مین هو : حالت چطوره kook:بد نیستم» مین هو یکم مکث کرد : از چیزی ناراحتی kook: نه چطور min ho: آخه بنظر نگران میای kook:نه چیزی نیست min ho:آها اوکی .. min ho: میگم کوک تو ...تو از ا/ت خوشت میاد kook: خب چرا اینو میپرسی min ho: آخه خیلی بهش نزدیک میشی kook:خب یجورایی ... آره min ho:.... کوک: خب اون خیلی خوبه ولی حس میکنم اون از من خوشش نمیاد min ho: شاید ولی در عوض با این حرفت قلب من شکست » سرمو برگردوندم اشک تو چشمای مین هو جمع شده بود kook: مین هو یدفعه چیشد min ho:منو تو از بچگی با هم بودیم و یه هدف داشتیم ف...فکر میکردم ک.. » بعد از این حرفش سریع دور شد به اون طرف خیابون رفت خیلی بد شد به طرفش رفتم نباید میگفتم
از زبون ا/ت تو بیرون بودم میخواستم پیش یومی برم و غضیه رو بهش بگم خیلی ناراحت بودم ولی دیدم که مین هو داشت از اون طرف برمیگشت تا ب من رسید یلحظه وایساد تعجب کردم چشماش پر از اشک شده بود
پارت بعدددددد😐🥲💙💙💙💙💙💙💙
پلیز😐💙
عااالی
ایت واز پرفکت❣♥︎
خیلی خوب بود
عالیییییییییییی بود 😍❤️✨
پارت بعد شرط ها انجام شد
پارتبعدیروبزارررر
ول تو پارت بعد کوک نباید بمیرهه
میشه پایانشو بد نکنی و کوک نمیره و ا.ت و کوک بهم برسن ؟
توروخداااااااا♥️😭😭😭😭😭😭
شرایط انجام شد لوطفا تا امروز چیزی که من محتاطشم رو منتشر بوکول 🌝
الان میمیره؟نمیشه که
اگه بمیره من میدونم توووووو
شب میام به خوابت
نباید کوک رو بکشی
فهمیدی؟؟