سوییت های من گلی ها حالم خوب نیست عشقای من افسردگیم شدیدتر شده و لی این داستان و بقیه رو که قول دادم مینویسم ولی اگه دیدید نیستم ایتقدر حالم بد بوده که حال ندارم با گوشی کار کنم یا اینترنت ندارم
ادرین : سومین ساله که ترکش کردم دلم برای هر دو شون تنگ شده (فلش بک به 3 سال پیشزاستی ادرین و مرینت 14 سالگی ازدواج کردن و در 15 سالگی بچه اوردند و باید بگم که اونجا که دعوا میگیرن 15 ساله ان و دخترشونم جا ها رو نگه میداره و وایمیسته )
مرینت : (با عصبانیتو بغض) حالم ازت بهن میخوره تو با املیا همکلاسیت رابطه رفتی نامرد
ادرین : (با داد و بغض) من هیچ وقت باهاش رابطه نداشتم چطور میتوتی همچین تهمتی بهم بزنی هااااااننن جواب بده 😭😭😭😠
مرینت : اقای اگراست گمشو و دیگه بر نگرد ازت دیگه خوشم نمیاد 😢😢😢
ادرینا : 😭😭😭😭😭😭😭😔😔😔😔
مرینت : همینو میخواستی 😡😡😡
ادرین : ببخشید که مزاحم اوقات شریف شما شدم خانوم دوپن چنگ من میرم و دیگه هیچ وقت منو نخواهی دید😡😡😡😭😭😭😐
مرینت : باشه😐😐
ادرینا : (چون تازه یاد گرفته کمی حرف بزنه ) ما.....ما دلسنمه 😔😔😓😓
مرینت : بیا بریم
ادرینا : با...........با چ...تا نم...ی تاد
مرینا : اون مرد رو فراموش کن ادرینا
ادرینا: اتا اوت بابامه (من غلط املایی در جمله های ادریتا دارم چون داره کلمات رو اشتباه میگه😹)
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
ادامهدهنده شاید پا ت ول زیاد خونده نشه ولی در ادامه عالی میشه
مرسی