سلام دوستان گلم 🌹 این اولین داستان من هست ، بعضی از قسمت ها علایق خودم هست امیدوارم که خوشتون بیاد 🌹 ومیخوام بگم که بی تی اس هم میارم 😉 نظر بدید که بقیشو بزارم یا نه؟ ممنان 😁😉💜
اول بالا را بخونید 👆👆👆🙏 شروع داستان : چشمامو باز کردم ، یک روز دیگه و فکر کردن به هدف هام و رفتن به سئول ، دیگه خسته شده بودم ☹️ هیچ راهی نداشتم یا بهتره بگم هیچ پولی 💵 امروز تصمیم گرفتم که دیگه روز هامو الکی نگذرونم حداقل باید یه زبان کره ای ، چیزی یاد بگیرم ، اگر بخوام برم باید تمام جوانب و مشکلات رو در نظر بگیرم و رفعشون کنم دلم میخواد حداقل تا سن 16/17 سالگی برم . در رویای ایدل شدن هستم البته میدونم که کمپانی های بزرگ و خوب خارجی قبول نمیکنن اما من میخوام یه ایدل معروف ، معروف بشم . اما تنها رویایی دست نیافتنی هست و ...... میتونم توی کمپانی های دیگه برم و اودیشن بدم اما میدونم شانسی ندارم و اگر هم یک درصد شانس قبولی داشته باشم ، هیچ شانسی برای معروف شدن ندارم 🤦اونم همش به خاطر اینکه خارجی هستم . عاشق بعضی از گروه های کیپاپ هستم اما نه همشون ( اما خودتون میدونید که اطرافیان چه جوری هستن ) روزها پشت سر هم میگذرن و من هیچ کاری نمیکنم
به نظرم علایقم از سال پیش تا الان زمین تا هوا متفاوت شده . اونموقع ارزو و هدفم این بود که ستاره شناس و فیزیک دان بشم 🪐🔭البته الان هم یکی از بزرگترین هدفام هست و براش تلاش زیادی میکنم ، و اصلا از منوی علایقم حذف نشده . به نظرم تنها راه رفتن ما به یه کشور دیگه تنها درس هست و درس📚 البته برای کسانی که پول رفتن و مقیم شدن ان کشور را دارن اینطور نیست . عاشق دو تا از گروه های کیپاپ هستم البته خیلی خیلی بیشتر به این دو گروه علاقه دارم 💜 اول از همه گروه استری کیدز 💜❤️ دوم هم که معلومه بی تی اس 💜❤️ البته اولش من ارمی بودم ، اما کم کم با گروه های دیگه ای مثل استری کیدز 💜❤️ که عاشقشونم اشنا شدم .
از تمام قلبم افتخار میکنم که یک آرمی و یک استی هستم 💞 بایسم در استری کیدز هیونجین 💖💞 و بایس رکرم فیلیکس❤️💜 هست ولی من عاشق کل اعضا هستم❤️ در بی تی اس هم بایسم تهیونگ 💖💞 و بایس رکرم جین❤️💜 هست ولی دوباره من عاشق کل هستم 💜 دلم میخواست برنامه نویسی یاد بگیرم💻 که حداقل بتونم یه کم پول در بیارم و همینطور تلاشم هم برای درس خوندن بیشتر شد برای بورسیه کره جنوبی خلاصه انقدر در این چند سال خوندم که در کنکور رتبه عالی به دست اوردم 👍 و خیلی خوشحال بودم که بلاخره با هزار تا بدبختی تونستم زبون کره ای را تو این چند سال یاد بگیرم و برنامه نویسی هم که عاشقشم هم تونستم یاد بگیرم 💪😉 و تونستم بورسیه تحصیلی برای یکی از بهترین دانشگاه های سئول بدست بیارم و مقیم اونجا بشم 🤗
قرار بود فردا ساعت 12 شب پروازداشته باش✈️ برام خیلی سخت بود که میخواستم از پیش خانواده گلم برم 🥺😞 اما قطعا وقتی که مستقل شدم مادر و پدرم هم میارم پیش خودم البته( برادرم کانادا هست و یکی از بزرگترین شرکت های تکنولوژی و فناوری را داره ) من خیلی دلم میخواست اقامت کانادا بگیرم و برم پیش برادرم ❤️ اما عشق است و سئول جونم . خلاصه صبح از خواب بلند شدم 🌤️ و رفتم یه حمام و اومدم و همراه مامان جونم رفتیم بازار تا یکم لباس و خرت و پرت برای فردا بخریم .
خریدامون تموم شد . اومدیم خونه 🏡 واقعا خیلی خوشحال بودم همیشه منتظر همچین روزی بودم . بعد مشغول بستن چمدون هام شدم . خلاصه هر چی خرت و پرت بود برداشتم 😁🤭 البته خرت و پرت منظورم وسایل مهم بودن 👍 یکم خوراکی و تنقلات برداشتم 🍱🥪. واقعا نمیدونستم چه سرنوشتی در انتظارمه اما امیدوارم سرنوشت عالی باشه 👍😉 شب به همراه پدر و مادرم به خونه ی دوتا مامان بزرگ هام رفتیم برای خداحافظی 👋 و همینطور خونه ی یکی از خاله هام و بقیه خاله ها و عمه هام هم تصویری خداحافظی کردم 🙂 خلاصه شب بود اخرین نفر برادرم ❤️ بود که بهش تصویری زنگ زدم خیلی سرش شلوغ بود اما از عجایب بود که جواب داد . خلاصه داستان را براش تعریف کردم با اینکه زیاد با علایقم موافق نبود اما خوشحال شد که میخوام برم . بهش گفتم که بعد از اینکه دانشگاهم تموم شد میخوام برای مدتی بیام کانادا پیشش و دوباره برگردم سئول خلاصه یه عالمه حرفیدیم و بعد خداحافظی 👋 کردم و هندزفری گذاشتم تو گوشم و یکم رفتم توی فضای مجازی یکم کلیپ و ادیت از کیپاپ نگاه کردم . از خوشحالی خوابم نمیبرد و همش به فردا فکر میکردم که کی میرسه ؟ اما بلاخره خوابیدم 🌌🌃 صبح با صدا کردن مامانم ❤️ از خواب پاشدم و رفتم حمام و مسواک زدم و صبحانه خوردم از خوشحالی داخل پوستم نمیگنجیدم ساعت 9 صبح بود.
به مامانم گفتم بریم خونه ی یکی از دوست های مامانم که مثل خالم هست و از کوچیکی با هم بودیم . رفتیم خونشون خیلی ناراحت بود که من دارم میرم اما من خوشحال بودم 🤭 با هزار تا بدبختی شب شد لحظه ی سختی بود و اما خوبی از یک طرف خوشحال بودم که بلاخره به ارزوم رسیدم از یک طرف ناراحت که قراره از پیش خانوادم 💜 برم 🥺 ( البته قرار بود ساعت 12 پرواز برای تهران داشته باشم چونکه برای پرواز سئول باید از فرودگاه تهران پرواز باشه ) خلاصه با مامان و بابام 💜 سوار ماشین شدیم که بریم سمت فرودگاه داخل راه داشتیم با هم حرف میزدیم که کم کم رسیدیم پرواز 1/2 ساعت تاخیر داشت 🤦 البته فکر کنم چونکه پرواز داخلی هست کم تر باشه برای همین مامان و بابام منو تنها نذاشتن تا اینکه موقع پروازم شد . لحظه ی خداحافظی خیلی سخت بود واقعا نمیدونستم چطور خداحافظی کنم 😞😞🥺😓 اما تا اینکه مستقل بشم در اولین فرصت مامان و بابام را میارم پیش خودم حالا اگر هم خودشون خواستن چند وقت برن پیش برادرم کانادا با هزار تا بدبختی خداحافظی کردم و رفتم تو فرودگاه و کار ها را انجام دادم و مدارکم را دادم و..................
خوب دوستان این از پارت اول 💜 پارت ها را تند تند میزارم 😉 نظراتتون را بگید که پارت های بعدی را بزارم یا نه و بگید که خوشتون اومد یا نه ممنون💜🌹
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود خوشم اومد برم پارت بعدیو بخونم
ممنون عزیزم،💐💐
وای محشر بود👌❤❤❤منتظر پارت بعدی هستم😍😍😍
ممنون عزیزم ✨💐🌹
عالییییه عزیزم🌟
مطمئنم که نویسنده خوب و موفقی میشی🥰❤
ادامه بده 🌟
موفق باشی 🌸
ممنون گلم 🌈💐🙏
همچنین شما
عالیییی بود عشقمم 💙💛💜💙💛💜 ( اگه دختری البته😅😂)
فوق العاده پارت بعدیو بزار لطفااااا 😳😳
ممنونم 🌈✨💐
حتما 👍
پارت بعدی را بزار
عالی بود
خیلی جالب بود
من خوشم اومد
بی صبرانه منتظر پارت بعدم
راستی به تست منم سر بزن💓🥰🥰
ممنونم 🤗🌹✨
حتما 👍
عالی❤️بی صبرانه منتظر پارت بعدیم تورو خدا زودتر بذار 💋🙏
مرسی 🌈✨
چشم حتماً
خوب بود گلم پارت بعدی رو بزار ممنون^-^
(نمیگم عالی و... برای اینه که خب تا الان فقط رفته سئول و هیچ اتفاق خاصی نیوفتاده پس تا الان معمولی بود^-^(:
ممنون 🌹
اره دیگه حالا فقط رفته، هنوز پارت یکه
نمیخوام لو بدم بقیشو
اما حالا ماجرا داره توی پارتای بعدی 😊
ادامهههه کیوتم ❤️ عالی ❤️
ممنون عزیزم 🌹✨🌈
عالی بود لطفا پارت بعدی رو زود بزار 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍🤗😍😍😍😍😍😍😍😍😍🤗😍🤗😍🤗😍🤗😍🤗😍🤗
ممنون 🌈💜
حتما