پارت ¹
دلربا
۱۳۹۶/۹/۱۲
سوار اتوبوس شدم؛به اندازهی یک پیرزن که بچههاش تو جنگ ش*ه*ی*د شدن خستهام؛سرمو به پنجره تکیه دادم و به روستا خیره شدم؛تمام این مدت که هرثانیهاش عذاب بود از جلوی چشمام رد شد؛چشمامو بستم و بغضمو قورت دادم.
من یک گ*ن*اه*ک*ار*م؛من فقط یه اشتباه کردم ولی...
تا تهران راه زیادی نمونده بود؛س*ر*خ*و*ر*د*ه و پ*ر*ی*ش*و*ن دارم برمیگردم؛احساس پ*و*چ*ی دارم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
خیلی عالیییی بود
فالویی بفالو 🐿💕
مرسی عزیزم( ◜‿◝ )♡
باقدرت ادامه بده 💪🏼
خیلی خوب مینویسی،خسته نباشی🙃🦋
مرسی(◍•ᴗ•◍)❤
《400 تاییم کنین بک خواهم داد💂🏻♀️🌸》
《400 تاییم کنین بک خواهم داد💂🏻♀️🌸》
《400 تاییم کنین بک خواهم داد💂🏻♀️🌸》
《400 تاییم کنین بک خواهم داد💂🏻♀️🌸》
《400 تاییم کنین بک خواهم داد💂🏻♀️🌸》
《400 تاییم کنین بک خواهم داد💂🏻♀️🌸》
《400 تاییم کنین بک خواهم داد💂🏻♀️🌸》