10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ✯Nezuko انتشار: 4 سال پیش 123 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
پارت بیست و یکم ، کپی ممنوع
( آنچه گذشت ) : نادیا شاماک : حدودا یه دوماهی میشه که در سراسر پاریس نشانه هایی از وجود یه هیولایه وحشتناک میده... کاگامی: یهو یه هیولا ی وحشتناک ظاهر شد... کاگامی: کارل خواهش میکنم بلند شو ، کارل چشاتو باز کن😭😭😭😭 .... آدرین : ناتالی جون مردمی که بیرونن در خطره.... گابریل : ناتالی مطمعنی ؟ ما اونو نابود کردیم ، تو اینکار و کردی ؟ ...( خب بریم سراغ داستان )
دختر کفشدوزکی: واای آخه چچطور میتونن بهش اعتماد کنن ، حالا باید چیکار کنیم ؟ .... گربه سیاه : فقط همین یکی رو کم داشتیم ، باید از معجزه گر طاووس استفاده کنیم و اونو نابود کنیم ، ولی اون چرا معجزه گر و پس داده ؟ ... دختر کفشدوزکی : نمیدونم ، ولی هر چه سریع تر باید نابودش کنیم ، از هفته ی دیگه هم که دانشگاه باز میشه 😣😣 ... گربه ی سیاه : خب کارمون خیلی سخت شد ، بهتر تا قبل از شروع دانشگاه نقشه بکشیم .. دختر کفشدوزکی: آره ، باید از همین امشب شروع کنیم ( الان ساعت ۸) .. گربه سیاه : باشه ، من بهتره تا پدرم متوجه نشده برم ... دختر کفشدوزکی : باشه ، خداحافظ ، بعد رفتم سمت خونه و به حالت عادیم برگشتم که یهو
مامانم اوم داخل ... سابین : چرا هر چه قدر صدات کردم جواب ندادی؟ ... مرینت : چ چیزه،هدفون
رو گوشم بود😓 ... سابین : الان کجاست ؟ ... مرینت : رو میزه ،.. سابین : باشه ، بیا پایین شام حاضره ... مرینت : چشم .. تیکی : مرینت ، هدفونت رو میز نیست 😶😶 مرینت : چیی، واای خدا به نظرت فهمید ؟ .. تیکی : صد درصد ... مرینت: حالا چیکار کنم ، چرا پشت سر هم بد بختی میارم ، آخه من چرا اول نگاه نکردم .. تیکی : آروم باش بابا ،، میتونی بگی داشتی با آدرین صحبت میکردی و اصلا حواست نبوده و چون نمیخواستی که مامانت بفهمه این دروغو گفتی ... مرینت : ای شیطون دروغگو هم بودی ، من نمیدونستم ؟ بعد خندیدیمو رفتم پایین شاممو خوردم ولی
مامانم خیلی بهم مشکوک شده بود ، چاره دیگه ای ندارم باید از دروغ تیکی استفاده کنم ، رفتم پیششو کل دروغ تیکی رو بهش گفتم ... سابین : اصلا از اولشم میدونستم هم دیگه رو دوست دارید ، خییییلی بهم میان ، .. مرینت : ببخشید مامان که بهت دروغ گفتم .. سابین :اشکالی نداره ، ولی دیگه نباید دروغ بگی حالا بلند شو من یه عالمه کار دارم .. مرینت : جواب داد .. تیکی : آره ، باشه تیر دوتا نشون زدی ...مرینت : خب این حل شد ، هیولا رو چیکار کنیم ؟ ... تیکی: اینجا نمیشه بیا بریم تو اتاق ... مرینت : باشه ، بعد رفتم تو اتاق که تیکی گفت : ببین نابود کردن هویلا خییلی کار آسونی هستش ، از اونجایی هم که معجزه گر طاووس دست ما هستش ، نمیتونه کنترلش کنه ، ولی از طرفی هم اینکه نمیتونه کنترلش کنه برای
مردم خطرناکه ، برای همین زودتر باید شما وارد عمل شین ، وقتی که اون موجود ظاهر شد ، تو با معجزه گر طاووس تبدیل میش بقیه هم با معجزه گر خودشون ، بعد هیولا رو نابود میکنین ... مرینت : کل نقشه رو تنهایی تو نیم ساعت کشیدی ؟ ... تیکی : منو دست کم نگیر .. مرینت : نگرفتم
پس طبق روز هایی که دیده شده اون هویولا هر نه روز یکبار ظاهر میشه و از اونجایی که آخرین بار سه روز پیش ظاهر شده ، یعنی شش روز دیگه ما باید بهش حمله کنیم ، تیکی : آره باید اینکار و بکنیم ، تو هم باید به همه خبر بدی و میتونی اول نبرد و با تیمت داشته باشی .. مرینت : آره ، اینجوری میتونم بهتر عملکردشونو ببینم ، حالا برای امشب بسه بیا بریم بخوابیم ، شب بخیر تیکی .. شب بخیر
-------------------------------------------------------------------
لایلا : نقشم داره عالی پیش میره ، الان که اون هاکماث بی مصرف کنار کشیده ، میتونم خودم همه چی رو به عهده بگیرم ، از این بهتر نمیشه هااااا هااا ( خنده ی شیطانی 😈😈) فلش بک : ( خب برای اینکه کاملا متوجه شید به چه زمانی داریم میریم باید بگم روزی که همه ی مردم شهر شرور شده بودن) لایلا : بعد از گرفتن معجزه گر روباه نقشه ی دوم این بود که مایورا اول یه هیولا درست کنه و چون اون هیولا خیلی قدرتمند بود اول نباید از خودش استفاده میکردم چون قدرته اصلیشو از دست میداد برای همین از معجزه گر روباه استفاده کردم و مردمو ترسوندم ، هر ترس و وحشتی که توی کل پاریس باشه این هیولا میتونه اونو جذب خودش کنه و رشد کنه ، بعد از اینکه هیولا به اندازه ی کافی بزرگ شد ، اونو یه جا مخفی کردم از دو هفته ی دیگه این هیولا میتونه کار خودشو شروع کنه
تو راه برگشت دختر کفشدوزکی و گربه ی سیاه معجزه گر روباه و ازم گرفتم ، منتظر باشین به روز خودم نابودتون میکنم ، من هیولا رو به اندازه ی کافی قدرتمند کرده بودم برای همین نیاز به معجزه گر روباه نداشتم ، الان تنها کاری که باید بکنم ، اینه که یه همیار برای خودم پیدا کنم ( خب میریم به دو هفته قبل از روزی که میرینت و آدرین متوجه ی هیولا شدن ) فیلیکس : اون قهرمانای احمق دوباره داشتن شرورا رو شکست میدادن ( قهرمانای نیویورک ) که یهو یه هیولا ی وحشتناک ظاهر شد و اونی رو که شبیه عقاب بودو پرت کرد تو یه کوچه ی تاریک ، رفتم سمت کوچه که دیدم یه دختر با یه چوب زد تو سر عقاب و معجزه گرشو براداشت یهو
لایلا : رفتم نیویورک تا بتونم با استفاده از معجزه گر عقاب اونا رو شکست بدم ، معجزه گر طاووسو برای اینکه بهم شک نکن و متوجه ی کاری که میخوام بکنم نشن دادم به مایورا و الان با استفاده از معجزه گر عقاب میتونم نقشمو پیش ببرم یهو دیدم که یه پسر داره نگاه میکنه وقتی دقت کردم دیدم که خیلی شبیه آدرینه رفتم سمتشو گفتم : آدرین ....فیلیکس : اون دختر متوجه من شد و اومد جلو وقتی صدام کرد آدرین ، فهمیدم که آدرین و میشناخته ، رفتم جلو سعی کردم مثل اون رفتار کنم ، کنم ... لایلا : اون خیلی شبیه آدرین بود ولی لحن حرف زدنش خیلی با آدرین جفرق میکرد بهش گفتم : تو آدرنی نیستی ، آدرین ، صداقت تو چشاش بود ولی تو اینجوری نیستی ..
لایلا : رفتم نیویورک تا بتونم با استفاده از معجزه گر عقاب اونا رو شکست بدم ، معجزه گر طاووسو برای اینکه بهم شک نکن و متوجه ی کاری که میخوام بکنم نشن دادم به مایورا و الان با استفاده از معجزه گر عقاب میتونم نقشمو پیش ببرم یهو دیدم که یه پسر داره نگاه میکنه وقتی دقت کردم دیدم که خیلی شبیه آدرینه رفتم سمتشو گفتم : آدرین ....فیلیکس : اون دختر متوجه من شد و اومد جلو وقتی صدام کرد آدرین ، فهمیدم که آدرین و میشناخته ، رفتم جلو سعی کردم مثل اون رفتار کنم ، کنم ... لایلا : اون خیلی شبیه آدرین بود ولی لحن حرف زدنش خیلی با آدرین جفرق میکرد بهش گفتم : تو آدرنی نیستی ، آدرین ، صداقت خوبی تو چشاش بود ولی تو اینجوری نیستی ..
فیلیکس: تو از کجا ، آدرینو میشناسی ..لایلا : اون دشمن منه ، ( دوستان لایلا از اینکه آدرین طرف مرینته و میگره ناراحته ) .. فیلیکس : او پسر عموی منه منم ازش متنفرم ... لایلا : خب من میخوام اونو نابود کنم ، از اونجایی که هدفامون یکیه ، میتونیم با هم همکاری کنیم ... فیلیکس : فکر نمیکنم
که نابود کردن آدرین به این هیولا و معجزه گر نیاز داشته ، باشه اون فقط یه ( هرچی میخوان بگین
) .. لایلا : آره ، ولی من میخوام دختر کفشدوزکی هم نابود کنم به خاطر اینکه اون دروغای منو افشا کرد ... فیلیکس : برای اون قهرمانای احمق انگیزه ای ندارم ، ولی برای نابودیه آدرین باهات هستم .. لایلا : این عالیه ، پس باید به هم کمک کنیم تا انتقاممونو ازش بگیریم 😈😈😈
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
سلام عالی بود واینکه یه متن رو داخل دو تا صحفه ننویس تکراری میشه الان صحفه هشت و نه متن یکی دارن