ناظر جان من منتشر کن(:💜
توی راه، داشتیم باهم حرف میزدیم که یهو متوجه پسری شدم که داره به سمتمون حرکت میکنه.-هیی سلام تهیونگ، خیلی وقته ندیدمت.و اومد جلو و دستشو روی شونه تهیونگ گذاشت.
با تعجب به تهیونگ نگاه کردم. تهیونگ که دید دارم اینطوری نگاهش میکنم سریع گفت+بچه ها این دوستمه،از دبستان باهم بودیم،اسمش جیمینه. و لبخند کوچکی زد و دستش رو از روی شونه ته برداشت.+اسم منم کاملیا عه، یهو نانسی وسط حرفم پرید و گفت_اسم منم نانسی عه-خوشبختم.+شماره کلاست عدد چنده؟-[ꕤ୨]+چه عالی! تو توی کلاس منو تهیونگ هستی!! حدث میزدم اشنا باشه اخه چند باری تورو توی کلاس دیده بودم. -ببینم تو همونی نیستی که مسئله استاد رو اشتباه حل کرد؟ یهو خندم محو شد+اره همونم، کسی که بقیه فقط بخاطر یه سوال م.. سخره بهش میخندن. اون موقع میخواستم از خجالت توی خودم بکنجم.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عانیونگ •-•🫐✨
من یونا هستم ^^🍀
یح صولوییست تازه کارم •-•🐝
به فنام میگم 𝒔𝒕𝒂𝒓 •-•🧺🌨
اصتار میشی گشمگم•-•🍓✨ !¿
▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄
پین!¿^^🌸⛓
صاریبابتتبلیغ ! ^^🍀✨
بدو بعدی
اوکی😹🌸
عالی 🌷🌷
ممنون💜💜
یهو چییییی؟
نه آخه یهو چیییییییییییی؟؟؟؟؟؟
چرا فیک هرکیو میخونم انقدر مردم آزاره 😿
عالی بود چاگیا...
فایتینگ 💜✌
برای اینکه هیجانی بشه اینطوریش میکنم😂💜
ممنون بیب💜🌸✨
بچه ها اینجایی که نوشته بودم خیال بافی منظورم این بود که فعلا برای ساعت6 برنامه ریزی نکنیم💜😂
برای کسایی که متوجه نشدن(:💫💜
عالییییی
ممنون🫠💖💜💜