همانا خداوند منتشر کنندگان را دوست دارد💜لایک و کامنت💜پارت بعدی رو زودی میزارم💜
بعد از یک کنسرت طولانی تصمیم گرفتن به سفر برن وکمی استراحت کنن، هرکدوم داشتن به این فکر میکردن که کجا رو انتخاب کنن بالاخره بعد از نیم ساعت تفکر کوکی ازجا پرید و بلند داد زد میریم استرالیا
جیمین:چته مثل برق زده ها میپری مثل آدم بگو سکته کردم.
جین:فکرخوبیه از هیچی بهتره.
نامجون:موافقم بقیه اعضا هم موافقتشون رو اعلام کردن حالا فقط مونده بود بلیط پرواز رو بگیرن که اونم انجام شد حالا دیگه چیزی به سفر نمونده بود و قرار بود فردا صبح به استرالیا برن.
جیمین:اوه نامجون چمدونتو به من بده.
نامی:الان دقیقا چرا باید اینکارو بکنم؟
جیمین:چون من ازت میخوام.
نامی:فکرشم نکن.
شوگا:اه بسه دیگه اصن بیا چمدون منو ببر من خوابم میاد بی زحمت لباسای منم بچین.
جیمین:یاااااااااا چیمیگی تو؟،،،نامی بده دیگه من از رنگ چمدونت خوشم میاد.نامی:متاسفم موچی نمیشه. جیمین با لب و لوچه آویزون به چیدن لباسش تو چمدونش مشغول شد....
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
اصن نویسنده خودمیی
جونز باو
عالیهعع
❤️✨
خیلی خوبه ادامه بده خودم حمایتت میکنم آجی !🤗😉😀💛
تنکص لاویو💜
تنکیو 💛
سلامگایزماهارتهستیم•-•🦢🌿
زمانکمیداریملطفاسریعبعمونرایبدید•-•🦋🌧️
مراسمماماهستتواککاربر🖤🔗Voilt
ممنونرایدادیدبگیدفالوتونکنیم:]!
مایلبهپین؟•-•🥚🌸
---------------------------
باکامنتمشکلیداریدحذفشکنید!•-•💕🌿