همون جور که رو تخت نشستم خودمو پرت کردم رو تخت و فقط داشتم به صدای جعبه گوش میکردم مثل اینکه جیمین و دوستاش داشتند بازی میکردن تو اون جعبه صدای در شنیدم بلند شدم درو باز کردم که یه اقایی رو دیدم
_ببخشید خانم پارک میسونگ؟
_بله خودم هستم شما؟
_منو اقای پارک جیمین فرستادن گفتند که ببرمتون کمپانی
(جدی؟ مگه اون کاراش زیاد نیست اون اقای تو مغازه گفت که کارشون خیلی سخته که اصلا بیخیال برم کمپانی ببینم این ژله شغلش چیه)
_چشم میتونید صبر کنید من اماده بشم بعد بریم؟
_بله
تشکری کردمو درو بستم انتظار ندارید که باز بزارم؟ اینجا اتاق نداره که برم تو اتاق لباسمو عوض کنم حالا بیخیال سریع تنها لباسی که داشتمو پوشیدم برام عجیب بود چرا جیمین میخواست برم کمپانی؟ چرا من براش مهم بودم؟
وقتی لباسمو پوشیدم درو باز کردم که دیدم این بنده خدا نشسته رو زمین خوابش برده مگه من چقدر لباس پوشیدنم طول کشید؟عههه چقدر سوال میکنی تو دختر رفتم مرده رو بیدار کردم بعد عذر خواهی کرد و باهم رفتیم پایین سوار ماشین شدیم وقتی تو ماشین بودیم یه اهنگ گذاشت که ملایم نبود ولی من خیلی خوشم امد
_این اهنگ اسمی هم داره؟
مرده با تعجب نگام کرد
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
42 لایک
عالی
سلاملاولی:]🌸🙂
منیهصولوایستتویتستچیم🙂🌸وبهفناحتیاجدارم🙂🌸
منبهفناممیگمهوپ/هوپی❤🌸کهبمعنیامیدعهخوشحالمیشمهوپشی🙂❤_______
صاری اگ ناراحت شدی معذرت میخوام🙂❤