
براى پارت بعدى، 6 كامنت و 8 لايك 💞
كنه ببينه اشتباه زندگيش كجابوده؟كدوم مسيرو اشتباه رفته ؟ كاش هيچوقت كنجكاو نمى شدم ببينم تو اون كلبه چيه ؟؟ كلويى: اخه عزيزمن تقصير تو نيست كه انقدر فضولى تازه شم ما اومديم ابن زمان ميتونيم خيلى از اثار قديمى تاريخى رو ببينيم انقد منفى باف نباش ( من : يه با دوستم بهم گفت منفى باز الان منفى باف با منفى باز چه فرقى داره اخه اون بهم گفت خيلى فرق داره ولى فرقشو نگفت ) من : چقدر شما ها منو دوس داريد( وجى: اخ كى ميشه تو برى ما از شرت خلاص شيم ) ميگم ديگه خيلى دوسم داريد كلويى: ولى خدايى خاك تو سرت كه انقد فضولى اونشب ماوم كنجكاو كردى ببينيم تو كلبه چيه ما هم تو دردسر انداختى خدا ازت نگذره من: عههههه خيلى خب حالا توهم كلويى: كوفت خيلى خب مگه شوخيه ما صد سال به زمان عقب برگشتيم من: خو حالا ببين چقد از صد سال قبل اثار خوبى هست كلويى: من خونه مون رو مى خوام اى خاك تو سرت لوس ننر ايش از خداتم باشه شايد تو همين زمان بختت به حق چهارده معصوم باز شه ( وجى: مرى برگشتى سال خودمون به يه دكترى خودتو معرفى كن من: اره منم بابام مى خواد بفرسته دكتر روانپزشك مگه من چمه؟؟) توكه معلومه شيرين ميزنى ( من:من به اين باهوشى ) اره تو كه خيييللييييي باهوشى وجى خان مشكل من چيه كه برم خودمو به دكتر معرفى كنم ؟؟؟( وجى: هيچى واسه سلامتى روح و جسمت گفتم ) شوما چيزى نگى بهتره
من: برو بابا( با يه صداى لوس كه مثل خودشه) من خونمون و مى خوام كلويى: ينى تو دلت تنگ نشده؟ راست مى گفت خيلى دلم واسه خونه مجردى مون تنگ شده ولى من هيچوقت جلو بچه كم نميارم( من : افرين مرى وقتى كسى مثل من استادت باشه بايدم همچين بچه خوبى رو تربيت كنه)تو يكى ببند ( من : من تورو اينجورى بزرگ نكردم ها وجى: راس ميگه ديكه چند وقت نبودى از دستت راحت بوديم من: برم ديگه بر نگردم ) والا برى ديگه بر نگردى من: نه كه نشده ببين چه طبيعت خوبى مى خواى برى زمان خودت چيكار تو اون هواى كرونا و الودگى هوا ( من : ميگ… وجى: تو مگه نرفتى ديگه برنگردى من : ) افرين وجى خوب كلويى: اه تو هم هميشه خدا ساز مخالف بزن ( اصلا به من نمياد ساز موافق بزنم ) مرى واقعا كه اينم از همدم ما واز رو نيمكت با بغض بلند شد رفت مگه من جيز بدى گفتم ؟كلويى داشت از در ميرفت تو خونه كه ديگه تحمل نكرد و اشكاش جارى شدن و رفت تو . به من چه اين بچه دنبال بهونه ميگشت گريه كنه من كمكش كردم ( من : بااين كمك كردنت)جيييييييغ برو گمشو ديگه هى مياى( وجى: راست ميگه برو ديگه) بيين يا همين الان ميرى از مغز من بيرون يا روزگارتو سياه ميكنم( من:'باشه اروم باشرفتم باى باى ) برى ديگه بر نگردى
داشتم لیوانو اب میکردم دیدم ادری خان هم اومد خب لابد اونم یه چی میخواد دیگه چرا انقدر کم پیداس اصلا انگار مرده فقط بیشتر شبا میبینمش باید از کاراش سردر بیار الان از زیر زبونش میکش من:به به ادری جون کم پیدایی ادرین:چیه چی می خوای من نمیبرمت گردش ها من:خو حالا من که چیزی نگفتم چرا انقدر میری تواون اتاق یکم بیابیرون دیگه خو دلتنگت میشیم اقا ادرین:فضولیش به تو نیومده اوه اوه این چه قدر بی ادب شده واسش متاسفم اومممم ولی اخه چرا؟(وجی:به تو چه)برو گمشو حوصله اتو ندارم گفتم الان ادری میگه مری میشه یکم باهات دردو دل کنم بعدشم بفهمم چه مرگشه همینجور داشتم با خودم فکر میکردم که دیدم ادرین نیست عه این بچه کجا رفت پسره خل و چل ********************************** دلم گرفته .....داشتم برای پرنده های توی باغ ماگنولیا دونه میریختم ماگنولیا داشت اسانسورو واسه هفته اینده که قراره مارو برگردونه زمان حال خومون تمیز میکرد
کاگامی روی نیمکت داشت با لوکا حرف میزد نمیدونم چی میگفتم که انقدر به هم خیره شده بودن نکنه ایناهم.....نه نباید بزار اینجری بشه نه من دوستامو می خوام این پسرای عوضی دارن مارو از هم جدا میکنن نباید بزار....صبر کن یه فکری به سرم زد میدونم کار زشتیه و خب نمیخوام این اتفاق بیوفته ولی یه کینه هم از لوکا دارم که الان وقت جبرانشه همینجور که واسه کفتر ها دونه میریختم قدم قدم به صندلی اونا نزدیک میشدم خوبیش اینه که اون دوتا روی همون صدلی نشسته بودن که دیروز من در تنهایی خود روش نشسته بودم رفتم بالا سر اون دوتا من:عهههه این گربه دیروز وای من چقدر دنبالش بودم خوشگل من ببخشید بروبچ من یه دقه برم بالا درخت این گربه رو بگیرم کاگامی:ولی رودرخت که... نزاشتم ادامه بده من:اوه ببخشید الان میرم فقط اینو بگیرم و بابسته دونه ها از درخت بالا رفتم الان تقریبا بالا سر لوکا ام بسته دونه هارو دقیقا روسرش خالی کردم من:جییییغ پیشی بی ادب فرار کرد بی ادب از درخت اومدم پایین حدم درست بود پرنده ها داشتند سر لوکارو نوک میزدند کاگامی هر کار میکرد نمیتونست اونا رو بپرونه اخی چند تاشونم روسرش خرابکاری کرده بودند یکی هم خییلی خوشگل تو کله اش خونه کرده بود من:واییییی ببخشید وای من چیکار کنم ایوای همینجوری داشتن پرنده ها بیشتر میشدن انقدر زیاد شده بودن که دیگه لوکا جا برای نشستن پرنده ها روخودش نداشت و بقیه شون رو کاگامی میشستن یدفعه یه فکر خوب به سرم زد من:ا..ال..الان کیششون میکنم بدو بدو رفتم و شیلنگ ابود برداشتم ابو تا اخر باز کردم و به سمت هردوشون نشونه گرفتم ..... *دقایقی بعد* (براى بعدى 6 لايك و 8 كامنت)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
شرایط پارت بعد مهيا شد منتظر پارت بعدم
چشم^^
عالی بود بعدی رو زود تر بزار 🤣
یکم هیجانش رو بیشتر کن
عالیه
تلاشمو ميكنم😄
ممنون 😘😘
عالیییی
ممنونننن
هایعانجلکوشولو•-•🍓🧤
ما 𝐃𝐫𝐞𝐚𝐦𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧 [ماهرویایی] هستیمـ...:]🌸🦥
تشکیلشدهاز⁷عضو:
لونا•-•🌸🌛
لیندا•-•🌸🌛
ههیون•-•🌸🌛
سولیون•-•🌸🌛
بائه•-•🌸🌛
وونجی•-•🌸🌛
میوا•-•🌸🌛
بهفنهامون 𝐖𝐢𝐬𝐡 [آرزو] میگیمـ...:]🦕🍓
خوشحالمیشماگهیه 𝐖𝐢𝐬𝐡 بشیـ...^^🍫🌧️
_ _ _ _ _ _ _
ساری•-•✨
عالیییییییییییی
مرسييييى
فالویی بفالو
فالويى
عالیییییی😆❤ببخشید اگه من بعضی وقتا لایک نمیکنم چون یادم میره ولی همیشه کامنت میدم 😅
مرسيييييى
خوبه حالا فقط يادت ميره لايك كنى، من نه يادم ميمونه كامنت بزارم و نه يادم ميمونه لايك كنم
خخخخخ😂
عالی داستانت
مرسيييييى
سلام 😭💔
من یک کاربر تستچی هستم که آرزومه تستم به محبوب ها بره💔😔 منتهی نتونستم به آرزوم برسم 😭💔 اگر خوشحالی دیگران رو دوست داری به تستام سر بزن و ۵ بار انجام بده💔😭
سلام باشه حتما
وای مرسیییی