
هیق بفرمایید💕🪄
بغض کردم صداقت توی لحنش موج میزد بینیم رو به لباسش مالیدم که حس کردم نفس نمیکشه😐سرمو بالا دیدم با قیافه جمع شده به من نگاه میکنه و گفت:مالیدی؟ جودی:چی؟ دریکو:دماغت رو ازش دور شدم و خندیدم و گفتم نه دیوونه ولی با دیدن لباسش که دماغم بهش مالیده بود خندمو خوردم و اب دهنم رو قورت دادم (همه جا باید دماغ جودی باشه😂) اروم گفت:شام بخوریم؟من م...ن گ گ شنمه نمیدونم چرا ولی با دیدن لباس که لکه بینی من روش خود نمایی میکرد لکنت میگرفتم مطمئن بودم سرمو میذاره سر باغچه مثل گوسفند میبره سرشو به علامت مثبت تکون داد و تو سکوت شاممون رو خوردیم استرس فردا داشتم مطمئنم فردا که ببینه میکشتم **۱ هفته بعد دلم واسه دریکو تنگ شده بود ۱ هفته بود ندیده بودمش با باز شدن در جبهه گرفتم که با دیدن مامان جیغ زدم و گفتم:اه مامان در بزن دیگه شاید من لباس تنم نباشه؟! مامان:خب که چی ؟مامانتم محرم تر من بهت کیه هاننن؟ جودی:غلط کردم مامان:بیا ناهار جودی:چی هست مامان:درده!مرضه کوفته جودی:اعععع مامانننننن مامان:زهر مار از صبح تا شب بشور بپز جیکتم در نیاددد یه خستههه نباشی هم به نگیاااا خندهی تک گلویی کردم پس بگو مشکلش چیه خواست بره بیرون که برگشت وگفت:راستی رفته بودم بازار نارسیسا رو دیدم مامان همین پسر مو سفیده
دوباره درو بست و رفت فردا💕 با حرص گفتم خب که چی بشورش اصلا همینه که هس اه دریکو پوفی کشید و اروم گفت دماغتو مالیدی به لباسم خودت میشوری جودی:اعع باشه برگرد من لباس نمیخوام دریکو دستمو گرفت و بدون ذره ای محل کشیدم طرف لباس فروشی وقتی لباس های خوشگل گوگولی رو دیدم ماجرا یادم رفت و رفتم طرف لباسها دونه دونه نگاهشون کردم فروشنده اومد و گفت:چی مد نظرتونه؟! تا خواستم بگم نگاهم به چهرهی اشناش خورد و گفتم:پانسی پارکینسون؟!(درست نوشتم فامیلشو؟😂) کمی نگاهم کرد و گفت:جودی پاتر؟ صورتم رو جمع کردم و گفتم اعع دریکو از اونور مغازه اوند
با دیدن پانسی صورتش کج شد ولی پانسییی گاووو گفت:کجا بودی پسر دلم برات تنگ شده بود و رفت بغلش کرد دریکو هم مونده بود چیکار کنه بغلش کرد سریع از مغازه زدم بیرون اه گاوا واقعا که ببین روزمو زهر کردن نکبتا😒 همونجا پشت در منتظر دریکو موندم که اومد بیرون سریع راه افتادم که پشت سرم اومد و گفت جودی؟ جودی:هوم دریکو:قهری جودی:کم دریکو:پس حل میشه بعد اینکه لباسو خریدیم رفتیم یه نوشیدنی کره ای خریدیم و خوردیم دریکو گفت:عجیبه اگه قبلا بود قهر میکردی و کل ازدواجمون رو بهم میزدی😂 جودی:الان ۲۰ سالمه عاقل شدم فهمیدم فقط برای احترام بود که توام بغلش کردی لبخندی زد و پشت دستمو نوازش کرد(🤮😂)

بچه ها ببخشید که زود تموم شد میخوام روز عروسیشون توی یه پارت جدا باشه😊😍🤍 خیلی ذوق دارم میخوام قشنگ تمام انرژیمو بذارم و گند بزنم😂😔 ولی خیلی زود داره تمام میشه:) دیدین با تموم مانع ها و سختی هاشون بهم میرسن؟!🙂💙(لباسی که خریدن)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تا ۷۰۰بک میدم•_•🧺💕
تا ۷۰۰بک میدم•~•🧤🌸
تا ۷۰۰بک میدم•_•🧺💕
تا ۷۰۰بک میدم•~•🧤🌸
تا ۷۰۰بک میدم•_•🧺💕
تا ۷۰۰بک میدم•~•🧤🌸
تا ۷۰۰بک میدم•_•🧺💕
تا ۷۰۰بک میدم•~•🧤🌸
تا ۷۰۰بک میدم•_•🧺💕
تا ۷۰۰بک میدم•~•🧤🌸
ادمین پین کن^^🌛🌼
دنبالی
دنبال = دنبال
ثواب داره یه کاربر تارزه رو خوشحال کنی🙂♥
به مسابقه هامم سر بزن