
بخاطر یه سری دلایل داستان رو زودتر شروع کردم😊
+ امروز قراره برم سئول وایی واسش هیجان دارم کل کودکیمو توی این روستای رو مخ گذروندم حالا وقتشه برم سئول و ادم موفقی بشم ، عا وایسا خودم رو معرفی نکردم? ، اسم من کانگ می چاعه و من 18 سالمه قراره برم سئول و سال اخر دبیرستانم رو اونجا بگذرونم وقتی تازه وارد مقطع دبیرستان شدم پدر و مادرم رو توی یه تصادف وحشتناک از دست دادم ، پدرم مزرعه داشت و مادرم هم توی مزرعه کمکش میکرد وقتی از دنیا رفتن مزرعه به من رسید ، الان مزرعه رو فروختم تا بتونم یه خونه ی خیلی کوچیک توی سئول بخرم من خواهر و برادر ندارم پس خودم تنها به سئول میرم
+ امم ببخشید کی میرسیم مهمان دار: یه 10 دقیقه دیگه میرسیم سئول + اها خیلی ممنونم 😃 بعد از 10 دقیقه هواپیما به سئول رسید + واییی باورم نمیشه ، رسیدم سئول ، الان کجام برم? ، قرار بود خونه بخرم ببینم میتونم با این پولی که از فروختن مزرعه به دست اوردم خونه ی کوچیکی بخرم یا نه پس اول میرم به یه مشاور املاک **** + خب میتونید واسم یه خونه ی کوچیک گیر بیارید ، حتی اگه یه سوئیت هم باشه مشکلی نیست بزودی مدارس باز میشن میخوام قبلش سریع خونه بخرم تا برم خودم رو توی مدرسه ی ...... ( اسمش با خودتون ) ثبت نام کنم م ا ( مشاور املاک ): خانم یه خونه ی خیلی کوچیک گیر اوردیم + واقعا عالیه 😀 م ا: اما قبلش میخوام یه چیزی بهتون بگم + بفرمایید میشنوم م ا : این مستقل بودن شما منو تحت تأثیر قرار داده کاش دخترای منم مثل شما قوی بودن
+ راستش مشکلات زندگی منو قوی کرد ، ولی بیاید راجب خونه حرف بزنیم ، هرچی باشه میخرمش نیازی هم نیست ببینمش هر چی زود تر بخرمش بهتره م ا: باشه پس با صاحب خونه صحبت میکنم ، اها خونه رو با وسایلش میفروشه + خیلی هم عالی ، لطفا با صاحب خونه حرف بزنید م ا: بله قراره الان بهش زنگ بزنم ****** + درسته خونه ی کوچیکیه ولی همین که خونه ای دارم کافیه فردا میرم خودم رو توی مدرسه ثبت نام میکنم، ولی فعلا یکم استراحت کنم ، خیلی خستم ******* مدیر مدرسه : خانم کانگ می چا شما در مدرسه ی ما ثبت نام شدید + خیلی ممنونم ، فردا روز اول مدرسه هست میرم یونیفرم مدرسه رو بخرم مدیر مدرسه: بله همین کار رو بکنید + روز خوش مدیر مدرسه: روز بخیر
از زبان می چا: یونیفرم مدرسم رو خریدم فردا روز اول مدرسه هست خیلی هیجان دارم امیدوارم دوست های خوبی پیدا کنم ، شاید هم با یکی از همکلاسی های خوشگلم رفتم سر قرار، ای بابا چی میگم فعلا باید به فکر درس و ایندم باشم ، باید دکتر بشم ارزویی که از بچگی داشتم اره این بود که دکتر بشم یه دکتر مهربون و دلسوز ، حالا باید برم یه کاره نیمه وقت پیدا کنم از زبان نویسنده : می چا اون روز رو کاملا دنبال کار نیمه وقت بود اما کار خوبی گیرش نیومد و تصمیم گرفت فردا بعد مدرسه دوباره بره دنبال کار نیمه وقت
فردا صبح از زبان می چا: از خواب بیدار شدم سریع لباسام رو پوشیدم و کتابام رو توی کیفم گذاشتم یه شیرینی گذاشتم تو دهنمو سریع از خونه زدم بیرون و با تمام سرعت به سمت مدرسه دویدم اخه دیرم شده بود ، بعد 5 دقیقه دویدن به مدرسه رسیدم ، خیلی شلوغ بود ، همینجوری داشتم توی حیاط قدم میزدم که یدفعه با یکی محکم برخورد کردم می چا: ببخشید ، ببخشید واقعا معذرت میخوام جی هیون: کوریییییی ، نمی تونی جلوت رو ببینی حواست کجاست فسقلی احمق می چا با بغض : نیازی نیست عصبانی بشید از عمد که بهتون برخورد نکردم ازتون معذرت خواهی هم کردم جی هیون: فسقلی احمق فکر کردی ازت میگذرم فکر کردی به همین سادگی ولت میکنم بچه جون هرکی دستش به من بخوره چه حواسش باشه چه نباشه دستش توسط من شکسته میشه ، حالا چطور از تو بگذرم که کل بدنت به من خورد کرد می چا با داد: گفتم از عمد نبود زبون انسان حالیت نمیشه جی هیون: چطور جرعت میکنی صداتو سر من بالا ببری بچه از زبان می چا: دستشو بالا اورد و یکی زد تو گوشم ، افتادم زمین اشکام رو به زور کنترل کرده بودم ، بغض سنگین داشت منو میکشت دوباره دستش رو بالا اورد که بزنه تو گوشم ولی این دفعه دستش توسط یه نفر گرفته شد
جیمین: جی هیون تمومش کن لطفا همه دارن نگاه میکنن جی هیون: دستمو ول کن جیمین امروز اصلا اعصاب ندارم تو دیگه رو مخم راه نرو جیمین میره سمت می چا و بلندش میکنه جیمین: خیلی معذرت میخوام ، خواهرم جی هیون یکمی زود عصبی میشه می چا: عیب نداره جی هیون: جیمین حواست هست چیکار میکنی ، مثلا برادرمی هااااا جیمین: جی هیون اروم باش این دختر بیچاره که کاری نکرده چرا میزنیش اخه جی هیون: به من برخورد کرد جیمین: خب کرده باشه تو باید بزنیش ? جی هیون: جیمین بسسسس کنننننن با من کل کل نکن عصاب مصاب ندارم نمی خوام با تو دعوا کنم بروووو کنارر جی هیون با چهره ی عصبانی از کنار جیمین رد میشه جیمین: حالتون خوبه می چا: خوبم ممنون ، از اینکه کمکم کردید ممنونم جیمین: خواهش میکنم ، کار خاصی نکردم از دست جی هیون ناراحت نشو اون عصبانیه با من هم بعضی وقتا دعواش میشه می چا: مهم نیست ، ببینم شما دوتا خواهر برادرید ? جیمین: اره من و جی هیون دوقلو هستیم
دوستان فعلا واسه بازگشت خیلی ایده ندارم ولی هر موقع ایده به ذهنم رسید پارت 11 رو میزارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا بقیهی داستانا و پاک کردی🥺
منظورت دنیای عشقه یا بازگشت?
اره
اجو کاربر نامجونی درسته اخه اکانتات عوض میشن قاطی میکنم😂
عالی آجو😃
مرسی اجو
من چند وقت اصلا تستچی نیومدم الان دارم هی ول میگردم😂🤣
لطفاپارتبعد
عزیزم نوشتمش منتظرم منتشر بشه☺
عالیییییی
مرسی عزیزم🥰
پارت بعد
عالی بود
مرسی عزیزم ، بزودی میزارمش😇😘
عالیی بود💖
مرسی گلم🥰