سیلام ببخشید دیر شد ....برید پارت ششم رو بخونید
از زبون ایسول : تو کافه به همراه جینهو نشسته بودیم .همین جور که فقهوه رو کوفت میکردیم منتظر این اقا بودیم تا بیاد ....اکهی عجب بابا ..باید همین امشب قال قضیه رو بکنم ..وخودمو از این همه استرس راحت کنم ....بدبخت این جینهو هم که چه گرفتاری داره ......حالا ولکن ...نیم ساعت بعد .....جناب تشریف گیرامی رو اورد ....بعد از یه سری حال و احوال قشنگ لم دادم رو صندلی وواسش قضیه رو گفتم ..که کلا هنگ کرد از اون طرفم جینهو که اینهو میت ....عجبا ....اخیش بلاخره گفتم ...که یهو گوشام سوت کشید ...مصادف شد با داد اقای جیمین .....اون : چی ..شما وقت گران بهای من رو تلف کردید ..واقعا من از شما انتظار نداشتم خانوم متقلب ........بعدم که گذاشت رفت منو و جینهو که هاج و واج ...وقتی جو اروم شد از کافه اومدیم بیرون ....تا از کافه اومدیم بیرون تازه به عمق بدبختیم پی بردم ....وای حالا چیکار کنم ....اه ولکن ...بابا ما رفتیم ...
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
بابابزار دیگه خسته شدیم اون از پارت قبل که ۳ هفته طول کشید
سیلام علیک باشه میزارم .زیاد وقت نمیکنم عزیز ....ولی دوباره پارت میدم نگران نباشید
مرسی 🥰🥰😍
خواهش
عالیییییی
بعدی روهم بزار
ممنون باشه میزارم
عالی
ممنون
عالی بود پارت بعدو زود بذار
ممنون باشه