8 اسلاید صحیح/غلط توسط: f̈Öf̈Ö🐤 انتشار: 3 سال پیش 425 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم پارت جدید ಥ‿ಥ
وارد ویلا شدم عجب حیاط بزرگی داشت اندازه نصف حیاط پرورشگاه بود عهه اصلا نمیخوام دیگه به پروشگاه فکر کنم ولی جیمین چجوری همچین پولی داده واسه این؟ یهو در ویلا باز شد و یه مرد تقریبا میانسال داد زد دخترم چرا وسط حیاط وایسادی بیا داخل از شک در امدم و وارد ساختمون شدم عجب خونه فانتیزی هست اینجا خیلی قشنگه همه وسایل هم خودش داره که _دخترم اتاق تو طبقه بالا هست بیا تا نشونت بدم لبخند زدمو بدون هیچ حرفی پشت سرش راه افتادم از پله ها رفتیم بالا یه راه رو باریک بود که سمت راستش نرده وصل بود و میشد حال رو دید و سمت چپ سه تا اتاق بود
جلو اتاق وسطی وایسادیم و پیر مرده با کلید درش رو باز کرد وارد اتاق شدیم یه اتاق تقریبا مربع شکل بود که تقریبا بهش میخورد ۱۳ متر باشه رو به رو در یه تخت صورتی و سفید بود و کنارش یه میز عسلی وارد اتاق شدیم تا بیشتر نقد و بررسی کنم سمت راستم یه میز کامپیوتر بود و کنار در اتاق هم یه کمد دیواری اتاقه تم صورتی و سفید داشت کلا خیلی قشنگ و دخترونه بود ولی یه نکته جیمین گفت این پیر مرده دوستشه انوقت چیزه یکم اختلاف سنی زیاد نیست؟ _خوشت میاد دخترم همه چی خوبه؟ سریع برگشتم سمتش ☆اره عالیه مرسی فقط یه چیزی اینجا من تنها زندگی میکنم؟ _اره ولی اگه سختت هست میتونم یه خدمتکار بگیرم کمی فکر کردم
اینجایی که تنها دق میکنم ولی اگه درخواست یه خدمتکار بدم زشت نیست؟ اصلا همین امروز یه شغل پیدا میکنم به هر قیمتی ☆ممنون میشم فقط یه چیز دیگه میشه شماره اقای جیمین رو بدین؟_او اره حتما بزارید رو یه کاغذ بنویسم از اتاق خارج شد و منم عین چی دنبالش راه افتادم رفتیم طبقه پایین و رفت سمت میز تلفن یه دفتر باز کرد و یه خودکار از جیبش برداشت بعد شروع کرد به نوشتن شماره جیمین رو صفحه اول وقتی نوشت رو به من کرد گفت: خب اگه کاری ندارین من میرم خوراکی هم تو یخچال هست میتونید بخورید اگه کاری داشتین میتونید به شماره من زنگ بزنید و بگید بعد شماره خودش هم تو دفتر نوشت تشکری کردم و بعد از خداحافظی رفت بیرون هووفف حالا باید به جیمین زنگ بزنم و بهش بگم کار میخوام سریع تلفن رو برداشتمو به شماره ای که تو دفتر بود زنگ زدم جواب نداد فعلا بیخیال خیلی گشنمه رفتم سمت اشپز خونه این خونه خیلی بزرگه اصلا قابل درک نیست در یخچال رو باز کردم و ولی چیزی از تو یخچال برنداشتم اخه هیچی دلم نمیکشه
رفتم سمت کابینتا و یه بسته نودل برداشتم اخ جووننن خیلی نودل دوست دارم اگه بهم بگن به مدت یک سال واسه صبحونه، نهار و شام باید نودل بخوری قبول میکنم ولی نه تا اخر عمرم چون فکر نکنم دووم بیارم قابلمه رو برداشتم و شروع کردم به درست کردن نودل بعد چند دقیقه اماده شد و شروع کردم به خوردن خیلی خوشمزه شده بود ولی خب چرا دروغ ابش رو زیاد کرده بودم و ربش هم زیاد کردم یعنی کلا کوفت شد بهم اصلا هم خوب نبود افتضاح بود اصلا قابل خوردن نبود همشو تف کردم تو ظرف حالم بهم خورد حتی نودل درست کردن هم یادم رفته اه با نفرت تمام به ظرف نودلم خیره شده بودم که تلفن زنگ خورد یعنی کی میتونه باشه اها فهمیدم حتما الیزابت ملکه انگلستان زنگ زده خب بجز جیمین کی زنگ میزنه دختر سریع رفتم تلفن رو برداشتم ☆الو؟ ¥سلام خوبی؟ ☆اره مرسی ممنون بابت خونه عالیه ¥اوم خوشحالم خوشت امده اتفاقی افتاده؟ ☆نه بابا اتفاقی نیوفتاده فقط میخواستم بگم میشه یه کار واسم پیدا کنی؟ ¥کار؟ اها اره خب ولی من که نمیدونم تو چی استعداد داری خودت بهتر میدونی اصلا میدونی؟ ☆امم فکر نکنم نمیدونم ¥خیلی خب بزار وقتی کارم تموم شد حتما بهش فکر میکنم تو خونه چیزی کم کثر نیست؟ ☆نه همه چی عالیه مرسی ¥خب خوبه اگه کاری داشتی حتما زنک بزن خب؟ ☆باشه بازم مرسی بابت کمک هات واقعا ¥این حرفا چیه خواهش میکنم ببخشید الان باید برم نامجون هیونگ گیر میده خدافظ ☆باشه بای ¥بای بعد با صدای بوق تلفن گذاشتمش
نمیخوام تو خونه بمونم بهتره برم بیرون ولی لباسمم که عوض نکردم خوبه راستی لباس خونگی که هیچی ندارم ای خدا لباس هری پاتریم چی راستی اصلا پول هتل چی اونو که حساب نکردیم ای خدااا اصلا بیخیال فعلا برم بیرون کلید رو که اون پیر مرده گذاشته بود رو میز تلفن رو برداشتم و رفتم بیرون در خونه رو بستم و داشتم از کنار یه کوچه رد میشم که یه صدای تلق تولوقی شنیدم برگشتم و نگاه کردم هیچی نبود از اون کوچه کوچولو هایی بود که چندتا سطل اشغال اونجا بود و فقط یه مربعه تقریبا ۴ متری هست حتما گربه بود بیخیال شدم و به راهم ادامه دادم که احساس کردم یکی پشت سرم هست کمی مکث کردم نباید لو میدادم که فهمیدم یکم نرمال راه میرم و یهو جایی وایمیسم که جایی واسه قایم شدنش نباشه شروع کردم به راه رفتن تقریبا دوقیقه هست که دارم پیاده روی میکنم و هنوز اون صدا رو میشنوم یهو برگشتم و پشت سرم رو دیدم که یه پسر رو دیدم که سر جاش خشکش زد و سریع برگشت و تظاهر کرد پشت سر من نمیومد یه لحظه قیافش اشنا امد چشامو ریز کردم و من اینبار پشت سرش راه میرفتم اون داشت دقیقا مسیری رو میرفت که تا الان امده بودیم دستمو گذاشتم رو شونه اش و بر گردوندمش که یهو
با قیافه هیون مواجه شدم خدای من این اینجا چکار میکنه هیون که انگار جن دیده بود میلرزید و دستشو برد بالا و شروع کرد به چرت پرت گفتن✡عهه سلام میسونگ از این طرفا کم پیدا کجا بودی دلم برات تنگ شده بود لبمو کج کردم دستم به سینه نگاش کردم ☆چی میگی هیون ما که همش تو بهزیستی بودیم اینجا چکار میکنی؟ ✡عه راست میگی ما همش همو تو بهزیستی میدیدم هه هه چه جالب ☆هیون میگی اینجا چکار میکنی یا چی؟ ✡خیلی خب اروم باش پوکر نگاش کردم چقدر این پسره همیشه رو مخ بود ✡ببین لطفا اروم باش خانم کیم منو فرستاده چشامو گرد کردم و با صدای تقریبا بلندی گفتم: خانم کیم اخه اون چرا باید تورو بفرسته دنبال من؟ اون از کجا میدونه من کجام؟ ✡اینشو نمیدونم ولی من اولین باره پامو از بهزیستی گذاشتم بیرون و اون یه ادرس بهم داد که من اصلا بلد نیستم بعد از اونجا خارج شدم و توراه یه ماشین دیدم و سوارش شدم و اون منو به همون ادرسی که خانم کیم داده بود اورد و منو کلو یه هتل پیاده کرد و من اولش نمیدونستم هتل چیه و از یه نفر پرسیدم اصلا بیخال و من از دیروز هر جا رفتی دنبالت امدم
وای خدای من باورم نمیشه اخه چرا من؟ چرا الان؟ چرا اینجا؟) ☆ببین نمیدونم دلیل این کارای خانم کیم چیه ولی تو مشکوک نیستی؟ ✡مشکوک واسه ی چی؟ ☆هووفف یکم از اون چیزی که تو سرت هست کار بکش بنظرت چرا خانم کیم مارو یه بارم بیرون از اون خراب شده نیاورده یا چرا نمیزاشته ما با چشای خودمون تغییرات تکنولوژی رو ببینیم هان؟ مثلا تو اصلا میدونی تلوزیون چیه هست؟ ✡تلوزیون؟نه یه جور خوراکیه؟ ☆نه یه جور جعبه جادویی هست که با علم میتونیم توش تصویر یا بهتره بگم فیلم های ادم هارو ببینیم هوف حالا دنبالم بیا ☆داری میری کجا؟ ☆سر قبر من بیا دیگه ✡باشه چه عصبی خیلی عصبانی بودم و گیج اخه اونجا کجاست چرا همچین اتفاقاتی داره میافته من تا ته و تو این قضیه رو در نیارم ول کن ماجرا نیستم اصلا اسم خودمو میزارم جومونگ
(از زبان جیمین) وقت استراحتمون که شد من سریع رفتم سمت بطری اب معدنی ها خیلی خستم بود بطریم رو برداشتم و نصفش رو سر کشیدم همونجا نشستم و رفتم تو فکر زندگی میسونگ یکم پیچیده هست و انگار یه داستان میمونه اون بهزیستی هم که عجیب تر از زنگی میسونگ یه جای مرموز که اون خانمه فکر کنم خانم سو بود اون در مورد اونجا چیزای مرموزی میگفت زیر اون بهزیستی چی هست یعنی اونجا کجاست کجا میتونه باشه جایی بزرگ که هیچ کس ازش خبر نداره یا بهتر بگم هیچ انسانی که زندگی معمولی دارن اونا بچه ها رو اونجا نگه داری میکنند بزرگشون میکنند ولی یه نکته اون بچه هایی که بزرگ شدن کجان؟ یهو یکی دستش رو گذاشت رو شونه ام و برگشتم دیدم جونگکوکه لبخندی زدم ✧چیه چرا تو فکری؟ ¥چیز خاصی نیست ✧در مورد میسونگه؟ با تعجب ساختکی نگاش کردم ¥میسونگ چرا باید به اون فکر کنم کوک خندید و نشست کنارم ✧نگران نباش به کسی چیزی نمیگم ¥خیلی خب لوس نشو ولی کوک تو کنجکاو نیستی در مورد زندگیش بدونی حس میکنم چیز جالبی باشه ✧نمیدونم ولی بنظرم بیشتر تو نگرانی تا اینکه دنبال چیزای جالب برگشتم نگاهش کردم ¥من چرا باید نگرانش باشم؟ ✧خیلی خب بسه دیگه از من الکی سوالایی که خودت جوابشو میدونی نپرس ولی خب چرا منم کنجکاوم بدونم ماجرا چیه از وقتی اون خانمه رو دیدم با حرفاش خیلی کنجکاو شدم حس میکنم دنبال کردن همچین چیزی مثل یه ماجراجویی میمونه
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
50 لایک
عالییی
عالی بود 😍😍😍
پارت بعدی 😃
مرسی 🌺
چشم✨ 🤧
عالی بودددددددد 😍
ترو جدت پارت بعدیح.
همینجوریح حالم بدع بعد حرص اینکع پارت بعدیو نمزاریح بیشتر عصبیم میکنه.
پارت بعدی منو بدع برممممم
چشم تمام سعی ام رو میکنم امروز بزارم تا دیگه ببینم تستچی کی منتشر میکنه
عالی بود پارت بعدی رو بزار 😂🌺
از این به بعد روزی باید دو پارت بزاری 😂😐✊
نمیشههه خیلی سخت میشه دارم رو موضوعش کار میکنم 🤧😅
عالی بود
جان جدت پارت بعد🥲
باش بخ.. دا این هفته رو رو صد درصد میزارم این که کی منتشر بشه به تستچی بستگی داره
مرسی 🤧❤❤❤
میتونی روزی یکی دوتا بزاری؟؟؟؟؟(میدونم دوتا زیاده حداقل یکی)
روزی؟ خیلی سخته😅
هرجور میتونی انجام بده
چشم🤧❤
پارت بعدیییی پلیییییز
چشممممم 🤧
عالی بید خب،،
700 تاییم کنید ب-ک میدم^^🐠✨
700 تاییم کنید ب-ک میدم^^🐠✨
700 تاییم کنید ب-ک میدم^^🐠✨
700 تاییم کنید ب-ک میدم^^🐠✨
ادمین پین کن زیرا تستت لایک شد^^🥡🫐
بک بده🧤🍍
خوشحالم که داری ادامه اش میدی
عه سلام خوبی مرسی
میگم اون یکی اکانتت کو؟ 😅❤ بیخشید میپرسم ولی کنجکاو شدم😅❤
پرید
اخ حدس زدم 🤧🤦🏻♀️