
سلام کیوتای من ... این قسمت رو اختصاص دادم به دو تا قسمت ... پس امیدوارم خوشتون بیاد ...
قسمت ۱۰ .. حالا یک ماه بعد ... دوباره برگشتم .. همون هتل .... همون محله باید همه چی رو درست کنم اون ادما اون هتل .... ×هی سه یون خوبی؟ -اوم خوبم یونا .... نگران نباش ×مطمئنی که میخوای انجامش بدیم ؟ -معلومه نابودشون میکنیم... نباید بزارم ادمای بیشتری رو درگیر کنن ... نمیزارم این اتفاق بیوفته .. یک ماه قبل ... بعد از نوشتن نامه و رفتن از اون محل و ناپدید شدن نمیدونستم چطوری میتونم همه چی رو درست کنم . چطوری برگردم .؟!چطوری مون جو رو نجات بدم ؟! همین طور که سرگردان بودم با دوتا دوست جدید اشنا شدم . اونا آدم های عجیبی بودن هیچ وقت نفهمیدم دقیقا شغلشون چیه یا چرا مثل من فرار کردن ولی خب هرچی نباشه بهتر از تنها بودنه . درسته تنها کسایی بودن که میتونستم باهاشون حرف بزنم پس همه جریان این چند ماه رو تعریف کردم ... بعد از گفتن جریان هتل و ادماش متوجه شدم اونا قبلا یه همچنین اتفاقی رو تجربه کردن و میخواستن کمکم کنن ... هر طوری شده ..!
زمان حال باید میرفتیم و اون ادم ها رو نابود میکردیم ما چندین هفته تمرین کردیم اون ادم ها رو زیر نظر داشتیم تا بتونیم برای یه همچنین روزی ادم بشیم .. درسته من هیچ وقت انتقام نمیخواستم هنوزم نمیخوام فقط دبال اینم که مجازات بشن حالا وقتش بود ... که انجامش بدیم میدونستیم که ادم های اون هتل همه توی ساختمون هستن پس وارد شدیم .. من و یونا و سوک یون رفتیم داخل زیادی ساکت بود و عجیب بود انگار همه چی میگفت فرار کنید یا یه تله است ... رفتیم سمت اتاق مون جو که ببینمش .. من هنوزم بهش حسی نداشتم فقط دلم نمیخواست اونجا باشه برای همین دنبالش اومدم ... میدونم اونم باید مجازات بشه ولی شاید یه راهی باشه که بتونیم کمکش کنیم ...
قسمت ۱۱ .. غیرممکن رفتیم توی راه رو خیلی همه چی مشکوک بود ... ساکت و اروم .. مثل این بود که توی تاریکی توی یه خونه خالی داری حرکت میکنی ... بالاخره رسیدیم و به ارومی در زدم و صداش کردم .. ولی کسی نبود که درو باز کنه یا جواب بده ... فکر کردم ممکنه اتفاقی افتاده باشه هوا طوفانی بود و رعد و برق میزد به سمت طبقه بالا حرکت کردیم که صدایی اومد و گفت ت..و .... بر...گشتی... میدونی خیلی منتظرت بودیم ... میخواستیم بازی کنیم ..... چرا فرار کردی .... ×سه یون این صدای کی هست ؟ -نمیدونم ... صداش اشنا نیست ..
همچنان به سمت طبقه بالا میرفتیم و صدا بیشتر و بیشار میشد ... یعنی اون ادم کی بود ؟ چی میخواست ؟ چرا این بازی ها رو در میاورد ؟ وقتی در طبقه اخر رو باز کردیم منو یونا و سوک یون شوکه شده بودیم ..... مون جو ... واحد ۲۳ ... و چند نفر دیگه از واحد های دیگه اونجا بودن ... و یه مرد وه تابحال ندیده بودم پشتش به ما بود ... وقتی برگشت شوکه شدم... اون اون مرد ... اونی که اون ادم ها رو میکشت اونی که یون می رو گرفته بود ... چطور ممکن بود ؟؟؟ چطور میشد ؟؟؟ یه ادم مرده چطور میتونست زنده باشه ... ۰چطور همه اینا نقشه اون بود .!؟؟
اینم قسمت ۱۰ و ۱۱ چیز زیادی تا پایان نمونده به نظرتون کی پشت این اتفاقاته ؟؟؟ و چه پایانی رو تصور میکنید ؟؟ توی کامت بگید !! لایک یادت نره 💜🙂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قرعه کشی ۳۰۰۰۰ امتیازی
هرچی شانس بیشتر بخرید احتمال بردتون هم بیشتر میشه
برای شرکت میتونید برید توی پروفایلم تست قرعه کشی ۳۰۰۰۰ امتیازی
راستی بک میدم
پین؟
ببخشید اگه ناراحت شدی پاک کن
یا نامزده قبلیش یا مون جو
افرین نامزد قبلیش 👏👏
☺❤
= fₒₗₗₒw
fₒₗₗₒw = fₒₗₗₒw
fₒₗₗₒw = fₒₗₗₒw
fₒₗₗₒw = fₒₗₗₒw
🍓🐘
هایصویتمـــ⛵️🌎
امیدوارمحالتخوبـــخوبــباشه🎈🔗
اومدمبهتیهصولولیصتــبگمکهخیلیدوستدارهتوفنشبشی!!✈️💎
بهفناشـــمیگهموون...🌑🧸
ومیدونیچیهـــ؟اگهفنپیدانکنهـــدیسمیشه🙂🤌
ونمیتونهرویاشوبراوردهکنه...💕😺
تنهاازتمیخوامکمکشکنی☻️
صاریبابتــتبلیغناراحتشدیپاککن🌝🔗