
بهمون رسیدند و جلو دهنمون رو گرفتند و بردند....بردند....ینی الان یکی ما رو دزدیده؟(وجی:هوم اره دیگه شاسگول) میدونی؟برای اولین بار من ادرینو میخوام.داشتن مارو رو زمین می کشوندند و می بردند و من هیچ کاری نمی تونستم بکنم تا اینکه به یه ماشین رسیدیم و همه چی سیاه شد..... (من:دیگه تو سال 1900 از این ماشین های قدیمی بوده دیگه نه؟) ************** چشمامو باز کردم و باکله گنده ادرین وکلویی بالای سرم روبه رو شدم من:جیییییییییییییییغ کلویی:خاک تو سرت نتونستی یه راهو حفظ کنی من:کی گفته نتونستم ؟من مثل ادم داشتم میومدم خونه ادرین:پس چرا داشتی راهو برعکس میرفتی؟دروغگو شانس اوردی دنبالت اومدم وگرنه الان باید کلی پول واسه ازاد کردنت میدادیم دلم می خواست هرچی از دهنم درمیاد بهش بگم ولی اون بود که جون منو الی رو نجات داد من:الیا کجاست؟ کلویی:رفته تو اتاقش ینی باهام قهره؟ من:باهام قهره؟
ادرین:منم اگه جای اون بودم باهات قهرمی کردم من:از خدامه ادرین : اگه من نبودم الان معلوم نبود اونا چند تا از انگشتاتو می بریدند و واسه ما می فرستادند . بعد تو بجای اینکه از من تشکر کنی ازم..... من:ممنونم(من:دیگه حالم از این کلمه بهم میخوره) با این حرفم حرف توی دهنش ماسید.همینجور چند ثانیه داشت نگام میکرد دهنشو باز کرد تا یه چیزی بگه ولی منصرف شدو رفت.یعنی چی پسره دیوونه واسه همین اون اول ازش تشکر نکردم. کلویی:وا این چش شد ؟ دیوونست هاااا من:بنظرت برم از دل الیا در بیارم؟ کلویی:نه توروخدا بزار من برم در بیارم من: :/ کلویی:چیه؟ من:افرین بدو برو از دلش در بیار کلویی:به من چ...
تا خواست ادامه بده پرتش کردم سمت اتاق الیا .جوری پرتش کرد که محکم خورد به در اتاق الیا و صدا ایجاد کرد . حتما الیا فکر کرده که کسی در زد چون درو بار کرد. کلویی بیچاره مبهوت مونده بودو داشت به الیا نگاه میکرد.من از دور داشتم نگاهشون میکردم ولی صداشون نمیومد الیا کلویی رو برد تو و درو بست. (وجی:اگه کلویی گند بزنه چی؟؟)نه بابا کلویی زبون خوبی داره الیا هم حتما منو میبخشه(من:من اگه بودم نمی بخشیدم)کی از تو نظر خواست(من:این دل نازک منو شکوندی)برو،افرین برو خدا روزی تو جای دیگه بده(من:مگه داری با گدا حرف میزنی؟)(وجی:من وجی اینم میتونم بیام تو مغزش تو چرا میای؟)راست میگه برو پی کارت (من:)حالا ناراحت نشو فقط برو رفتی؟هوی رفتی؟(وجی:رفت دیگه اه)خیلی خب بابا بعد یکسال کلویی از اتاق الی شاد و شنگول اود بیرون. من:چی شد؟
کلویی:برو حالشو ببر بخشیدت من:هولاااااااااااااااااااااااااا کلویی:میگم توکه انقدر می خوای دل الی رو بدست بیاری نمی خوای دل مارو بدست بیاری هاااا من:اره همش باخودم میگم کاش پسر بودم می رفتم الی رو میگرفتم حیفه بخدا کلویی:دیوونه من: ورفتم کلویی:هوی تو یه تشکرم بلد نیستی؟فقط بلدی از ادری خان تشکر کنی که اونم کرک و پرش ریخت انقدر که محبت تورو ندیده بود من:برو بابا هوفففففففففففف ولی واقعا باید از ادری ممنون باشم که مارو نجات داد اگه من بودم واقعا میرفتم هعیییییییییی چقدر گشنه ام شد یه نصف روزی هست چیزی نخوردم ها رفتم سمت اشپز خونه که یه نفر چشمامو از پشت گرفت. میدونستم این دستای ظریف مال کیه....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام بچه ها به تست آخرم سر بزنید درباره ی هیت جدید صدا و سیما هست همین دیروز💔
صدا و سيما دوباره هيت داده
عالیه بعدی😆