9 اسلاید صحیح/غلط توسط: f̈Öf̈Ö🐤 انتشار: 3 سال پیش 370 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
از زبون جیمین) داشتیم تمرین میکردیم که پی دی نیم امد هممون دورش جمع شدیم
پی دی نیم♢خب پسرا این روزا خوب دارین تمرین میکنید و برای دو هفته دیگه کنسرت دارین
شوگا با لحن شاکی گفت: کنسرت؟ کجا؟ ♢ داخل سئول همینجا
جین: خب باشه ولی دو هفته دیگه زود نیست؟
♢نه بنظرم خوبه یک شنبه هم هست حالا تصمیم بگیرید چه اهنگی رو بخونید
کوک: بنظرم اهنگ DNA عالیه
نامجون: خوبع راستی چند تا اهنگ اجرا داریم؟
♢ تقریبا 4یا5
بعد از برنامه ریزی و مشورت کمی نشستیم و باز استراحت کردیم
(از زبون میسونگ) مغزم کار نمیکنه هم عصبی هستم هم استرس دارم
☆هیون؟ ✡ بله؟ ☆خانم کیم بهت گفت تا کی باید دنبال من راه بیوفتی؟
✡نمیدونم چیزی نگفت ولی قبل اینکه بیام یه چیزی بهم داد
☆چی؟
✡نمیدونم یه چیزی مثل یه قرص
☆میشه نشونم بدی؟
بعد از جیبش یه چیز مشکی رنگ که اندازه یه قرص بود دراورد
☆خودش چیزی در مورد این بهت نگفت؟
✡نه اون که چیزی نگفت فقط گفت اگه گمش کنم یا از خودم دور کنم بد واسم تموم میشه
گیج شده بودم یعنی این چی میتونه باشه؟
☆سریع بلند شو باید بریم یه جایی
✡کجا؟
☆پاشو میفهمی
سریع از خونه خارج شدیم و تصمیم گرفتم برم یه مغازه ای که اینجور چیزا میفروشه چون چند بار دیده بودم یه مغازه هایی که همین مستطیل های کوچیک که بهش میگن گوشی میفروشن و بنظرم این هم به اونا ربط داره به اولین مغازه که رسیدیم سریع وارد شدیم
☆اون چیزه رو بده
سریع از جیبش در اورد داد بهم
~میتونم کمکی بهتون بکنم؟
☆بله میخواستم ببینم شما میدونید این چیه؟
اون چیز رو دادم به مرده و مرده کمی بهش نگاه کرد
~این چیزا تخصص کافی نتی ها هست ولی تا جایی که میدونم فکر کنم یه نوع رد یاب باشه
یه لحظه احساس کردم یخ زدم
رد یاب؟ تاحالا اسمشو نشنیدم ولی تا جایی که معلومه تکنولوژی انقدر پیشرفت کرده که این دستگاه میتونه جای دقیق منو هیون رو بگه یعنی الان خانم کیم میدونه من کجام البته قبلش هم میدونست که من اینجا هستمو بخاطر همین هیون دقیق فرستاد دنبال من
ردیاب رو از مرده گرفتم و تشکری کردم بعد از مغازه امدیم بیرون و جلو در مغازه وایسادیم
✡خب حالا ردیاب چی هست؟
☆هیون از اسمشم معلومه این الان داره جای دقیق منو تو رو نشون میده
✡چی؟ چجوری این غیر ممکنه
☆هووف تو اصلا درک درستی از علم و پیشرفتش نداری
(باید برم کمپانی و اینو به جیمین نشون بدم و همینطور هیون رو نشونش بدم) سریع رفتم سمت خیابون سعی کردم یه ماشین بگیرم
یه ماشین نگه داشت
_جایی میرین؟
☆ببخشید من و دوستم میخـوایم برین کمپانی بیگ هیگ ولی پولی نداریم میتونید مارو برسونید؟ مرده نگاهی به منو هیون کرد حتما میگه لباسای این کجا لباسای اون کجا
☆اقا ما رو میبرید؟
_بله لطفا سوار بشید
منو هیون سوار شدیم هیون هنوز تو کف ماشین مونده بود
قیافش دیدنی بود لبخندی زدم
_میخواین تست بدید؟
☆ببخشید؟
_میخـواید کاراموز بشید؟
☆او نه من با یکی از دوست هام کار دارم که اون اونجا هست
_عه خب اسم دوستتون چیه؟ شاید من شناختمش
(اخه توی شلغم واسه چی باید همه کارمند های اونجا رو بشناسی؟)
☆امم اسمش جانگ هیونجین هست
(یه چیزی پروندم)
_عه خب متاسفانه نمیشناسم
(خب خدارو شکر نمیشناسی اگر میشناختی با همین دستم که زیادم سنگین نیست همچین میزدم تو دهنت که با فرمون یکی بشی اووو میسونگ اروم تر چرا انقدر عصبی هستی
نمیدونمممم استراب دارم یعنی چی میشه؟ چی چی میشه به زندگیت ادامه میدی اخه نمیشه که اگه خانم کیم منو برگردونه پرورشگاه چی؟
هیچی انوقت بدبخت میشی و دوباره به زندگیت ادامه میدی عههه انقدر زر نزن دیگه من نمیخوام برم اونجا) بفرمایید رسیدید بعد کلی تشکر پیاده شدیم هیون که بیشتر رفت تو کف ساختمون کمپانی دستشو گرفتم و کشوندمش داخل ✡کجا داری میری جانگ هیونجین کی هست؟ ☆هیچی تو بیا من الکی یه اسمی گفتم دکمه اسانسور رو زدم و سریع سوارش شدیم هیون کلا به جای اینکه بره تو کف اسانسور خودش کف کرد اصلا یه وعضی صداش در نمیومد در اسانسور باز شد و رفتم سمت اتاق قبلی که کوک منو برده بود در زدم ولی کسی جواب نمیداد صداشون واضحه میومد از اینجا اروم در رو باز کردم دیدم خیلی سخت در حال تمرین هستند تصمیم گرفتم فعلا مزاحمشون نشیم نشستم رو صندلی کنار در و هیون هم نشست کنارم ✡از کارات سر در نمیارم امید وارم عاقلانه باشه
☆نگران نباش من تا پدر اون پرورشگاه رو در نیارم از کار کردن مغزم دست بر نمیدارم
یهو در باز شد و من جین رو دیدم
جین: عه سلام اینجا چکار میکنید؟
☆سلام خوبی خب راستش یه کمک میخواستم
جین: کمک؟ من میتونم کمکتون کنم؟
☆اره خب راستش ولی جیمین هم میتونه کمک کنه؟
جین چشاشو ریز کرد بعد بهم خیره شد اب دهنمو قورت دادم این چرا اینجوری میکنه؟
بعد سرشو کرد تو اتاق و با صدای نسبتا بلندی داد زد: جیمیییین بیا اینجا
جیمین امد: بله؟ اتفاقی افتاده؟ بعد چشمشو چرخوند روی من: عه سلام خوبی اینجا چکار میکنی؟
☆خب راستش یه کمک میخواستم ¥کمک؟خب بگو چیزی شده؟
بعد با عجله اون رد یاب رو در اوردم و نشونش دادم:ببین جیمین این رد یاب داخل جیب (به هیون اشاره کردم) این اقا بوده و بعد خانم کیم اینو فرستاده دنبال من تو میتونی یه کاری کنی؟ ¥جیمین که هنگ کرده بود پرسید: ایشون کی هستند؟
☆خب این اسمش هیون هست این هم تو پرورشگاه با من بود ¥عه خب حالا من باید چکار کنم؟
☆خب ببین شاید احمقانه باشه ولی میخوام از گذشته اون پرورشگاه سر در بیارم دلیل این کاراشون چرا یه بچه ای که مثل من یتیم هست رو فرستادن دنبال منی که فرار کردم اصلا چرا فرار کردن از اونجا انقدر اسون بود؟
جیمین دستاشو برد تو موهاش و برد: نمیدونم میسونگ نمیدونم مغزم نمیکشه خیلی پیچیده هست. هیون که انگار میخواست بحث رو عوض کنه گفت: خب بچه ها حالا بیخیال اینا چه اهمیتی داره؟ با تعجب سریع برگشتم سمتش: ببینم تو نمیخوای اینارو بدونی؟
✡نه اخه چرا باید بدونم؟ بنظرم میسونگ تو هم برگرد پرورشگاه اخه اینجا داری چکار میکنی؟ اخرش که چی بشه؟ چشامو ریز کردم خیلی مشکوک میزد نمیتونم بهش اعتماد بکنم
☆ام جیمین بهتره یه زمان دیگه با هم صحبت کنیم
¥اهوم باشه حتما منم تو فهمیدن این موضوع کمکت میکنم
جین: اگه اجازه بدین منم کنجکاو شدم منم میخوام شرکت کنم. ☆توچی؟ جین: همین ماجراجوییتون دیگه ¥جین این یه بازی نیست خیلی مسئله ی مهمی هست. جین: خب میدونم ولی منم میخوام کمکتون کنم. ☆باشه خیلی ممنون حالا سریع برین سر تمرینتون مرسی وقت گذاشتین ¥خواهش میکنم بعد میسونگ حتما عصر سعی میکنم یه شغل مناسب پیدا بکنم لبخندی رو لبم امد: باشه مرسیییی بعد دستمو به شکل قلب کردم و گذاشتم رو سینم جیمین خندید و بعد خدا حافظی کردیم رفتیم. نباید هرچیزی رو به هیون بگم نمیتونم بهش اعتماد بکنم حتما خانم کیم توش یه چیزی دیده که فرستادتش دنبال من جاسوسیم رو بکنه
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
47 لایک
عالی
عالی بودددددددد 😍
واقعا؟ مرسیییی🥺😃 💃🏻🌺🍬
عالی بود 😍🌹
مرسی😃🌺✨💜
عالی 😍
تنکس🥺🌺
عرررر بعدیییی میخواممم🖖🏻💜
شهر و چراغون کنیددد صتارع بارون کنیدددد.
گیلیلیلیلیلییییی.
این پارتم رصیدددد.
عالی بودش اونی.
حالا پارت بعدیییی
باشش مرسیییی🌺😂
باشش مرسیییی🌺😂
عانیونگ^^🫶🦩
ما نیچر هستیمـ به معنی طبیعت•-•🦩🌸
گروه ما از ۷ عضو فوق العاده و کیوت تشکیل شده :
『مینا ⊹ ایصول ⊹ چو ⊹ هانول ⊹ هیونبین ⊹ لیا ⊹ میصو』
ما به فنامون میگیم فلاور ، فلاور میشی کیوتم ؟¿🥹🦩🌸
꒷︶꒷꒥꒷‧˚꒷︶꒷꒥꒷‧🪷˚꒷︶꒷꒥꒷‧˚꒷︶꒷꒥꒷‧˚
ادمین اگه از تبلیغ خوشت نمیاد ، حذفش کن•-•🥢
عالییی
چرا دیر به دیر میزاری
مرسی ✨
اخه جایی که ما هستیم اینترنت خیلی ضعیف هست منم تا بخوام عکس تست بزارم و اسلاید به اسلاید هارو بزارم جیگرم خون میشه🤧بخاطر همین بیخیال میشم😂 تا یه مدت نمیزارم
مرسی ✨
اخه جایی که ما هستیم اینترنت خیلی ضعیف هست منم تا بخوام عکس تست بزارم و اسلاید به اسلاید هارو بزارم جیگرم خون میشه🤧بخاطر همین بیخیال میشم😂 تا یه مدت نمیزارم
اها... چه بد نت ضعیفه... خیلی بده من که زنده نمیمونم😂
اره کلا زندگی پوچ میشه😂
ولی من اول داستان فکر میکردم هیون پسره...چرا دقت نکرده بودممممم.
خب هیون پسره😐
چیز نه منظورم این بود فکر میکردم دختره.ای خدا این روزا اصلن حواسم نیست.همه چیو اشتباه میکنم😑😂
عب نداره خودتو سرزنش نکن🤧😂
باشه😂👌
عانیونگهاسیو!^^
منلوراهستم،یهسولوییست-!🌿
تازهدبیوکردموبهحمایتنیازدارم:)🍶💕
نیمفنهامفلایهست،فلایمیشیلاولی-؟🤍
- - - - - - - - - 🌸 - - - - - - - - -
بابتکامنتمتاسفم،اگهمشکلیداریبپاکشعانجلم^^🍓