شکست عشقی! پارت ۴!

خب خب بچه ها سرم رو خوردین تا قسمت بعدیو بزارم خب الان مینویسم و منتظر بمونین تا بررسی شه😁 ناظر جان لطفا منتشر کن🥺🤍

آدرین به زمین میوفته!!!!!! ( اتفاقی که افتاد این بود که آدرین رفت جلو مرینت و... خودتون میدونین چی شد...) مرینت: آدرینننن!!! گابریل: نههههه!! گابریل آدرین رو بغل میکنه و میگه: آدرین! پاشو! اخه چرا اینکارو کردی؟!!!! آدرین: آییییی پ..پ..د..ر..من..هر..هرگز...نمی...نمیزارم..مرین..مرینت رو...ب...بک..ب-ک-ش-ی! مرینت: آدرین! چ..چراااااا بخاطر من؟؟؟!! آدرین: م...مرینت...دوس..دوست...دارم... و بیهوش میشه! مرینت: نههههههه باید ببریمش بیمارستااان! گابریل آدرین رو برمیداره و به طرف بیمارستان حرکت میکنه مرینت هم پشت سرش میره! گابریل: تو دنبال من نیا! دختره ی....( اگه چیزی میگفتم منتشر نمیشد خو😐) مرینت همچنان دنبالش میره و به بیمارستان میرسن. آدرین رو رو تخت میزارن بعد دکترا میان و ور ور ور..😑

بهش سرم و اینا وصل میکنن و....( همون کارا دیگه من چه بدونم مگه من دکترم؟😐) پرستار: ضربان قلبش میزنه ولی خیلی خیلی تند! مرینت: ای خدااا آدرین به هوش میاد و به مرینت میگه: مر..مرینت...خوش..خوشحالم...ک..که...که نجاتت داد.. مرینت: نه! آدرین؟! نه نه نه...نباید این اتفاق بیوفته! نه همش تقصیر منه! نه نه نه نه! آدرینننننن!!!! *دیییییییییییییییییییییید( منظورم همون صداهس که وقتی کسی میمیره از دستگاهه میاد... پرستار ها و دکترا با عجله وارد اتاق میشن! گابریل: تو...تو پسر منو کشتی! حقته که بمیری!!! مرینت: من...من متاسفم من واقعا.. گابریل: دیگه چه اهمیتی داره وقتی پسر من مرده!!! مرینت گریه کنان از اتاق میره بیرون و روی پله ها بیمارستان میشینه و هق هق گریه میکنه.... گابریل از اتاق میاد بیرون و مرینت رو کشان کشان به پشت بوم میبره.....!! مرینت: خواهش میکنم! ولم کنید! لطفا! گابریل: تو باید بمیری! این حقته باید بمیری!

مرینت رو لبه ی پشت بوم میبره و اماده میشه تا پرتش کنه از پشت بوم پایین! گابریل: این دفعه دیگه واقعا با زندگیت خداحافظی کن! مرینت: نهههههههههه که یکهو! یه کسی دستش رو میگیره و نمیزاره بیوفته! شخص ناشناس: مرینت خوشحالم که به موقع رسیدم!

خب خب بچه ها بازم جای حساس تمومش کردم خب برای پارت بعدی ۶ تا لایک لازمه خب دیگه بای بای👋❤❤