خب دوستان اینم از پارت پنجم امید وارم خوشتون بیاد
ادامه داستان: از زبان مرینت: گفتم تا اون روز خیلی مونده وقتی هم فهمیدن من برنمیگردم که زنگ کلاس خورد همه برگشتن تو کلاس الیا یجوری نگام کرد داشتم میمردم از ترس نینو و آدرین و عصبانی بودن نمیدونم چرا خانم بوستیه وارد کلاس شد مثل هروز درس داد
۱ ساعت بعد :
زنگ تفریح خورد رفتم تو حیاط مدرسه دنبال مارتین ماری میگشتم دیدمشون اونا هم بغل کردم مارسل هم کنارمون بود اول تعجب کردن بعد مارسل آروم همه چیز رو بهشون گفت از زبان الیا مرینت خواهر برادر مارسل هم بغل کرد تعجب کردم نه تنها من بلکه نینو و آدرین هم همینطور ( خب دوستان وقتتون نمیگیرم میریم زنگ آخر ) از زبان مرینت
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
دوستان پارت شش و هفت تو برسیه من یه پارت دیگه هم نوشتم الان پارت شش و هفت و هشت تو برسیه
عالی عالی
فقط بعدی کی میاد؟😭
تو برسیه
سلام عزیزم هنوز منتشر نشده تو برسیه صبر کن پارت 6و 7 تو برسیه
سلام دوستان راستی یچیزی توی پارت هفت یه اتفاقاتی نیفته که اون قسمت +11 هست حداقل
شرمنده که اینو میگم ولی بیشتر طول میکشه
سلام بچه ها شرمنده که خیلی گذشته و هنوز داستان ننوشتم الان میخوام چند پارت با هم بنویسم تا جبران شه
چرا پارت بعدی رو نمی زاری خاهشن بزار
چرا انقدر لفتش میدی؟
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی بود
حتی از عالی هم عالی تر بود
لطفاً پارت بعد رو زودتر بزار و متن هر پارت رو بیشتر کن
عالیییییییییییییییییی
واو 😍😍😍عالییی 💞💞
بعدی رو زود بزار 😍❤️👏