تخیلات من قسمت 1

تصور کن تمام نمراتتو گند زدی و حالا دیگه هیچ مدرسه ای تو شهر نیست که راهت بدن تو باید به یه شهر دیگه بری تا درس بخونی چون تنها مدرسه ای که قبولت میکنه یه مدرسه ی مشهور توی اون شهره . کله ی سحر حرکت کردی و تازه رسیدی به اتاق کوچیکت توی ساختون 513 که بهت دادن وارد اتاق میشی و وسایلتو پرت میکنی روی تخت و اماده میشی که فردا بری مدرسه یه چند ساعتی قبل خواب وقت داری چه می کنی ؟

خب دلت میخواست پیتزا بزنی به بدن ولی اه در بساط نداری لذا کمتر ارزوهای دست نیافتنی میکنی و به نیمروی نصف سوخته قانع میشی یکی در میزنه چه میکنی ؟

ازونجایی که جوون نداری عربده میکشی تا ببینی کیه ولی جوابی نمیگیری . پس پاهای مبارکتو میکنی توی اون دمپایی که برات کوچیکه و میری درو وا میکنی . به به مثل تو فیلما کسی جلو در نیست . واکنشت ؟

بلی خنده ی شیطانی از حرص سر میدی و چون میدونی همیشه تو فیلما چی میشه زیر گاتو نگاه میکنی با چی مواجه میشی ؟ یک عدد جعبه ی بسی بسیار زیبا با بسته بندی کیوت . نظرت ؟

با فکر اینکه تو جعبه بمبه و با باز شدنش منفجر میشی میری هوا درشو باز میکنی ولی متاسفانه توش یک عدد عروسک گوگولی مگولی پگولی پگولی بود { حالا اینکه عروسک گوگولی مگولی پگولی پگولی دوست داری یا نه به خودت بستگی دااره } عروسکه یه پاندا بود

بعد از اینکه اه کشیدن دریچه تموم شد برای اینکه از جنایی شدن داستان جلوگیری کنی تصور میکنی که اشناهای نداشتت برات فرستادنش چون میدونن عین کوالا تنبلی و عین خرس میخوابی

عروسکو عین جای خالی بغل میکنی و میری میخوابی و قبل از خوابت به این فکر میکنی پرا تخت جوری سفته که انگار فرستادنت زندان نه مدرسه و بعدش به این فکر کردی که چرا عروسک جغد برات نفرستادن ... جای خالی را با کلمه ی مناسب پر کنید

تمام را رو که تو اوبوس بودی چرت زدی و انتطار داشتی با یه مدرسه ی در و داغون روبه رو بشی ولی مدرسه عجیب تر از چیزی بود که انتطار داشتی تصیح میکنم عجیب الخلقه تر .... لذا من اینجا پارتو تموم میکنم تاحرص بخوری

جواب درست : عین ببعی :}