
های...چطورین؟...این اولین تسته منه...و متاسفانه اکانته قبلیه پسوردشو یادم رفته💀*)دیگه تستی گذاشته نمیشه حالا بیخیاله اینا...لطفا اگه از داستان خوشتون اومد تو کامنت بگین:) 3>

دنیایی پر از رنج و کینه...شهری که در تمامه کهکشهان به انرژیه فساد و کثیفشون معروفه. شهری که خنده مرده...خوشحالی کشته شده...و بیگناهی از بین رفته از کوچیک تا بزرگ دستاشون آغشته بخونه و گناه... دین معنایی نداره...اعتقادی وجود نداره... جهنمی واقعی
شروع:کوریسیما: عااا~(خمیازه*)خستمم ساکوسایی: هاا!؟ خسته ای دلقک؟ همه این تولهارو که من با کامیون زیر کردم- ساکورا از بالای ساختمون* هویییی شما دوتا دارین چه غلطی میکنین اون پایین؟... اومدن پایین* کوریسیما: هیم...شیر یا روباه؟ ساکورا: هه (نیشخد) هیچکدوم...اژدها اوردن جسد* ساکوسایی: هاهاهااا تو یه دیوونه به تمام معنایی دختررر کوریسیما: ههه امشب گشنه نمیمونیم همین خوبهه...
.یه مشت لات از ته خیابونه باریک و تاریک: سوت* سانزو(سردستشون*) اووو میبینم باز لیدی گل کاشتهه هاهاها ساکورا: عووو لیدی؟ هیمم ددی...لیدیت میخواد بت یه هدیه بده نزدیک کردن صورتش به سانزو* در گوشش گفتن: چرا نمیمیری؟ زدنه یه مشته محکم به صورتش* کوریسیما: هاهاهاا سگا بو غذا بشدن خورده اومدن هاهاها ساکوسایی: واق واق کنید...برا غذا التماس کنید بدبختا هاهاهاا ساکورا: مرتیکه متحرفه بدبخخ هه پیشه خودت چی فکر کردی که هر دفع با نوکرات بلند میشی میای؟خیلی احمقین هاهاها سانزو: نیشخند* تیش...جقلها...کاره خوبی نکردین هه اشاره به همراهاش* بکشینشون- همراهاش: ازاد کردن سگایی که ده برابره یه ادمن روح های تسخیر شده گله ای از مردهای متحرک(زامبی*) عروسکهای انسانی سانزو: هاهاهاا شما خیلی جرعت دارید هاها ساکوسایی: عا عو...فکر کنم...یخورده زیادی... کوریسیما: ریدیم ساکورا: با داد* الفرارر
. جا گذاشتنه جسد* ساکوسایی: ای احمقققق جسدووو جاا گذاشتیممم ساکوراا: فعلااا فرارر کنیممم کوریسیما:چراااا زدییی توو دهنششش؟؟ نکته* درحالی که دارن فرار میکنن با صدای بلنو حرف میزنن* ساکورا: عاااا ندیدیییی داشتت چه زرایی میزدد ساکوسایی: ولی مگه اون واقعا- ساکورا: برداشتنه یه اجر و زدن تو دهنه ساکوسایی* سگ ده دفعه...این واقعیته گو*هو بروم نیاررر ساکوسایی: هویییی زنیکههه چتههه...عاححح لعنت بت... کوریسیما: بپیچین سمته چپ ساکورا: ها؟؟؟!!! ساکوسایی: اونطرفف کهه بمب بستهه کوریسیما: به حرفمم گوشش بدینن ساکورا: واهای...قراره بمیریم ساکوسایی: چهه بهتررررر
.جاده بمب بست* ساکورا: حالا چه گوهی بخوریمممم؟! ساکوسایی: دارننن میانن کوریسیما: برین تو دیوار ساکورا: باشه-....هااااا دیوونه شدیی یعنیی چیی کوریسیما: با سررر برینن توو دیواررررررر ساکوسایی: تو قصده جونهه ماروو کردییییییی کوریسیما: گفتممم بریننننننن هووو خفه شینن گرفتن سرشان* با سرعت سمته دیوار دوییدن* افراده سانزو: از اونن طرفف دارن میرنن سگارو بفرستین بگیرینشون سانزو تلفنی:📞اگه نگرفتینشون خودتون و بجاشون غذا سگا میکنم +ب..بلهههه قربانننن 📞قطع کردن* سمته سانزو: عاحح...دختریه وحشی...ببین با صورتم چیکار کرده...
ساکورا و ساکوسایی و کوریسیما مردن؟! همراهای سانزو اونارو زنده گیر میاره؟! اگه خوشتون اومد بگین که پارته بعدم بزارم:) ولی پارته بعد احتمالا معرفی باشه. بیشتر شبیه پیام بازرگانی میمونه تا پارتی از داستان... امیداوارم خشتون اومده باشه3>
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)