
قبلا گفتم بازم میگم اگه دیدین غلط املایی دارم بیسواد نیستم انقدر تند تایپ میکنم نمیتونم چیزی که میویسم رو بخونم حوصلمم نمیشه درستشون کنم ببخشید🐤✍🏻
******* سلام این اولین خاطره ای هست که من مینویسم من دوست یهجون هستم و قراره راهش رو ادامه بدم یهجون چند روز پیش در اثر یه بیماری فوت کرد و من امروز این دفتر رو پیدا کردم و قراره از این به بعد اون پرورشگاه رو من بچرخونم و خاطره رو از زبان من بشنوین****چقدر چرخوندن این پرورشگاه سخته نمیتونم درک کنم یهجون چجوری اینجا رو اداره میکرد ولی به خاطر رفاقتمون هم که شده باید ادامه بدم من: جیمین یه لحظه وایسا یعنی اسم موسس پرورشگاه یهجون بوده و اون مرده و دوستش داره راهش رو ادامه میده؟ نامجون: اره درسته میسونگ ولی بنظرم این دفتر بیشتر یک دفتر راهنما هست تا یه دفتر خاطره اونا دارن از گذشته پرورشگاه نسلشون رو اگاه میکنند مثل خانم کیم فکر میکنم خانم کیم نسل دوست یهجون بوده باشه...
جیمین بعد از کمی مکث ادامه داد: ****ظرفیت پرورشگاه پر شده و بچه های 4 تا 28 ساله توی این پرورشگاه هستند و اصلا خوب نیست باید یه جوری ظرفیت رو کم بکنم و تصمیم دارم بچه های 20 سال به بالا رو به کشور های خارجی بفرستم و اینطوری خیلی جا باز میشه...جیمین دفتر رو بست و انگشت شستش رو لای کتاب گذاشت:این وحشتناک هست بچه ها جینهو:یعنی قرار بود منم از مرز رد بشم؟... دایون دستش رو گذاشت روی شونه جینهو: نگران نباش جینهو تو نجات پیدا کردی و بهتره خوشحال باشی.... اییشش چندشا وقتی میگم دوستاتون رو باهم دوست نکنید نگید چرا هووف جیمین: بچه ها فکر کنم این قسمتش مهم باشه گوش بکنید:دو شنبه از فردا دوتا از بچه های بالا 20 سال رو میفرستم اون ور مرز فردا دو دختر که یکی 23 و یکی 21 هست رو میفرستیم و به مرز بانان رشوه میدیم و مطمئنن قبول میکنند چون پول خوبی داخلش هست هر چند یهجون پول زیادی واسش نمونده بود ولی اگه منم پولام رو بزارم روش کامل میشه و هر هفته دوشنبه و پنجشنبه این کار رو انجام میدیم...کوک یهو پرید
وسط:جیمین جیمین وایسا گفت دوشنبه و پنجشنبه جیمین:خب؟ کوک:الان شب هست جیمین:خب کوک عین ادم حرف بزن یونگی یهو پرید وسط:ای بابا چقدر خنگید امشب قراره دوتا از بچه ها رو بفرستند اونور مرز زو باشید بچه ها دست بکار بشید وقت نداریم جیهوپ:یعنی چی امروز چهارشنبه هست دیگه اون گفته پنج شنبه جین:جیهوپ چب چهارشنبه میشه پنج شنبه اوکی؟ جیهوپ:نفهمیدم ولی اوکی...همه بلند شدن و دست پاشون رو گم کرده بودن من:بچه ها وایسید....همه برگشتن نگام کردن تک سرفه ای کردم:ممنون از توجهتون ولی اون گفته دوتا بچه یعنی اون شب با جینهو یه نفر دیگه هم قرار بود از مرز رد بشه....رو کردم به جیمین:جیمین تو اسم دیگه ای رو ندیدی؟...جیمین کمی مکث
کرد:نه ندیدم ولی... همه همزمان گفتیم:ولی چی؟ جیمین:من وقتی به اسم جینهو اشاره کردم تو فقط اون کاغذ رو دیدی و من درواقع منظورم دوتا اسم رو میز بود من:منظورت چیه؟ جیمین:من اونشب یه کاغذ دیگه هم زیر کاغذ جینهو دیدم و هر دوتاش رو خوندم یکیش اسم کیم هانا بود و یکی هم کیم جیهنو ولی من فقط به اسم جینهو اشاره کردم تا بتونی رو یکیش تمرکز بکنی ولی انقدر هل شدی که خودمم اسم کیم هانا رو یادم رفت...با کف دستم زدم تو پیشونیم و با دست دیگه ام دست به کمر شدم:وای جیمین کمی کردم و گفتم:فدای سرت اون زیاد مهم نبود....
رفتم سمت اتاقم مه حس کردم همه متعجب داشتن نگام میکردن جینهو دستم رو گرفت و کشوند سمت خودش:میسونگ صبر کن تو که انقدر سنک دل نبودی میدونی الان چند تا از بچه ها خارج از کشورشون هستند دوستامون تو اصلا لونا رو یادت میاد؟بعد یه مدت غیب شد؟هانا هم مثل منو تو قربانی اون پرورشگاه شد ما باید کمکش کنیم برگرده به کشورش و طعم همون ازادی رو بشچه که تو الان چشیدی من:جینهو خوب بلدی با احساساتم بازی کنی خیلی خب بیاین دوتا نقشه جدا بکشیم...
جینهو خوشحال نگام کرد همه بچه ها امدن نزدیکم من:خب ببینید بچه ها باید به دو دسته تقسیم بشیم اولین دسته باید برن جلویی از مرز رد شدن دوتا از بچه های پرورشگاه رو بگیرن دومین هم یکم کارشون زیاده باید برن خارج از کشور و بچه های بیرون از مرز رو برگردونند...با این حرفم سکوتی که بقیه داشتن شکست و یهویی همهمه شد هیون:میسونگ میدونی چی میگی تا الان هزاران بچه از مرز رد شدن و همشون پراکنده بین کشور های دیگه هستند چحوری میخواین پیداشون بکنید
دایون:درسته میسونگ این کار خیلی سخته جین:ولی شما که نمیخواین اونا رو به حال خودشون تنها بزارین هان؟ جیمین: من اولین داوطلب برای گروه دوم هستم... چشام گرد شد: مطیئنی؟ جیمین: کاملا دایون: منم واسه گروه دوم هستم من: دایون اما تو که نمیدونی چخبره؟ دایون: فکر کنم جینهو یه سری چیزا رو تقریبا بهم تو بیمارستان گفت ولی من فکر میکردم داره واسم داستان میگه چون اسم شخصیت های داستان رو نگفت و گفت هر اسمی میخوام بزارم...
نگاش رو روی جینهو چرخوند و لبخند زد اه اه حالا خوبه دوروزه اشنا شدن واسه هم داستانم هم میگن من: درسته ولی کار سختیه دایون: ماجراجویی دوست دارم من: چرا همه اینجا ماجراجویی دوست دارن به جز من؟ یونگی: من واسه گروه اول میام کوک: من واسه گروه دوم هستم من:صبر کنید بچه ها باید تقسیم بشم نمیشه انقدر الکی گروه بندی بشید خیلی خب اسم هرکی میارم واسه گروه اول سمت چپ وایسید واسه گروه دوم سمت راست جیمین گروه دوم برو سمت راست جینهو و دایون و کوک برن سمت راست پیش جیمین واسه گروه دوم جینهو: من نمیخوام برمممم میسونگ من: برو دیگه تو هم یکم جهان گردی بکن یونگی و جین برن سمت چپ واسه گروه اول خیلی خب کی دیگه میخواد بره گروه اول؟ ته: منم میرم من: خیلی خب اوکی بچه ها ظرفیت گروه اول و دوم پر شد بقیه تا اطلاع ثانوی بیکارن نامجون: فقط منو جیهوپ و هیون موندیم که... دستامو گذاشتم رو پهلو هام: خب خودتون نگفتید ته: میسونگ تو میخوای با چه گروهی باشی؟ من: من با شما میام تو پرورشگاه و جلوی از مرز رد شدن اون دوتا جوون بیچاره رو میگیرم شما که پرورشگاه رو نمیشناسید، میشناسید؟ یونگی: خیلی خب اینا اوکیه ولی کمپانی چی؟ نامجون:اون با من ما کارای مهم تری داریم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هزاران بچه ای که فرستاده شدن خارج رو پیدا بکنند و گروه اول یعنی میسونگ ته و جین و یونگی میرن پرورشگاه و میخوان اون دوتا جوونی که قراره امشب از مرز رد بشن رو فراری بدن حالا ماجرا به کجا کشیده میشه خدا میدونه😹❤
خودمم نمیدونم🐤✍🏻
صلوات بفرستید😹🐤✍🏻3
به کشور های خارجی و هانا یکی از افرادی بوده که اونم تو پروشگاه بزرگ شده و میسونگ از اون بدش میاد و قرار بود اون شب همزمان با جینهو از مرز رد بشن و هانا رد شد ولی جینهو از زیرش در رفت همونطور که میدونید
و جیمین و کلا اعضای گروه دوم قرار هست برن به خارج و چندتا از کشور ها رو بگردن بلکه چندتا از...2
خب بچه ها ممکنه این پارت یکم گیجتون بکنه
پس یکم خلاصه این پارت رو میگم
یهجون اسم کسی بود که پرورشگاه رو ساخت و بع از مدتی فوت کرد و حالا بقیه خاطرات رو از زبون دوستش میشنویم که فعلا اسم مشخصی نداره
پرورشگاه هر هفته دوشنبه و پنجشنبه دوتا از جوون یا نوجون های پروشگاه رو میبره اونوره مرز و میفرسته...1
عالییی 💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍
امروز یا فردا میزارم🐤✍🏻
کی پارت بعدو میزارییی
نمیدونم ولی امتحانا شروع شده 🐤✍🏻😢
به زودی میزارم💜
وای آره پدر آدمم در میاد
هییی روزگار شوکی فردا امتحان فارسی دارم و حتی لای کتابم باز نکردم💔😐
من امروز امتحان ریاضی داشتم از 8 شدم 4/5 که درواقع بلد بودم و دقتم خییلی کم بود ورگنه میشدم7
انقدر زورم میگیرهههههه
چون حواسم نبود تو یه قسمت که سال بعد میخونید عدد معمولی رو از مساوی رد کردم گذاشتم پیش متغیر ها😭
خدایا منو محو کن🐤✍🏻
فردا از دینی کله کتاب و علوم درس اخر پرسش دارم
من چقدر خوشبختم
ولی چون توی ترم اول اصلا درس نخوندم و نمرم پایین امد به خودم قول دادم توی ترم دون خیلی درس بخونم
هوف حداقل یه چیزایی از علوم و دینی خوندم🤲🏻
بنظرم توعم اول یه دور کتابت رو بخون حتما
نزار فردا بشه🐤✍🏻
امیدوارم موفق بشیییی
امروز امتحان فارسی دادم هم خانواده عزت نوشتم عزت الله🚶♀️😐💔
🚶♀️💔
عب نداره غم دنبا مخور😹👋🏻
حالا هم خانواده اش چی میشه؟
خودم توش موندم🐤✍🏻
میشه عزیز ، عزیز کجاش ت دارهههههه
واای غزت چه ربطی به عزیز داره؟ 😐😢
منم تو همینم
وای عاجیییی.
خوبی نپصم.
دلم برات تنگیدع بوووود
سلام عااجیی
اره عالیم
منم دلم واست تنک شده شده بود
توی بلاگم
🐤✍🏻
تو چطورییی؟
خیلیییییییی خوب بووووووود😀🌝💖
شوکیییییی ی کاری کن برم درس بخونم😭
من بدبخت امتحاناتم ۳ خرداد تموم میشه بعدش تیزهوشان دارم😭😭
مرسیی🐤❤
منم امتحاناتم شروع شده
ولی من همش با خودم اینو میگم
اگه الان نخونم بعد امتحان که نمرم میبینم گند زدم میگم ای کاش برمیگشتم به الانم و درس بخونم پس انقدر بخون که اکر هم نمرت بد شد بگی من تلاشم رو کردم و سرزنش خودت نکنی
ولی مطمئن باش اگه خوب درس بخونی دوی پنح دقیقه اول همه جوابارو مینویسی تحویل میدی تو میتونی و فقط تلاش میخواد
کلاس چندمی؟
ببخشید دیگه خوب بلدنیستم امید بدم😅
یه برنامه هست نصب که میکنی میتونی زمان بندی کنی چقدر گوشیت خاموش باشه تا بتونی درس بخونی هر کاری هم کنی گوشیت روشن نمیشه تا وقتی که زمانی که تنظیم کنی تموم بشه😄💜
ولی لطفا حتما نتیجه امتحانات رو بهم بگو خب؟ 😄🌺
هیی روزگار
خوب بود که
اسم برنامه جیه؟
هوم ۳ خرداد تموم میشه بت میگم تو هم بگو باش؟
ممنونمممم🥲🥲
ششم
کلاس شیشمی؟
من هفتم ولی هیچی از کلاس شیشم یادم نمیاد کلا انلاین بود🤧
ولی منم نمرم رو بهت میگم
بخاطر ابرومم که شده مثل خر میخونم😹🤦🏻♀️
کلاس شیشمی؟
من هفتم ولی هیچی از کلاس شیشم یادم نمیاد کلا انلاین بود🤧
ولی منم نمرم رو بهت میگم
بخاطر ابرومم که شده مثل خر میخونم😹🤦🏻♀️
برنامه های زیادی هست واسه قفل گوشی
مثلا بزن تو گوکل(برنامه قفل گوشی واسهدزس خوندن) کلی واست بالا میاره خودم یکی دارم ولی چون انگلیسی هست ازش استفاده نمیکنم
ولی اینو بزنی تو گوگل کلی بالا میاره
فقط یهو روی یکی دو روز تنظیم نکنی بدبخت بشی😹
من فقط به امید اینکه بابام بهم گفت برام گوشی میخره در میخونم🤣🤣
ماشالله
نه بخاطر اینه تو بچه خوبی هستی مگه نه؟ 🤣
بگو اره😹
عالی بود 😍💃
مرسی 🐤✍🏻🤧❤