کنه؟ به علت گرگینه بودنشه؟
توی قسمت ۹ و ۱۰ متوجه میشی 💜💜💜