15 اسلاید صحیح/غلط توسط: رها انتشار: 4 سال پیش 277 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
رها هستم از تهران
آدرین عصبی شد
آدرین عصبی شد و یک دفعه متوجه ی توهم و ولپینا شد رفت به مرینت گفت و تغیر شکل دادن
لیدی باگ: کت نوار من میرم پیش استاد فو تا کمک بیارم
کت: هوا تو دارم
لیدی باگ رفت پیش استاد فو و گفت: استاد کمک میخوام
استاد: مرینت قبلش ی چیزی هست که باید بهت بگم
مرینت: چیشده
استاد: تو وکت نوار نباید هویت همو بدونید اما حالا که میدونید مجبوری.....
مرینت: معجزه اسامون؟
استاد: شما ها بهترین لیدی باگ و کت نوار های پاریس اید پس مشکلی نیست اما حد اقل به زودی باید تو نگهبان باشی
مرینت: باشه استاد
استاد: مرینت دوپن چنگ یک یار که میتونی بهش اعتماد کنی انتخاب کن عادلانه هم باشه و پس از نبرد معجزه اسا رو به من پس بده
مرینت: باید توهم رو با توهم شکست بدیم و بعد که هواسش نبود زمین گیرش کنیم (یعنی روباه قرمز و زنبور ملکه) و چون ولپینا قدرت خاصی نداره به چیز زیادی نیاز نداریم
مرینت تبدیل به حالت قهرمانیش شد و معجزه آسا هارو داد کلویی و الیا
روباه توهم ساخت و شروره رفت کنارش و کلویی فلجش کرد و اکوما و گرفتیم و خنثی کردیم
تبدیل شدیم به خودمون ومعجزه اسا هارو به استاد تحویل دادیم
ادرین: مرینت تو واقعا منو از ته قلبت دوست داری؟
مرینت: شوخیت گرفته؟ معلومه
«"دوستان یه نکته هست و ممکنه توی ذهن شما باشه که مگه مرینت روی ویلچر نبود، دلیلش اینه مرینت بدن قوی ای داره و سریع تر ۲ سال از ویلچر پایین بیاد و در عرض چند هفته خوب شد "»
۶،۷ ماه بعد:
ادرین: مرینت اینجور نمیشه که دوست دختر و پسر باشیم
مرینت: ادرین چی؟ تو چت شده؟
ادرین: نظرت چیه باهم •ن•ا•م•ز•د• کنیمـ؟
مرینت: موافقم
مرینت به مادرو پدرش گفت جریان رو و قبول کردن
ادرین رفت خونش تا به پدرش بگه که دید مثل اون روز گابریل رفت مخفی گاهش و ادرین رفت دنبالش
ادرین باورش نمیشد اون ارباب شرارت باشه
ادرین: این امکان نداره
هاک ماث: ادرین؟
ادرین: چرا؟ چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا؟
هاک ماث: من ادمارو شرور میگردم تا معجزه آسا های لیدی باگ و کت نوار رو بیارن تا ارزومو بر اورده کنم وامیلی رو زنده کنم لطفا به خاطر مادرت به کسی نگو
ادرین: با این حساب ناتالی هم باید مایورا باشه
هاک ماث: درسته
ادرین: من فقط جریان رو به یک نفر میگم، لیدی باگ
هاک ماث: پسرم لطفا منطقی تصمیم بگیر
ادرین بدون هیچ حرفی از پناه گاه اومد بیرون و رفت خونه ی مرینت
مرینت: سلام ادرین چیزی شده؟
ادرین: تو اتاقت میگم
رفتن تو اتاق و ادرین کل جریانو گفت
مرینت: حالا ادرین میخوای چیکار کنی؟
ادرین هیچی نمیدونم
سابین و تام: دخترم ما میریم ارد بخریم خداحافظ
مرینت: باشه خداحافظ
۳ دقیقه بعد:
سلام نفسم مری جون منم جان ایسجونیگ خوش حالم گل و نامه م به دستت رسید میای پایین ببینمت؟
ادرین:من باید حساب این پسره ی (خودتون چه حرفی تو ذهنتونه؟) رو برسم
مرینت:ادرین لطفا
ادرین گوش نکرد و رفت تا با جان حرف بزنه
داشتن سر هم داد میزدن که مرینت جیغ کشید
ادرین رفت پیش مرینت و دید بیهوش شده و شکمو دستش •خ•و•ن•ی• هست.
مرینت رو گذاشت تو بغلش و گذاشت تو ماشین بادیگاردش و یه پلاستیک اورد و توش برای احتیاط لباس گذاشت و گوشواره هاشو در اورد و رفتن بیمارستان و لباسا رو به پزشک داد و منتظر شد
بعد ۱ و ربع ساعد بعد دکتر گفت: تبریک آقای اگرست، خانم اگراست به زودی عضوی به خانوادتون اضافه شه، الان میتونید برید و خانم اگراست رو ببینید
ادرین رفت تو اتاق
مرینت بعد چند دقیقه چشماشو باز کرد و گفت: اینجا کجاست؟ من بیمارستان چیکار میکنم؟ چرا ارام بخش بهم وصله؟
ادرین:مرینت اروم باش استرس برات بده بزار اینجوری بگم، قراره ی عضو جدید به خانوادمون اضافه شه
مرینت چچی؟ ادرین: اروم باش؟ الان بت ارام بخش دکتر میزنه و بعدش میبرمت خونه
ادرین رفت پیش پزشک
پزشک: شما باید این چند محصول رو خریداری کنید:
سرم
ارام بخش
آمپول
جایی برای گذاشتن سرم
مراحل استفاده: سرم رو به جایی وصل کنید وبا سوزن مخصوص و چسب نواری دکتری مخصوص سوزن رو به لوله ی سرم وصل کنید و به دست مرینت خانم بزنید وروش چسب بزنید تا نَکنه و هروقت استرس گرفتن، به لوله ی سرم، آمپول آرام بخش تزریق کنید تا ارام و گیج شود.
ادرین: باشه، هویت بچه مشخص نیست؟
پزشک: بچه، دختر هستن
ادرین مرینت رو بلند کرد و گذاشت توی ماشین و چون مرینت بچه داره، راه رفتن سخته و براش ویلچر گذاشت و این خبرو به سابین، تام وبقیه داد.
مرینت به هوش اومد دید توی اتاق ادرینه و ادرین اومد
ادرین: سلام به هوش اومدی
مرینت: اره، راستی جنسیت بچه چیه؟
ادرین: بزار ایتجوری بگم که دختره
مرینت: من عاشق اسم اِما ام اسمشو این میزارم
ادرین یه جعبه اورد و گفت: بازش کن
مرینت در جعبه رو باز کرد و دوتا همستر دید
مرینت: وایـ ادریننننننننننننــــــــــــــــــ مرسیــــــــ همستر کوچولو
تلویزیون: گیج نشید براتون خبرداغ داریم نادیا شاماک هستم و امروز روزه پرستار هست و پرستار های پاریس هم به این مناسبت میخوان کل آزمایش های مربوط به دی ان ای (DNA) رو رایگان حساب کنن پس به نفع تونه امروز هرچی کار های مربوط به دی ان ای دارید انجام بدید
مرینت: ادرین من و خانوادم قراره بریم تست دی ان ای، مامانم صبح زود رفتن و الان نوبته منه برم تست بدم باهام میای؟
ادرین باهات میام
توی راه:
مرینت: ادرینن
ادرین: جانم
مرینت: من بستنی و پشمک و پاستیل میخوام
ادرین: مرینت الان نوبت دکترمون میپره ها
مرینت: میخوام😢
ادرین: الان یکی رو بگو بخرم و بقیه اشو بزار برای تو راه برگشت
مرینت: پشمککــــــــــــــ
ادرین پشمک خرید برا مرینت و رغتن بیمارستان
پرستار ادرین رو از اتاق بیرون برد و از مرینت سوال هایی پرسید
پرستار: شما فامیلی تون چیه
مرینت: دوپن چنگ
پرستار: جواب ازمایش متاسفانه با خانم و اقای دوپن چنگ یکی نیست
مرینت: چچی؟ یعنی چی اخه؟
پرستار: سابین و تام مادر پدر اصلی شما نیستن شما مطلع به خانواده ی رادجامر هستید
مرینت:یعنی منو یه بچه ی دیگه جا به جا شدیمـ؟ 😭😭
پرستار: همین توره اما بابد خدمتتون بگم بهتره زیاد به خودتون برای بچه فشار نیارید
پرستار رفت بیرونو ادرین اومد
ادرین: چی شده مری؟
مرینت: من مرینت دوپن چنگ نیستم
ادرین: یعنی چی؟
مرینت: من مرینت رادجامر هستم
ادرین: 😲
مرینت: من من (بغض و گریه)
ادرین: به بچه فظار میاد مرینت اروم باش بیا از بیمارستان بریم بیرون
مرینت: باشه😢
رفتیم بیرون یه عالمه خبر نگار اومدن و پرسیدن:
خانم دوپن چنگ، دوپن چنگ نیست یعنی چی که پرستار گفت؟
خانم مرینت شما اهل خانواده ی رادجامر هستید؟
و یه عالمه سوال دیگه
ادرین: نمیبینید حال مرینت خوب نیست؟ لطفا برید کنار
مرینت خودشو گذاشته بود تو بغل ادرین و راه میرفتن
مرینت: خداکنه تو اخبار نزاشته باشن
بگچه ها من میخوام پارتو تموم کنم زود میرم قسمت بعدی
اما قبلش خواستم بهتون چند تا تست عالی درباره ی همین مرینت و ادرین داخل پارت معرفی کنم
تورا میخواهم
میراکلس
عشق معجزه آسا
معجزه ی عشق
ماجراجویی در پاریس
Merinet♡
اعجوبه ای در پاریس
سرنوشت پاریس
پارمیدا در میراکس
میراکلس ۱
مرینت: ادرین حس بدی داریم
ادرین: میخوای بریم پیش اندره ی بستنی فروش؟
مرینت: باشه اینجور شاید روحیه ام عوض شه
اندره: او دخترم مرینت چی شده اخبار همه راجب فامیلی تو دارن میگن
مرینت: مهم نیست اومدم بستنی بگیرم
اندره: عشق خالص و قوی، طلایی به رنگ مو و ابی به رنگ چشم عاشق و سبز به رنگ چشم های معشوقه، بفرمایید
ممنون
تیکی: مرینت
مرینت:جانم تیکی
تیکی:یزره از بستنیت بهم میدی؟
مرینت: البته، حالا زود بعد قایم شو
تیکی: باشه
پلک رفت تو کیف مرینت پیش تیکی
پلک: چطوری حبه ی قند؟
یکدفعه.......
تموم شد
نظر نشه فراموش
تا وقتی که نظرات بالای ۱۵ نشه قسمت بعدی نمیاد
15 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
عالی ولی اینا که نامزد بودن چطوری بچه دار شدن؟؟
عالی
زود ادامش رو بنویس ❤️
داستان هات محشرن
فقط اسم دختر مرینت خیلی مسخرس
♥️♥️♥️
ممنونم
خیلی عالی بود ، خسته نباشید
ممنون نیلا
عالی بود و ممنون که داستانم رو معرفی کردی❤
ممنون
داستان شما خیلی جذابه
عالی بود یک سری به داستان های من هم بزنید 😍
حتما
عالی بود و ادامه بده
ممنونم
عالی بود